به همت امّ البنين حسن ملکی
قرآن ، معجزهي جاويد پيامبر اسلام (صلّي الله و عليه و آله) است . كتابيكه ، دليل نبوّت و راستگويي پيامبر است و تحدّي و مبارزه طلبي آن ، دليلي بر اعجاز بودن آن ميباشد ؛ اما راز اعجاز اين كتاب الهي ، در « محدوديت علم و عقل بشر» و «نامحدود بودن علم و عقل خداوند» نهفته است.
اعجاز بودن قرآن كريم ، از جهات گوناگون به اثبات رسيده است ؛ ولي از بين تمام اين جهات ، اعجاز علمي قرآن، در قرنهاي اخير ، بين مفسّران ، جايگاه ويژهاي يافته است؛چون علوم تجربي تكامل يافته و رازهاي علمي آن را ، آشكار نموده است ؛ بنابراين ميتوان گفت كه ،گنجينهاي بيانتها از معجزات علمي، در قرآن وجود دارد كه ، پيشرفتهاي علمي بشر ، ميتواند ، پرده از رخسار آن بردارد .
مهمترين و كارآمدترين نكته در اين باره ، نحوهي به كارگيري ابزار علمي براي فهم معاني قرآني است كه البتّه ، كاري بس دشوار و ظريف است ؛ زيرا علم ، حالت ثبات ندارد و با پيشرفت زمان ،گسترش و دگرگوني پيدا ميكند ؛ لذا، تنها مواردي از آيات علمي ، جزء مصاديق اعجاز علمي قرآن ، قرار ميگيرند كه ، با توجّه به يافتههاي قطعي علوم تجربي ، به اثبات رسيده باشند و بقيّهي موارد ، جزء اشارات و شگفتيهاي علمي قرآن ، دسته بندي ميشوند كه ممكن است بسياري از آنها ، با پيشرفت و اكتشافات جديد علم ، به علوم قطعي تبديل شوند و به اثبات اعجاز علمي قرآن بپردازند . نمونههايي از مصاديق اعجاز علمي قرآن كه با توجه به يافتههاي قطعي علوم تجربي ، به اثبات رسيده است ؛ عبارتند از : حركات خورشيد ، قانون جاذبه ، زوجيّت عمومي موجودات ، لقاح ابرها .
اعجاز قرآن داراي ابعاد متفاوتي است ؛ مثل : فصاحت و بلاغت ، محتواي عالي ، اخبار غيبي و …
پس از آشنايي مسلمانان با علوم يونان (از قرن دوم به بعد) و انطباق قرآن با علوم تجربي كه از قرن چهارم هجري (در نوشتههاي بوعلي سينا) رخ نمود ؛ نوع جديدي از تفسير قرآن پيدا شد كه به نام تفسير علمي خوانده شد و در دو قرن اخير ، در پي رشد چشمگير علوم تجربي ، اين نوع از تفسير اوج گرفت .
در دامن تفسير علمي ، بُعد ديگري از اعجاز قرآن مطرح شد كه به نام اعجاز عملي قرآن خوانده شد و بسياري از مفسّران قرآن و صاحبنظران ، در اين حوزه قلم زدند . امّا در اين ميان ، برخي راه افراط و تفريط را در پيش گرفتند ؛ به طوري كه برخي بيش از 200 آيهي قرآن را با علوم تجربي تطبيق كردند و در بسياري از موارد ، ادّعاي اعجاز علمي نمودند و برخي ديگر ، اين مطلب را غير صحيح و تحميل بر قرآن دانستند و اعجاز علمي را به كلّي منكر شدند .
بنده نيز در اين مقاله ، سعي بر اين داشتم كه به دور از هرگونه افراط و تفريط ، تنها مصاديقي را مورد بررسي قرار دهم كه همه ي محقّقين بر اعجاز بودنشان ، اتّفاق نظر داشتهاند.معاني لغوي و اصطلاحي « اعجاز»
اعجاز در لغت از مادّهي « عَجَزَ » اشتقاق يافته و به معناي زير به كار رفته است :
1- او را عاجز و ناتوان كرد يا او را عاجز و ناتوان ديد .
