سیده مونا حسینی طلبه حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) شاهرود:
چکیده :
به راستي اين سوال براي هر مسلماني كه دغدغه ي دين مداري و پايبندي به قوانين الهي را دارد پيش مي آيد : )چرا امر به معروف و نهی منکر در جامعه ما مهجور مانده است ؟ ) و نیز چرا مردم جامعه ما در حال حاضر كه سه دهه از انقلاب گذشته است نسبت به اين دو واجب مهم كه ساير واجبات به واسطه ي آن دو اقامه مي شوند آن قدر بي تفاوت شده اند به طوري كه بي حجابي به عنوان نمادي پر رنگ و كاملا مشهود ، بيانگر مهجور ماندن اين دو فريضه است علاوه بر آن گسترش استفاده ي نامطلوب از اينترنت ، ماهواره و سرگرمي هاي حرام مثل رقص و آواز و موسيقي هاي حرام و قمار و مجالس مختلط زن و مرد و نيز رشد و گسترش روز به روز فساد و نا به ساماني هاي اجتماعي و فردي كه شاهد آن هستيم ، همگي بيانگر اين است كه تمام مشكلات جامعه ي اسلامي ما ريشه در ترك اين دو فريضه دارند. ما براي حل مشكلات فردي و اجتماعي خود بايد عوامل مهجور ماندن اين دو فريضه را بررسي كنيم. در این مقاله سعی شده است علتهایی که از زبان خود مردم در این زمینه بیان شده است را بررسی کنیم ازجمله عدم آگاهی نسبت به روشها و مراتب امر به معروف و نهی از منکر ، ترس ، خجالت ، تنبلی ، بی تفاوتی ، و… .
کلید واژه : مهجور – امر – نهی - معروف – منکر – بی تفاوتی
مقدمه
امر به معروف ، يعني سفارش به خوبي ها و نهي از منكر، يعني بازداشتن از بدي ها. انجام اين دو امر مهم نياز به سن خاصي ندارد ، زيرا لقمان به فرزندش مي گويد : :يا بني اقم الصلاه و امر بالمعروف…» امر به معروف ، نشانه ي عشق به مكتب ، عشق به مردم ، علاقه به سلامتي جامعه و نشانه ي آزادي بيان ، غيرت ديني ، ارتباط دوستانه بين مردم و نشانه ي فطرت بيدار و نظارت عمومي و حضور در صحنه است. امر به معروف و نهي از منكر، سبب تشويق نيكوكاران ، آگاه كردن افراد جاهل ، هشدار براي جلوگيري از خلاف و ايجاد نوعي انضباط اجتماعي است . قرآن مي فرمايد : « شما مسلمانان بهترين امت هستيد ، زيرا امر به معروف و نهي از منكر مي كنيد [1]» .
حضرت علي (ع) مي فرمايد : امر به معروف و نهي از منكر ، مصلحت عامه است. [2] چنانكه در حديثي ديگر مي خوانيم : كسي كه جلوي منكر را نگيرد مانند كسي است كه مجروحي را در جاده رها كند تا بميرد.[3] پيامبراني همچون حضرت داوود ، حضرت عيسي (ع) به كساني كه نهي از منكر نمي كنند ، لعنت فرستاده اند. [4] قيام امام حسين (ع) براي امر به معروف و نهي از منكر بود .[5] در حديث مي خوانيم : به واسطه ي امر به معروف و نهي از منكر ، تمام واجبات به پا داشته مي شود.[6] قرآن مي فرمايد : « اگر در مجلسي به آيات الهي توهين مي شود ، جلسه را به عنوان اعتراض ترك كنيد تا مسير بحث عوض شود.[7] انسان بايد از انجام گناه هم در دل ناراحت باشد ، هم با زبان ، نهي كند و هم با اعمال قدرت و قانون مانع انجام آن شود. اگر كسي را به كار خوبي دعوت كرديم ، در پاداش كارهاي خوب او نيز شريك هستيم، ولي اگر در برابر فساد، انحراف و گناه ساكت مشستيم ، به تدريج فساد رشد مي كند و افراد فاسد و مفسد بر مردم حاكم خواهند شد. در اين مقاله علت هاي مهجور ماندن امر به معروف و نهي از منكر را بررسي مي كنيم و مي فهميم كه چرا اين دو واجب مهم به فراموشي سپرده شده اند و مردم در مقابل خوبي ها و بدي ها در جامعه دچار سكوت شده اند.
از يك طرف خالي شدن مساجد و حسينيه ها و نماز جمعه و جماعت از جوانان و نوجوانان و بي علاقگي آنان به حضور در اين مكان هاي مذهبي و رغبت نداشتن برای گوش دادن به سخنرانيهاي مذهبي در اعياد و جشن هاي اسلامي و از طرف ديگر بی تفاوتی مردم و مسؤلیین نسبت به این امر مساله ي مهمي است كه بايد به آن توجه كافي داشت ودیگر اینکه چرا قشر روحاني و طلبه ي ما اين قدر در اين زمينه ضعيف عمل مي كنند با تحقيقات كوتاهي كه انجام شد به اين نكته پي بردیم كه عواملي چند در اين امر دخيل هستند كه اين عوامل را در دو بعد فردي و اجتماعي بيان خواهيم كرد. در بعد فردي به عوامل روان شناختي از جمله ترس ، خجالت، بي تفاوتي و عدم علم و آگاهي نسبت به مراتب و شرايط امر به معروف و نهي از منكر و جهل به آثار و پيامدهاي انجام و ترك اين دو فريضه مي پردازيم و در بعد اجتماعي به عدم حمايت جمعي كه ريشه در ابعاد فردي نيز دارد توجه شده است إن شاء الله با برطرف كردن اين عوامل قدمي در گسترش و ترويج اين دو فريضه ي مهم برداشته باشيم.