2- تأخّر از امري يا شيئي و واماندگي از آن و حصول در آخر آن است .
و در اصطلاح به معاني زير مي باشد :
كار خارق العادهاي كه غير قابل تعليم و تعلّم بوده ، افراد بشر از آوردن آن عاجز باشند ؛ به شرط آن كه با ادّعاي نبوّت يا امامت ، همراه باشد و آورندهي معجزه ، از ديگران بخواهد كه اگر در نبوّت [يا امامت] او و خدايي بودن معجزهاش شك دارند ؛ آنها نيز همانند آن را انجام دهند.
شرايط معجزه
1- يكي از شرايط اعجاز اين است كه عمل خارق العاده ، خود ، دليل بر كذب مدّعا و دروغ وي نگردد؛ چنان كه نقل شده كه «مُسَيْلَمِه» در زمان پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) به دروغ ادّعاي پيامبري ميكرد و به عنوان اعجاز ، آب دهان خود را به چاه كم آبي انداخت كه آب آن فزوني يابد ؛ ولي نتيجهي معكوس مشاهده و آب چاه به كلّي خشك شد و دستش را بر سر عدّهاي از كودكان « بني حنيفه»كشيد و كام عدّهي ديگري از كودكان آن خاندان را برداشت ولي در اثر اين كار ، گروه اوّل از كودكان ، همگي كچل شدند و گروه دوم ، به لكنت مبتلا گشتند.
2-يكي ديگر از شرايط اعجاز اين است كه به هيچ يك از علوم و فنون و هنرهاي دقيق نظري و يا تردستي (چشم بندي) متّكي نبوده و قابل تعليم و تعلّم نباشد و اگر كسي عملي انجام دهد كه به يكي از اين علوم و فنون مستند باشد ؛ چنين عملي معجزه ناميده نميشود ؛ گرچه ديگران از انجام دادن آن عاجز و ناتوان باشند و داراي ديگر شرايط اعجاز باشد .
3-يكي ديگر از شرايط اعجاز ، جهان شمولي آن است. هرگونه اعجاز ، از هر پيامبري جهاني است، خواه آن پيامبر خاتم باشد يا نه و در صورتي كه خاتم نيست؛ خواه الوالعزم باشد يا نه و خواه معجزهي او باقي باشد يا از بين رفته باشد.
بنابراين اگر مطلبي در عصري خارق عادت بود ودر عصر ديگري ، بر اثر پيشرفت علم و تمكّن مادّي ، به صورت مطلبي عادّي درآمد ؛ هرگز از آغاز پيدايش خود ، معجزه نبوده است.
قرآن معجزه اي جاويدان
يكي از راههاي تصديق نبوّت پيامبران ، معجزهاي است كه مدّعي نبوّت آن را به عنوان دليل، اقامه مينمايد .
از آنجا كه نبوّت پيامبران گذشته، محدود به زمان معيّني بوده از اين نظر ، حكمت الهي ايجاب ميكرد كه دلايل آنان نيز ، محدود به همان زمان باشد ؛ امّا شريعت و آيين جاوداني ، بايد معجزهاي جاويدان و فنا ناپذير داشته باشد تا در تمام ادوار بر صدق و راستگويي آورندهي آن، گواهي دهد ؛ زيرا معجزهاي كه از نظر زمان و مكان محدود گرديده و عمر آن كوتاه باشد ، براي نسلهاي بعدي قابل رويت نيست .
از اين نظر رسالت دائم ، بايد معجزهاي دائم و جاودان داشته باشد و براي همين جهت ، خداوند قرآن را گواه بر صدق نبوّت جاوداني پيامبر اسلام (صلّي الله عليه و آله) قرار داد تا همانطور كه حجّت را بر گذشتگان تمام كرده است ؛ بر آيندگان نيز ، تمام نمايد.