الف) ابعاد فردی
ما در بررسی ابعاد فردی و شخصیتی مهجور ماندن امر به معروف و نهی از منکر ابتدا به تعریف واژه های بی تفاوتی ، خجالت و تنبلی و ترس می پردازیم و بعد از آن به ارایه راهکارهایی در این زمینه بسنده می کنیم و نیز باید این نکته را مدنظر قرار داد که ما نمی خواهیم راهکارهایی که در زمینه این موارد ارایه می دهیم فقط ما را در انجام امر به معروف و نهی از منکر یاری کند بلکه با برطرف شدن هر یک از این علت ها ما موفق به رشد و پیشرفت در تمام زمینه های زندگی اعم از فردی و اجتماعی خواهیم شد.
1-1 بی تفاوتی
سكوت و بي تفاوتي در مقابل گناه ، سبب مي شود كه گناه كردن عادي شود ، گناهكار جرأت پيدا كند ، ما سنگدل شويم ، شيطان راضي گردد و خدا بر ما غضب نمايد. امر به معروف و نهي از منكر دو وظيفهي الهي است و توهماتي از اين قبيل كه گناه ديگران كار به ما ندارد ، آزادي مردم را سلب نكنيم . من اهل ترس و خجالت هستم ، با يك گل كه بهار نمي شود ، عيسي به دين خود به دين موسي دين خود ما را در يك قبر قرار نمي دهند ، ديگران هستند ، من چرا امر به معروف كنم ؟ با نهي از منكر دوستان و مشتريان خود را از دست مي دهيم و امثال آن ، نمي توانند اين تكليف را از دوش ما بردارند . براي اينكه بي تفاوتي را درمان كنيم اول بايد بدانيم بی تفاوتی چيست و بعد راههاي درمان آن را بيان كنيم.
تعریف بی تفاوتی : بی تفاوتی کمبود احساسات، انگیزه یا اشتیاق است. بی تفاوتی یک اصطلاح روانشناختی برای حالت بی اعتنایی است که فرد به جنبه های احساسی، اجتماعی و یا فیزیکی زندگی بی توجه یا ” بی اعتنا” است .[8]
روزنامه آرمان در این زمینه می نویسد : بسیاری از ما تا به حال، شاهد ویدئوهای وحشتآوری از حمله به افراد در مکانهای عمومی، تجاوز، نزاع و درگیری بودهایم که نشاندهنده این موضوع است که فردی شاهد این وقایع بوده و بیتوجه به دعوا، جنایت یا به دردسرافتادن یکی از هموطنانمان مشغول فیلمبرداری بوده است؛این موضوع نمونه بارز بیمسئولیتی اجتماعی در بین افراد جامعه است. حتما بارها و بارها برای همه ما اتفاق افتاده که در حال گذر از خیابان با صحنه دعوا و درگیری بین دو نفر از هموطنانمان مواجه شدهایم. موضوع درگیری هر چه که باشد اغلب صحنه مشابهی را در سطح شهر به وجود میآورد: دو یا چند مرد که با هم دعوا و بگو مگو میکنند و بعد از بالاگرفتن درگیریهای لفظی با هم گلاویز شده و گاهی پای چاقو به میان آمده و فاجعهای را به بار میآورد. صدای جیغهای زنانهای که از مردم تقاضای کمک میکنند و عربدههای مردانهای که سعی در اثبات حق خود دارند، صحنه آشنای شهرهای بزرگ کشورمان است. شاید بد نباشد از خودمان بپرسیم هنگام مواجهه با چنین صحنههایی چه عکسالعملی نشان میدهیم؟ با بیتفاوتی از کنار ماجرا میگذریم یا سعی در مداخله مثبت برای جلوگیری از دعوا میکنیم؟ شاید هم به تماشا میایستیم گویا که معرکهای است برای سرگرمی رهگذران؛ بدتر از آن ممکن است گوشیهای موبایلمان را درآورده و مشغول فیلمبرداری شویم تا بعدها به دوستان و اطرافیانمان نشان داده و وقتمان را بگذرانیم. همه شهروندان در قبال شهر و همشهریهای خود مسئولند. این مسئولیت از نشاندادن عکسالعمل به انداختن زباله در سطح شهر و اعتراض شهروندی به تخریب اموال عمومی توسط شهروندی دیگر شروع شده و در مراحل بعدی به مداخله مثبت در دعواهای خیابانی و دخالت در صحنههای دزدی و زورگیری در سطح شهرها و حتی اعتراض به عملکرد برخی مسئولان کشور میانجامد. شکی نیست که ما ایرانیها نوع دوست هستیم و این فرهنگ در میان ما وجود دارد که در درگیریهای خیابانی مداخله صلحآمیز میکنیم، برای اهدای خون همدیگر را دعوت میکنیم، به فردی که به دنبال آدرسی میگردد، کمک میکنیم و پای ثابت مشارکت در جنبشهای اجتماعی هستیم اما، شواهد نشاندهنده شیوع سندرم بیتفاوتی در میان اعضای جامعه است و این موضوع در کلانشهرها بیشتر خودش را نشان میدهد.
بر اساس یک نظرسنجی تلفنی و تصادفی که از ۶۰۰ نفر صورت گرفته است، ۵۹ درصد از شرکتکنندگان علت اصلی کمک نکردن به مصدومان سوانح رانندگی را ترس از گرفتاریهای بعدی آن میدانند و معتقدند از آنجا که قانون مدونی درباره حمایت از ناجیان مردمی وجود ندارد بنابراین، درگیرشدن در کاری که معلوم نیست چه عاقبتی برایشان رقم خواهد زد، ریسکی بزرگ و غیرعقلانی است. این گونه میشود که جمعی در این قبیل مسائل به قول خودشان برای اینکه شرش آنان را نگیرد، نادیدهگرفتن را بر نیکی به همنوعان ترجیح میدهند و از کنار آن عبور میکنند یا در کسوت تماشاچی به نظاره مینشینند.
بیتفاوتی اجتماعی و حریم خصوصی
در جامعه امروز بیشتر افراد میخواهند به دور از دخالت و مزاحمت دیگران زندگی کنند. بر اساس اصول پذیرفتهشده رفتار در مکانهای عمومی باید تلاش کرد تا وارد حریم شخصی افراد نشویم اما به راستی تشخیص حد ورود به حریم شخصی با کیست؟ آیا حمله یک فرد به یکی از اعضای خانوادهاش با اسلحه سرد در مکان عمومی، جزو آن دسته مشاهداتی است که باید نادیده گرفته شود چون بخشی از حریم شخصی افراد است؟
بیتفاوتی اجتماعی ناشی از عدم تعلق است
یک جامعهشناس در گفتوگو با آرمان میگوید: بیتفاوتی اجتماعی ناشی از عدم تعلق است. وقتی افراد یک جامعه وابستگی به کشور و محیط پیرامون خود نداشته و بین منافع خودشان با منافع اجتماعی فاصلهای احساس کنند، طبیعتا دچار بیتفاوتی میشوند. قمر فلاح میافزاید: به بیان دیگر اگر افراد جامعه به مشارکت گرفته شوند و در فرآیندها و تصمیمسازیهای کشور دخالت کنند در نتیجه، احساس میکنند خودشان دارند برای زندگیشان تصمیم میگیرند و در چنین شرایطی از حالت بیتفاوتی خارج شده و نسبت به اتفاقاتی که در سطح خرد و کلان در جامعه در حال وقوع است واکنش نشان میدهند.
دلایل شیوع بیتفاوتی اجتماعی
یک عصبشناس نیز میگوید: در وهله اول باید نگاه تاریخی به این موضوع داشته باشیم به این معنی که ما از آموزههای شهروندی بهره چندانی نبردهایم. تجربه نسلهای قدیم تحت عنوان «سرتو بینداز پایین و زندگی خودتو بکن» که تجربه غلطی است وارد نسل ما شده است. حسن عشایری ادامه میدهد: دومین موضوع، قانونمداری است. زمانی که افراد جامعه احساس کنند برخی دولتمردان و مسئولان کشور قانون و عدالت اجتماعی را رعایت نمیکنند، احساس ناکامی کرده و بیتفاوتی نسبت به وقایع و اتفاقات جامعه در رفتار آنها نمود پیدا میکند. او تصریح میکند: نکته دیگر این است که مردم اغلب گرفتار روزمرگی هستند و به همین دلیل فرصت نمیکنند تا نقش فعالانه در جامعه بازی کنند. این استاد دانشگاه میافزاید: آخرین دلیل برای افزایش بیتفاوتی اجتماعی هم این است که فرد گمان میکند اگر موضعگیری، مداخله یا اعتراضی کند با مشکل و گرفتاری مواجه میشود از این رو، خودش را درگیر وقایع نمیکند. این در حالیست که انسان آگاه اجتماعی باید جرات داشته باشد. [9]
این روزها ، بی تفاوتی ، تقریبا مد روز شده است . بی تفاوت بودن یعنی سرد شدن ، مستقل از آنچه که اتفاق می افتد و حقیقتا بی نیاز بودن است .
منشاء بی تفاوتی ما چیست ؟ بیشتر اوقات ، یک ترس ، ترس از درد ، ترس از صدمه دیدن و ترس از احساساتی شدن زیاد می باشد . بی تفاوتی برایمان زرهی است که به تن می کنیم ، به امید اینکه از درد عشقی که به ما بر نمی گردد یا شکست در یکی از اهدافمان یا اجبار در روبرو شدن با انتقاد و تایید نشدن از جانب دیگران اجتناب کنیم .
اما نگذارید که بی تفاوتی شما را فریب دهد . هرگز ، هرگز بی تفاوتی به شما قدرت نمی دهد ، هرگز از شما حمایت نمی کند . به جای آن ، بی تفاوتی دیواری از بهت زدگی و غرور بین شما و آنچه که آرزومند آنید ، مانند صمیمیت ، عشق و رضایت از اهداف و رویاهایتان ، می سازد . در نهایت ، بی تفاوتی بزرگ ترین قدرت ، محافظ و موهبت شما ، عشق بی کران و عشقی که در قلب شما جای دارد را از شما می دزدد .
وقتی با بی تفاوتی روبرو می شوید ، بزرگ ترین شجاعت و تواضع خود را از دست می دهید . از خودتان بپرسید : “آیا جایی در زندگی من وجود داشته است که خودم را به خاطر ترس یا درد ، پشت بی تفاوتی پنهان کرده باشم ؟ چقدر خودم را در برابر مردم یا چیزهای مختلف بی احساس کردم که باید واقعا توجه می کردم ؟ در کدام قسمت از زندگی خود نیاز به بازبینی بیشتری دارم ؟
راه مقابله با بی تفاوتی
تنها راه مقابله با بی تفاوتی صادق بودن با خود است که بدین وسیله خود واقعی شما با محبت و عشق بیدار می شود و دیوارهایی که قلبتان را احاطه کرده اند با عشق جوشان شما فرو می ریزند .[10] انسان هایی که بی تفاوت هستند به اهداف و انگیزه های خود دست پیدا نمی کنند زیرا خیلی از اهداف و آرزوهای ما در بستر اجتماع بر آورده می شود و این بی تفاوت بودن بودن نسبت به مردم ، یعنی کسانی که جامعه را تشکیل می دهند ما را از رسیدن به رشد و توسعه در بعد فردی روح و شخصیتمان باز می دارند و همچنین جامعه ما برای اینکه در دنیای امروز پیشرفت اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و مخصوصاً اجتماعی داشته باشد نیاز دارد که مردمش نسبت به هم توجه داشته باشند . علاوه بر این هر یک از ما به عنوان یک مسلمان امر به معروف و نهی از منکر را یک وظیف الهی می دانیم که با بی تفاوتی منافات دارد پس بهتر است با توکل به خداوند این دو واجب مهم را انجام دهیم تا دیگران هم از بی تفاوتی دست بردارند و شروع به انجام این کار در هر نهاد و موسسه و یا هر جمعی چه شخصی چه خانوادگی و اجتماعی اقدام کنند تا رضایت خداوند را بدین وسیله بدست آوردند و خداوند نیز درهای نعمت و برکت خود را به روی ما باز کند . عامل دومی که به عنوان علت از سوی مردم بیان شده است ترس نام دارد.