دليل اعجاز قرآن (تحدّي و مبارزه طلبي قرآن كريم)
هر فرد عاقل كه نداي اسلام ، به او رسيده باشد ؛ ميداند كه ، حضرت محمّد (صلّي الله عليه و آله) ملل جهان را به آيين اسلام ، دعوت نمود و با آنان ، با قرآن ، به احتجاج برخاست و آنها را به مقابله و معارضهي با قرآن ، دعوت كرد و از همهي آنان خواست كه به پشتيباني يكديگر برخيزند ؛ ولي ميدانيد چرا عرب ، از اين راه ساده و بي دردسر ، وارد نشد ؟
زيرا او در بلاغت قرآن، فكر كرد و به اعجاز آن ، اذعان نمود و فهميد كه اگر بخواهد با قرآن، به مبارزه برخيزد ؛ جز شكست ، چيزي عايد او نميگردد . از اين نظر ، گروهي از آنان به نداي پيامبر اسلام (صلّي الله عليه و آله) پاسخ مثبت گفته و در برابر دعوت قرآن ، سر تعظيم فرود آوردند و به آيين اسلام ، مشرّف شدند.
ولي گروهي ، راه عناد را پيش گرفته و مقابله با شمشير را بر مقابله با حروف و كلام ، ترجيح دادند و مبارزه با نيزه را بر معارضهي با بيان ، اختيار نمودند ؛ ولي اين عجز و ناتواني و مقاومت سرسختانه در برابر دعوت قرآن، بزرگترين برهان و گواه است كه قرآن ، وحي الهي است و مقابلهي با آن ، از قدرت و توانايي بشر ، خارج ميباشد.
راز اعجاز قرآن
چرا پس از چهارده قرن هنوز کسی نتوانسته است به تحدّی (مبارزه طلبی) قرآن، پاسخ دهد و سورهای مثل آن بیاورد ؟ همین پرسش مشکل است که برخی از متفکّران و صاحبنظران را به دامن «صَرفه» انداخته است . صرفه یکی از قدیمیترین آرایی است که در این باره مطرح شده است .
جماعتی از متکلّمان مسلمان ، تحت تأثیر همین توهّم ، پنداشتند که توانایی برآوردن همانند قرآن ، فراوان است ؛ امّا این که عملاً اشخاص فراوانی وجود ندارند که همانند قرآن را بیاورند ؛ در نتیجهی دخالت مستقیم خداوند است که آنان را از معارضه و مسابقهی با قرآن ، باز داشته است . خودِ این نظریّه ، به سه شاخه تقسیم می گردد:
الف) سلب انگیزهی مردم .
ب) سلب علم مردم .
ج) ایجاد مانع برای آنان.
امّا به راستی ، دلیل اصلی عجز و ناتوانی بشر ، در معارضهی با قرآن چیست ؟ در پاسخ به این پرسش میتوان گفت كه قرآن کتابی است با الفاظ محدود و معانی بسیار و عالی ، قرآن کتابی است با الفاظ عربیّ معمولی ، امّا در اوج فصاحت و بلاغت که مثل آن ، وجود ندارد .
قرآن ؛ مثل هر کتاب دیگر ، از سه عنصر « لفظ ، معنا و نظم » تشکیل شده است ؛ پس اگر کسی بخواهد ، کتابی مثل قرآن بیاورد ؛ باید حدّاقل سه شرط داشته باشد :
1-علم به تمام الفاظ ، اسمها ، فعلها و … داشته باشد ؛ به طوری که بتواند ، بهترین و مناسبترین آنها را در هر جمله به کار بندد.
2-عقل او تمام معانی الفاظ ، اسمها ، فعلها و … را بفهمد تا بتواند در موقع سخن گفتن ، بهترین و مناسبترین معنا را در مورد مقصودِ خود ، ارائه دهد .
3- علم به تمام وجوه نظم کلمات و معانی داشته باشد تا بتواند در مواقع لزوم ، بهترین و مناسبترین آنها را ، برای کلام خویش انتخاب کند .
از آنجا که این (الفاظ ، معانی ، نظم آنها ) هنگامی که در همدیگر ضرب شوند؛ یک مجموعهی بی نهایت (به اصطلاح ریاضی) را تشکیل می دهند ؛ لذا تسلّط و احاطهی بر آنها و حضور ذهن در مورد همهی این امور ، برای یک انسان مقدور نیست ؛ علاوه بر آن که مطالب و محتوای عالی قرآن و اسرار علمی و جهات دیگر آن ، خود ، علومی دیگر را می طلبد که در دسترس بشر نیست .