2-1 ترس
بارها و به دفعات متعدد براي بنده پيش آمده است كه خواسته ام معروفي را امر و یا از منكري نهي كنم ولي ترس مانع انجام اين كار شده است . ترس از اينكه مبادا طرف مقابل اين كار را نوعي دخالت در مسائل شخصي و فردي اوكه هيچ ربطي به ديگران ندارد ، بداند و در نتيجه سرانجام به مشاجره و بحث و دعوا كشيده شود و يا عوامل ديگري كه باعث ترس مي شوند از جمله مورد خطر واقع شدن موقعيت فرد از لحاظ برآورد يا از جهت ضرر مالي يا جاني و … ترس در افراد مختلف ، دلایل متفاوتی دارد که هر فردی باید آن را در درون خود جستجو کند . براي پيشگيري از بروز اين نوع ترس ها كه باعث مي شود ما به انجام اين دو واجب اقدام نكنيم ، ابتدا بايد بدانيم ترس چيست و چه راهكارهايي براي جلوگيري از آن وجود دارد در اينجا لازم ديدم بحث را از جهت اخلاقي در كتابهاي اخلاقي جستجو كنم .
ملا احمد نراقي در كتاب معراج السعاده مي فرمايند : ترس يا بيم و هراس كه عالمان اخلاق در گذشته به آن خوف مي گفتند عبارت است : از چيزي كه نبايد دوري كرد ، احتراز و دوری نمايد . داشتن اين صفت موجب نابودي و هلاکت فرد است و انسان به واسطه ي آن ذليل و خوار مي شود و زندگي بر او تلخ و ناگوار و نيز باعث تسلط اشرار بر فرد ترسو مي شود و صاحب آن علاوه بر اضطراب ، دچار بي ثباتي ، كسالت و راحت طلبي مي شود و به همين جهت از تمام سعادت (خوبي ها) باز مي ماند و انواع فضايح و رسوايي را متحمل مي شود. از اين جهت پيامبر اكرم (ص) فرمودند : سزاوار نيست كه مومن بخيل يا جبان باشد .[11] و نيز در حديث ديگري فرمودند : پروردگارا از بخل و جبن (ترس) به تو پناه مي برم [12]. و بدان كه ترس دو نوع است يا ممدوح كه آن خوف از خدا و عظمت اوست و يا مذموم كه ترس از غیر خداست و از جمله مهلكات است. خوف مذموم به سه دسته تقسيم مي شود :
1-خوف از امري كه البته اتفاق خواد افتاد و دفع آن در توان بشر نيست كه ترس از چنين چيزي از روي جهل و ناداني است و فايده اي نيز در اين ترس وجود ندارد و انسان عاقل مثل اين ترس را به دل خود راه نمي دهد و خود را به قضاي الهي و مقدرات سبحاني راضي مي سازد تا راحتي و آسايش را براي او حاصل گردد.
2- ترس از امري محتمل كه وجود آن احتمال دارد اتفاق نیافتد و شدن و نشدن آن در دست شخص نيست. اين ترس نيز مانند اولي مقتضاي عقل نيست و از جهل انسان ناشي مي شود. و راه درمان آن همان واگذاري و توكل به خداست.
3- ترس از امري كه سبب آن در دست شخص باشد اما هنوز سبب آن يافت نشده باشد ( یعنی عمل فرد باعث به وجود آمدن محرومیت یا مصیبتی شود ) و از اين بترسد كه مبادا فلان اثر بر آن مترتب شود و راه درمانش اين است كه شخص مراقب احوال خود باشد كه اين كار از او صادر نشود و مرتكب عملي كه از عاقبت آن مي ترسد نگردد و در هر كاري ابتدا عاقبت آن را در نظر بگیرد و جنبه هاي مختلف آن را بررسی کند و بعد از انجام دادن آن كار نترسد ، با در نظر گرفتن عاقبت آن و گرنه نوع ترسش از نوع دوم خواهد بود.
4- ترس از چيزهايي كه طبع انسان از آن بدون سبب و جهت وحشت مي كند مثل جن و ميت كه منشأ اين ترس غلبه ي قوه ي واهمه و قصور( ناتوانی و ضعف) عقل و درك است و دلالت بر ضعف نفس مي كند. [13]
با كمي دقت و تامل مي توان متوجه شد كه غالب افراد در امر به معروف و نهي از منكر به موارد دوم و سوم دچار مي شوند و همانگونه كه اين عالم رباني فرمودند ترس ريشه دارد در ضعف نفس كه همان كمبود اعتماد به نفس است و علاج تمام صفات ناپسند در علم اخلاق ، به وسيله ي ايمان و علم و تقوا حاصل مي شود ، هر فردی ابتدا باید بداند که ترس اش در انجام یک کار کدام یک از موارد بالا است و حال كه فهميد ترس اش از كدام نوع است و ريشه ي آن چيست ، بايد به درمان آن بپردازد وما باید بدانيم كه اگر ترس ما از خدا و عظمت اوست كه اين ترس ممدوح است ولي اگر ترس ما از بنده هاي خدا و يا از دست دادن موقعيت هاي دنيوي است كه اين ترس نه تنها مال و جان و آبروي ما را حفظ نمي كند بلكه دنيا و آخرت ما را نيز نابود مي سازد چرا كه اطاعت خدا از همه ي اين موارد بزرگتر و مهمتر است و ترس غالب مردم ريشه در امور دنيايي دارد كه بايد حتما اين صفت ناپسند با داروي علم و تقوا معالجه شود تا به قول عالم ربانی ملا احمد نراقي موجب نشود كه تمام سعادت را از خود دور كند چه دنيوي و چه اخروي. و با توكل به خداوند سبحان و با انجام درست كار و در نظر گرفتن جوانب و عواقب آن خود را از خطرات سوء احتمالي مصون نگه داريم و در نهايت به انجام اين دو فريضه مهم اقدام كنيم. علت سوم که به بیان آن می پردازیم خجالت نام دارد .
3-1 خجالت
از علت هاي خيلي شايع در موفق نبودن در كارهاي اجتماعي كم رويي و خجالت است ، خجالت به عنوان يكي از دلايل مهجور ماندن امر به معروف و نهي از منكر بايد شناخته شود و راه درمانش نيز بيان شود. در اين زمينه ترجيح داديم تا از بعد روان شناختي به اين مساله بپردازيم زيرا اين صفت به كمبود اعتماد به نفس باز مي گردد. ابتدا لازم است بدانيم خجالت چيست ؟
آدمی، موجودی اجتماعی و نیازمند ارتباط با دیگران است. خجالت و کمرویی، آفتی است که آدمی را از کاروان رو به تعالی و ترقّی باز میدارد و به قابلیتهای نهفته، فرصت بروز نمیدهد و توانها و استعدادها را سرکوب و نابود میسازد. خجالت افزون بر اینکه انسان را از فعالیت های فردی باز می دارد و زندگی شخصی را فلج می کند ، زمینه فعالیت های اجتماعی را نیز نابود می سازد و اندک اندک سلامت جسم و بهداشت روان را در معرض تهدید قرار می دهد . [14] تعریف خجالت از دیدگاه روانشناختی : خجالت و کمرویی، توجهی غیرعادی و اضطرابآلود به خویشتن است که در یک یا چند موقعیت اجتماعی، تجلّی میکند و فرد را در انواع تنشهای روانی، شرایط نامناسب عاطفی و شناختی و نابسامانیهای جسمی و زیستی، فرو میبرد و موجب بروز رفتارهای خام و نسنجیده و واکنشهای نامناسب میگردد.
همان گونه که میدانید و گاهی تجربه کردهاید، خجالت و کمرویی، هرگز با ناتوانی برابر نیست و خجالتی بودن، به معنای ناتوان شمردن خویش است و نه ناتوان بودن.
از سوی دیگر، بیشتر صاحبنظران معتقدند که خجالت، خصلتی ژنتیکی نیست؛ تا خود را مقهور آن بدانید و در برابرش، تسلیم شوید! این پدیده، محصول شناخت نادرست خود و دیگران و سازش نایافتگیهای اجتماعی و حتّی رفتارهای غلط آموخته شده است. بیگمان با شناخت توانمندیهای خود، برخی عوامل مؤثر در بروز آنها و رعایت دقیق و مستمر و کامل راهکارهای ارائه شده، میتوان به مطلوبترین سطح سازش یافتگی اجتماعی و مؤثرترین شکل ارتباط با دیگران دست یافت. فقط کافی است به تواناییتان ایمان داشته باشید و تواناییهای خود را در فعالیتهای گذشته، مرور کنید و موفقیتهای هر چند ساده خویش را برشمرید. از آن جا که عوامل بروز خجالت و کمرویی، در نوعی شناخت غلط از خویشتن ریشه دارد، کافی است به شناختی صحیح و واقعبینانه از خود دست یابید؛ تا این سدّ تعالی و ترقّی را پشت سر گذارید و به عبارت دیگر، باید خودپندارهای را که از خود دارید، اصلاح کنید. همانگونه که به درستی تشخیص داده و اقدام کردهاید، با تصمیمی جدّی و همتی بلند، به مبارزه با خجالت و کمرویی بپردازید؛ تصمیمی جدی بگیرید و با تکیه بر توانمندی واقعی خود، توان خدادادی و استعداد نهفته وجودتان را هر چه زودتر، از چنگال غول خیالی عجز و بیکفایتی رهایی بخشید.
بر این اساس، به عنوان یک راهکار کلی، خوب است از بعضی عوامل مؤثر در بروز خجالت آگاه شوید؛ تا با حذف آنها، به مطلوب دست یابید. تربیت غلط خانوادگی، آلوده ساختن محیط خانه و فضای ذهن خویش به حالتهای رعب، وحشت، تهدید، ترس، دلواپسی، مراقبتهای شدید و افراطی از رفتارها و اعمال خود، مقایسه خود با دیگران، خود بزرگبینی و خود کوچکبینی افراط گونه و عدم آگاهی از مهارتهای اجتماعی، احساس تنهایی و ترس از مسخره شدن و مقبول واقع نشدن، احساس حقارت ، عزت نفس پایین ، عدم انطباق خود با محیط ، احساس نا امنی و عدم اعتماد ، احساس خود کم بینی ، دلایل ژنتیکی و ارثی بخشی از عوامل کمرویی میباشند.