بنابراین ، تنها خداست که بر همه چیز ، احاطه دارد و علم او نامحدود است و میتواند ، این مجموعه را یکجا در نظر گیرد و کتابی به وجود آورد که فصیح ترین الفاظ، صحیحترین معانی و بهترین نظم را داشته باشد .
روش تفسير علمي
روش تفسير علمي ،داراي سه شيوهي فرعي مي باشد كه عبارتند از :
1-استخراج همهي علوم از قرآن كريم كه اين كلام ، مبناي صحيحي ندارد.
2-تطبيق وتحميل نظريّات علمي بر قرآن كريم كه موجب تفسير به رأي ميشود .
3-استخدام علوم ، براي فهم بهتر قرآن كه باعث اثبات اعجاز علمي قرآن ميشود .
معيارهاي تفسير علمي معتبر
تفسير علمي ، در صورتي معتبر ميباشد كه داراي خصوصيّات ذيل باشد :
1-تفسير علمي ، توسّط مفسّري صورت پذيرد كه داراي شرايط لازم باشد ؛ يعني آشنايي با ادبيّات عرب ، آگاهي به شأن نزول آيه ، آشنايي با تاريخ پيامبر(صلّي الله عليه و آله) و صدر اسلام ، در حدودي كه به آيه مربوط است ؛ اطّلاع از علوم قرآن و … داشته باشد.
2- معيارهاي تفسير معتبر ، در آن رعايت شده باشد ؛ مانند : پيروي از روش صحيح تفسير، عدم منافات تفسير با سنّت قطعي ، تفسير بدون پيش داوري غير ضروري و …
3-تفسير علمي بايد به وسيلهي علوم قطعي ، صورت گيرد ( علومي كه علاوه بر تجربه ، به وسيلهي دليل عقلي و … تأييد شود)
تعارض علم و دين
با ظهور علوم جديد و پيشرفتهاي فزايندهي صنعت و علوم تجربي ، ناشناختهها و مجهولات يك به يك آشكار گشت ؛ اين موضوع ، تعارضاتي را ميان علم و دين آغاز كرد . كليسا كه به دنبال راه حلّي براي اين معضل بود ؛ نجات را در اين ديد كه حوزهي دين را از حوزهي علم ، مجزّا كند؛ از آن رو، به دو نوع تجربه معتقد شد : «تجربهي ديني» و « تجربهي علمي» .
امّا شيوهي رفتار اسلام در قبال علم ، به طور كلّي ، به گونهاي ديگر است ؛ قرآن همواره آدميان را به دانشجويي فرا ميخواند و ملاحظات بسيار نيز ، دربارهي پديدههاي طبيعي دارد . اين ملاحظات با توضيح و تفصيل همراهند و با معلومات امروزي علم نيز، دقيقاً ميخوانند ؛ امّا چنين وضعي را در كتابهاي مقدّس يهودي و مسيحي ، نميتوان مشاهده كرد .
در مورد تعارض بين علم و دين ، افراد قائل به نظرات و تقسيم بنديهاي متفاوتي شدهاند و اقسامي را براي تعارض ، در نظر گرفته اند كه در ذيل ، به آنها خواهيم پرداخت و به راههاي رفع اين تعارض نيز ، اشاره خواهيم نمود .
اقسام تعارض علم و دين و راه هاي رفع آن
تعارض علم و دين ، به دو معنا مي آيد:1- تعارض واقعي علم و دين 2- تعارض ظاهري علم و دين
تعارض واقعي علم و دين ، بدين معنا است كه گوهر و ذات علم ، با دين ناسازگار است و حتّي علم و دين در كنار هم جمع نميشوند ؛ پس يك انسان نميتواند ، هم متديّن و هم دانشمند باشد و ناچار است ، يكي از اين دو راه ، را انتخاب كند .
در اين مورد ، اعتقاد ما بر اين است كه تعارض واقعي بين علم و دين ، وجود ندارد ؛ بلكه اين نوع تعارض ، محال است ؛ زيرا به تعارض عقل و دين ، منتهي ميشود كه محال است.