هر کس در فضایی آلوده بدین عوامل، به سر برد، با نوعی احساس شرم، ترس، دلهره، گنهکاری، بیعرضگی و حقارت، رشد میکند و در نتیجه، همیشه خود را فردی ضعیف میبیند و جرأت هیچ اقدامی را در خویش نمییابد! این فرد، حتّی از قضاوت دیگران درباره اعمال و رفتارش میپرهیزد؛ خود را از دید دیگران مخفی نگه میدارد و از انجام دادن عملی که مورد مشاهده و ارزیابی دیگران باشد، اجتناب میورزد.[15]
خجالت و دیدگاههای فرهنگی
خجالتی بودن نزد افراد، خانوادهها، جوامع و فرهنگهای مختلف، معانی متفاوتی دارد. به عبارتی، بعضیها فرد کمرو را فردی ساکت، مؤدب و محترم، مطیع و حرفگوشکن میدانند. در برخی فرهنگها، خجالتی بودن را برای دختران امری عادی و صفتی مثبت به حساب میآورند؛ در حالی که ممکن است این ویژگی را برای پسرها ناپسند بدانند. اما واقعیت این است که خجالتی بودن، یک معلولیت اجتماعی است.
این ویژگی میتواند مانع رشد مطلوب شخصیت افراد شود و برای هر دو جنس - پسر و دختر - نامطلوب است و باعث ایجاد مشکلات زیادی بهخصوص در بزرگسالی و زندگیهای مشترک میشود.
درصد فراوانی افراد خجالتی
تحقیقات نشان میدهد اکثر افراد در موقعیتهای مختلف، کمی خجالتی میشوند. مثلا 75 درصد از مردم، هنگام مواجهه با یک جمع غریبه و مقتدر که ملزم به پاسخگویی به سؤالات آنها نیز باشند، احساس خجالت میکنند. 70 درصد از افراد هنگام حضور در جمع بزرگی از افراد غریبه، خجالتی برخورد میکنند. 64 درصد افراد نیز هنگامیکه با جنس مخالف روبهرو یا هم صحبت میشوند، دچار احساس خجالت میشوند. همچنین حس خجالت در 58 درصد از افرادی که با جمعی دارای موقعیت اجتماعی یا تحصیلات بالاتر مواجه میشوند، به وجود میآید . میبینید؟ اگر شما هم خجالتی هستید، امیدوار باشید! چندان تنها نیستن . بیتردید با شناخت عوامل مؤثر در بروز خجالت و حذف آنها از صحنه زندگی و فضای ذهن خویش، میتوانید گامهای مؤثری برای درمان آن بردارید؛ سپس به راهکارهای زیر عمل کنید؛ تا هر چه زودتر از چنگال مخوف کمرویی نجات پیدا کنید.
مؤثرترین روشهای درمان كمرویی و خجالتی بودن عبارتند از:
1. تقویت خودپنداری مثبت و خودباوری؛ یعنی سعی كنید نگرش و دید مثبت نسبت به خود داشته باشید. جنبههای مثبت خود را بیشتر در نظر بگیرید. اگر فكر میكنید كه در روابط اجتماعی و صمیمی شدن با دیگران ناتوان هستید، مطمئناً در قبال آن نقاط قوّتی نیز دارید، فهرستی از نقاط قوت خود تهیه نمایید و همیشه به دفعات به آنها توجه كرده و آرامآرام سعی در تقویت آن داشته باشید.
2. واژهها و جملات منفی ؛ نظیر «من فرد ناتوانی هستم»، «نمیتوانم با دیگران رابطه صمیمی برقرار كنم» و… را هرگز بر زبان نیاورید. بعد از این سعی كنید این جملات را تكرار كنید. «من میتوانم فرد موّفقی باشم»، «من میتوانم دوستان خوبی داشته باشم و رابطة صمیمانه با آنها برقرار كنم. این جملات را دایم تكرار كنید، حتی در مواقعی كه در جمع دوستان هستید. این جملات در ذهن خود مرور كنید.
3. همیشه و به خصوص در مواقعی كه در جمع دوستان هستید؛ تبسمی بر لب داشته باشید! لبخند زدن و متبسم بودن باعث آرامش درونی و بهبود روابط اجتماعی شما میشود.
4. سعی كنید در برقراری ارتباط با دیگران ابتكار عمل را به دست بگیرید. هنگامی كه در جمع دوستان هستید، سؤالی بپرسید، نظر خود را راجع به موضوعی ابراز نمایید، احوال آنها را جویا شوید و…
5. كوشش كنید كه بیش از حدّ گرفتار آداب و رسوم و تعارف و تكلّف نباشید و این البته به تمرینهای اولیه نیازمند است. قدم ابتدائی را بردارید. آداب و رسومی كه به روشنی بیمحتوی بوده و دست و پاگیر هستند را كنار بگذارید و آرامآرام به سراغ بقیه این نوع آداب بروید. بسیار راحت و ساده و بیتكلف با دیگران ارتباط برقرار كنید. از كلمات و جملات ویژه كه از گفتن آنها احساس خجالت میكنید، جداً پرهیز كنید.
6. اگر در برخوردهای مستقیم و رو در رو با دیگران احساس خجالت میكنید و نمیتوانید نظرات خود را به خوبی بیان كنید، با دوستانتان تلفنی صحبت كنید.
7. سعی كنید همیشه ظاهر ساده و آراسته داشته، در سلام كردن به دیگران پیشقدم باشید. با افراد غریبه در مغازه، اتوبوس، كتابخانه، پارك و… صحبت كنید. و شما خود در برقراری ارتباط و شروع صحبت با دیگران، با رعایت ادب و كلمات و رفتار مطلوب اجتماعی پیشگام باشید.
8. با اشخاص مختلف، اعم از كوچك و بزرگسال وقت ملاقات بگذارید، سعی كنید برای هر ملاقات چیزی برای گفتن یا نشان داشته باشید. مثلاً میتوانید برای این كار كتاب و مجلهای جدیدی را بخوانید و اطلاعات خودتان را بیشتر كنید. در امور سیاسی و اقتصادی جامعه، معلومات بیشتری كسب كنید، خاطرات و تجارب جالب خود را مرور كنید و برای بازگویی آنها در جمع دوستانتان آمادگی داشته باشید. در این صورت هم دوستان تازهای پیدا میكنید و هم احساس خجالت و كمرویی شما از بین میرود.
9. همیشه با مقدمهای كوتاه و جالب صحبت خویش را آغاز كنید، و ارتباط چشمیتان را حین سخن گفتن بهطور كاملاً واقعی با دوستان خود، حفظ كنید.
10. به هنگام گوش دادن به سخنان طرف مقابل، سعی كنید همواره شنوندة فعالی باشید و با دقت كامل به صحبتهای وی گوش دهید. به هنگام لزوم سؤالاتی مطرح كنید، و دربارة دیدگاههای گوینده اظهار نظر كنید و توضیح بیشتری بخواهید.
11 - قبل از وارد شدن به یک جمع، اطلاعاتی در مورد آن جمع به دست آورید و درباره چیزهایی که میخواهید یا میشود در آنجا مطرح کرد، فکر کنید.
12- معاشرت خود را با دیگران بیشتر کنید؛ از جمعهای دوستانه کوچک شروع کنید، به سؤالاتشان جواب دهید و از آنها درباره خودشان، آرزوهایشان، اهدافشان یا موضوعات دیگر سؤال کنید.
13- اگر خجالتی بودن، خیلی شما را آزار میدهد، به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کنید.
14- تا حد ممکن از انزوا و گوشهگیری دوری کنید. اگر چند نفری دوروبرتان هستند، کتاب خواندن را کنار بگذارید و سر صحبت را با آنها باز کنید.
15- اگر به خاطر لهجه، صدا، بوی دهان یا نوع دندانهایتان از جمع گریزان هستید، چرا فكری به حال اصلاح اینها نمیكنید؟
16- در جمعها کاری کنید كه کسل، خسته و بیحوصله به نظر نیایید.به یاد داشته باشید راه مقابله با خجالت این است که به چیزهای دیگری تمرکز کنید؛ مانند فکر کردن و تصور اینکه چطور میشود از اتفاقات اجتماعی لذت برد.
17- از طرد شدن یا شکست خوردن، نترسید. قهرمانان ورزشی نیز با وجود احتمال شكست، باز هم به مبارزه و رقابت میپردازند؛ اما تقریبا همه آنها برای برد به میدان میروند و هیچگاه از شکست حرف نمیزنند.
18- كمرویی، تـردید و دودلی هنگامی رخ میدهد كه شما به عیوب و نقایص خود فكر میكنید. افكـارتـان را متوجه شخصی کنید كه در حال گفتوگو با او هستید. در این حالت، هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهید برد و هم طرف مقابل از توجه شما خوشحال خواهد شد.
19- همهچیز را به خودتان نگیرید. نباید هر چیزی مانند شوخی و طعنه را به عنوان توهین تلقی كنید. مردم اغلب چیزهایی را میگویند كه هیچ مقصود و منظوری از آن ندارند؛ هر چند گاهی اوقات مردم نـظـرات نابجا و بیموردی میدهند؛ در این صورت، قاطعانه از خودتان دفاع كنید.
20- توقعتان را كم كنید. بنا نیست در پایان یك گفتوگو، شما افراد را كاملا مجذوب خود كرده باشید. همین كه همه از همصحبتی یكدیگر لذت برده باشید، كافی است. باور كنید!
21- هول نكنید. آدمهای روبهروی شما هر چقدر هم كه مهم باشند، آدم هستند؛ آنها هم معایب و مشكلات و ضعفهای خودشان را دارند؛ عین شما! شاید هم مثل خود شما دارند سعی میكنند كسی متوجه نشود چقدر خجالتی هستند.[16]
در پایان خاطر نشان شود که اگر کمرویی توسط خود فرد قابل رفع نباشد حتما باید با رواندرمانی و مشاوره روی آن کار شود.زیرا کمرویی ریشه در عوامل دیگر شخصیتی مثل عزت نفس ضعیف دارد.تا عزت نفس یا همان حرمت ذات تغییر نکند در کمرویی شما تغییری ایجاد نخواهد شد. علت چهارمی که به بررسی آن می پردادیم تنبلی است .
4-1 تنبلي
امام باقر (ع) مي فرمايد : تنبلي براي دين و دنيا زيانبار است.[17] امام صادق (ع) به برخي از فرزندانش مي فرمايد : از دو خصلت تنبلي و بي حوصلگي (بيقراري) بپرهيز كه اين دو مانع بهره گيري تو از دنيا و آخرت مي شوند [18] و نيز مي فرمايد : سست نباش تا آن كه تو را مي شناسند تحقيرت نكند. [19]
با توجه به احاديثي كه در مذمت تنبلي بيان شد مي توان نتيجه گرفت كه اين صفت ناپسند مايه ي تحقير خود فرد و بي بهره بودن از نعمت هاي دنيا و اخرت است اگر مسلماني به جهت تنبلي اقدام به امر به معروف و نهي از منكر نكند خود را نه تنها از مواهب خداوند محروم كرده است بلكه عذاب و عقوبت خدا را نصيب خود كرده است . زيرا اين دو كار فريضه و واجب هستند و شارع مقدس به كسي كه عمداً واجبي را ترك كند و عده ي عقاب داده است.
تعریف تنبلی از نظر روانشناسی : اهمالکاری یا تنبلی یعنی به آینده محول کردن کاری که تصمیم به اجرای آن گرفته ایم. به طور کلی، به تعویق انداختن کار، رفتاری ناپسند و ناراحت کننده است که پیامدهای ناخوشایندی در بر دارد و هرگز نمیتوان از تاخیر در انجام کارها، به تصور و گمان بهتر ارائه کردن آنها دفاع کرد. اهمالکاری به هر شکلی که باشد، رفتاری نامطلوب و نکوهیده است که بتدریج در وجود انسان به صورت عادت درمی آید. پس با آن مبارزه کنید، زیرا پیامدهای تاخیر در کار، برای خود شخص نیزرنج آور است و احساسی که از این تأخیر در او ایجاد می شود، علاوه بر زیانهای پیش بینی شده و نشده، شرمساری و بیزاری از خویشتن را نیز در بر دارد.