اما تعارض ظاهري علم و دين بدين معناست كه اگر تعارض بدوي (ابتدايي و ظاهري) بين علوم قطعي ( يقين به معناي اخص) با آيات قرآن پيدا شود ؛ دو احتمال وجود دارد : نخست اين كه در مقدّمات دليل علمي ، خطا شده باشد و احتمال دوم ،اين كه ظاهر آن آيهي قرآن ، مراد نباشد ؛ اگر نه ،تعارض بين علم و دين ، وجود ندارد.
براي رفع تعارض ، بايد ميان مسلّمات علمي قرآن و فرضيّات و نظريّات علمي ، فرق نهاد . اگر معرفت قرآني ما با مسلّمات علمي ، ناسازگار باشد ميتوان در ظاهر آيات بازانديشي كرد ؛ چون علم قطعي ، قرينهي فهم آيات است و علم قطعي ، بر ظن مقدّم است لذا در صورت امكان ، ميتوان متناسب با مورد ، يكي از دو راه ذيل را برگزيد : 1-تصرف لفظي در آيات 2- تصرف معنوي در آيات
مصاديق اعجاز علمي قرآن
نمونههايي از مصاديق اعجاز علمي قرآن كه با توجه به يافتههاي قطعي علوم تجربي ، به اثبات رسيده است؛عبارتنداز : حركات خورشيد، قانون جاذبه،زوجيّت عمومي موجودات ، لقاح ابرها.
1-حركات خورشيد
خورشيد داراي حركات متعدّدي مي باشد كه در ذيل بدانها اشاره ميكنيم :
الف : حركت طولي (حركت انتقالي خورشيد ، درون كهكشان راه شيري)
طبق تحقيقات دانشمندان ، منظومهي شمسي ما ، با تمام سيّارات و اقمار خود ، به سوي شمال ، با سرعت 5/19 كيلومتر در هر ثانيه ، به سوي صورت فلكي (اَلْجاثِي عَلي رُكْبَتَيْهِ) در حركت است و در مدّت يك سال ، 615 كيلومتر از مكاني كه امروز قرار دارد ،دور ميشود .
ب : حركت وضعي خورشيد به دور خود
خورشيد به دور محور خود ، به همان سمت ميچرخد كه زمين به دور خورشيد ، حركت ميكند .
امّا حركت آن ، خيلي كندتر از زمين بوده و هر دور آن ، تقريباً 25 روز طول ميكشد .
ج : حركت زماني خورشيد (ادامه حيات خورشيد تا زمان معيّن)
فيزيكدانان جديد مي نويسند :
« خورشيد مي تواند تا 10 ميليارد سال بدرخشد و از اين عمر طولاني پنج ميليارد سال آن گذشته است . بنابراين اكنون خورشيد در نيمهي راه زندگي خود قرار دارد.»
د : حركت دروني خورشيد
برخي محقّقان از تعبير «تَجْرِي» به معناي جريان داشتن و تفاوت آن با تحرّك ، چنين استفاده كردهاند كه خورشيد نه تنها حركت ميكند ؛ بلكه جريان دارد ، يعني زير و رو ميشود ؛ بدين معنا كه در خورشيد ، دائماً انفجارات هستهاي صورت ميگيرد تا انرژي ، نور وگرما توليد شود و همين انفجارات ، باعث زير و رو شدن موادّ مذاب داخل خورشيد ، ميشود كه گاه تا كيلومترها پرتاب ميشود و اين نكتهاي لطيف و علمي است كه قرآن ، بدان اشاره كرده و در عصر جديد كشف شده است و از آن حركت دروني خورشيد ، شناخته ميشود.
ه : حركت دوراني خورشيد (حركت انتقالي خورشيد همراه با كهكشان)
خورشيد ، جزء مجموعهي كهكشان ماست كه در فاصلهي 30 هزار سال نوري از مركز ، قرار گرفته است و به سان ساير ستارگان اين كهكشان با سرعت 225 كيلومتر در ثانيه ، به گرد مركز كهكشان مي چرخد و مدار گردش خورشيد ، به قدري وسيع است كه هر 200 ميليون سال يكبار، اين مدار را طي ميكند.
نكته : سه حركت اوّل به طور يقين ، اعجاز علمي قرآن را اثبات ميكنند ( و آن در صورتي است كه «تَجْرِي» را به معناي (شناور بودن يا مذاب بودن) به كار ببريم . ) ولي حركت دروني فقط از يك منظر ، ميتواند اعجاز علمي قرآن را اثبات كند و حركت دوراني نيز ، فقط به مطالب علمي قرآن ، اشاره دارد و نميتواند به اثبات اعجاز علمي قرآن بپردازد .
2-جاذبهي عمومي موجودات
نيوتن بر اساس قوانين كلّي ، حركت سيّارات را اينگونه تبيين كرد :
الف) بر طبق قانون جاذبهي عمومي ، كليّهي اجسام ، همديگر را جذب ميكنند و اين كشش به دو چيز ، بستگي دارد : جرم و فاصله ، يعني با جرم ، نسبت مستقيم دارد و هر قدر جرم يك جسم ، بيشتر باشد ؛ نيروي كشش آن ، زيادتر ميشود . امّا هر چه فاصلهي دو جسم بيشتر باشد ؛ تأثير جاذبه ، كمتر ميشود و به نسبت مجذور اين فاصله ، نيروي جاذبه كاهش مييابد ؛ مثلاً اگر اين فاصله ، دو برابر شد ؛ نيروي جاذبه ، چهار برابر كمتر مي شود .
ب) برطبق قانون گريز از مركز ، هر جسمي كه برگرد مركزي حركت كند ؛ در آن جسم طبعاً كششي به وجود ميآيد كه ، ميخواهد از آن مركز دور شود ؛ مثل قطعه سنگي كه به ريسماني بستهايم و ميگردانيم.
آري نيوتن كشف كرد كه ، حركت دوراني يك جسم ، باعث فرار او از مركز و قانون جاذبه، باعث جذب او به مركز ، ميشود و هرگاه اين دو نيرو ، كاملاً تعادل داشته باشند ؛يعني جرمها و فاصلهها، به آن اندازه «جاذبه» توليد كنند كه سرعت حركت دوراني ، نيروي « دافعه » و گريز از مركز ، ايجاد ميكند ؛ بنابراين تعادل جاذبه و دافعه ، به آنها اجازه ميدهد كه دائماً در مدار خود، بمانند .
به عبارت ديگر ، قوّهي جاذبه ، سبب ميشود كه همهي كرات آسماني با سرعت به سوي هم حركت كنند و در مركز واحدي جمع شوند ؛ ولي حركت دوراني كه در سيّارات و يا منظومهها وجود دارد - مي دانيم خاصيّت دوراني همان گريز از مركز ميباشد - سبب مي شود كه اين كرات و منظومهها ، به سرعت از هم دور ميشوند ؛ ( درست مانند فرار آتش گردان ، هنگامي كه در حال چرخيدن ، سيم آن قطع شود كه هر يك از قطعات آتش به نقطهي دور دستي پرتاب ميشود) حال اگر قوّهي جاذبه ، دقيقاً با قوّهي دافعه مساوي باشد ؛ نه ذرّهاي كمتر و نه ذرّهاي بيشتر ، در اين صورت، ستون نيرومند نامرئي به وجود مي آيد كه آنها را در جاي خود ، ثابت نگه ميدارد ؛ همانگونه كه كرهي زمين ما ، ميليونها سال است كه در مدار معيّني ، بر گرد خورشيد حركت ميكند ؛ نه جذب آن ، مي شود و نه از آن ، دور مي گردد . -
نكته : اين مطلب را قرآن 1400 سال قبل ، از آن سخن به ميان آورده است كه با توجّه به عدم اطّلاع مردم و دانشمندان آن عصر ، مي تواند از اعجاز علمي قرآن ، به شمار آيد.
برای دستیابی به ادامه مقاله به وبلاگ “محبان جعفریه شاهرود” سر بزنید.
آخرین نظرات