از نظر آماری، این عادت نزد بیشتر مردم رایج است و بسیار نادرند کسانی که دچار این بیماری نباشند. عادت به تعویق انداختن کار در انسان، نظیر بسیاری از عادتهای دیگر همچون پرخوری و سیگار کشیدن ، جنبه فراگیر دارد و مردم با این که از زیان آنها آگاه هستند، با وجود این از کنارش بی توجه می گذرند.
ما عادت داریم برای خطاهای خود ازجمله تاخیر در کارها، به عذر و بهانه و منطقی جلوه دادن آن رو آوریم، در نتیجه با این کار خود، به تجدید و تقویت آنها کمک می کنیم. وقتی برای به تعویق انداختن کارهای خود عذر و بهانه می آورید، درحقیقت آن را موجه جلوه می دهید و عواقبش را از یاد می برید.
وجود نشانه های افسردگی ، خستگی ، سردردهای شدید، بی خوابی ، فشارخون و زخم معده در وجود فرد اهمالکار ، گواه بر آن است که او می خواهد خود را از رنج اهمالکاری نجات دهد. اما تنها میل به ترک عادت و سرزنش کردن خود برای رهایی از چنگال آن کافی نیست .
علل تنبلی
به طور کلی، به تاخیر انداختن کارها از ۳ ناراحتی منشأ می گیرد:
الف ) احساس خود کم بینی
به طور نسبی هر کس در مواقعی احساس خود کم بینی می کند. یعنی شخصیت خود را در جایگاهی پایینتر از آنچه هست می بیند و از این نظر دچار ناراحتی می شود یا اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و احساس بی ارزشی می کند. گاهی به دلایل مختلف موفق نمی شوید که کارتان را به موقع انجام دهید و در نتیجه احساس شرمندگی می کنید. احیاناً به خودتان می گویید :(( من آدم بدی هستم ، چون کارم را به موقع انجام نداده ام )). خوب کسی که در ارزش وجود خود شک می کند طبیعی است که آمادگی انجام کار خوب را ندارد.
از کار کردن نهراسید و تنها به خوب ارائه کردن آن توجه نداشته باشید، چون همیشه قضاوت درباره کار انجام نشده، پوچ و بی حاصل است. اگر شما به ایده آل می اندیشید، یعنی می خواهید هر کاری را به بهترین شکل انجام دهید ولی نمی توانید ، طبعا ناراضی می شوید.
نارضایتی عاملی است که شما را از فعالیت بعدی بازمی دارد و دیگرحاضر نخواهید بود آن کار را ادامه دهید و این وضع در شما ابتدا به صورت بهانه جویی و سرانجام عادت ظهور خواهد کرد. شما باید بدانید مقصود از کار، انجام آن به نحو احسن نیست. هر کار خوب و ظاهراً بی ایراد، خالی از نقص نخواهد بود.
پس سختگیر نباشید و به خود اعتماد داشته باشید. یکی از دلایل بی علاقگی، عدم اعتماد به نفس است، پس خود را باور کنید.
ب ) پایین بودن سطح تحمل (سرخوردگی)
یکی از علل سرخوردگی یا پایین بودن سطح تحمل ، به ((خود رسیدن)) وافراط است؛ مثلا افراط در خوردن، افراط در خوشی، زیاده روی در مصرف مواد مخدر وغیره. عوامل یاد شده موجب ((سرخوردگی)) نمی شوند، ولی بتدریج زمینه را برای آن مهیامی کنند. پرتوقعی در حقیقت عامل مستقیم سرخوردگی است. دوست دارید درآزمون ادبیات انگلیسی حتما نمره ۲۰ بگیرید یا لااقل نمره ۱۸ و ۱۹، در غیر این صورت ترجیح می دهید به تحصیلتان ادامه ندهید. این همان پرتوقعی است که از آن یاد کردیم و طرز فکری است که شما را به تنبلی سوق می دهد، زیرا ترس دارید که توقع شما در حد انتظارتان نباشد و به این دلیل کوشش و سعی لازم را به کار نمی برید، در نتیجه نسبت به کار بی علاقه می شوید.
در حقیقت ، توقع بیش از حد برای کسب موفقیت هرچه بیشتر ، شما را دچار ترس و فرار از کار کرده است..
هرگاه در کاری به نتیجه بالاتر از میزان استعداد و توانایی خودفکر کنید، باید بدانید به جای این که به ادامه آن تشویق شوید، به بیزاری و انزجار از آن سوق داده خواهید شد؛ چراکه توانایی شما نمی تواند بیش از حد کارآیی تان در آن باشد. بدون واهمه درباره نتیجه کار به فعالیتهای خود بپردازید. وقتی میزان توقع شما بیش از حد تواناییتان است ، کار برای شما کسل کننده خواهد بود. تنها اشتغال به کار، شما را از اندیشه های مزاحم نجات خواهد داد و بتدریج درمی یابید که به سوی موفقیت گام برمی دارید و در کارتان احساس بهروزی می کنید. شما در هر کاری که شروع می کنید، باید از پیش خودرا برای مواجهه با برخی مشکلات آماده کنید. این احتمال کاملا طبیعی و منطقی است. نباید با خود بگویید: «به علت مشکلاتی که وجود دارد آن کار را دوست ندارم.» پس در مواجهه با مشکلات شکیبا باشید. به خود تلقین کنید که می توانید آن را به شکلی دلخواه انجام دهید. خود این فکر به شما نیرو می دهد که در جهت مقصود پیش بروید.
ج ) خشم
بسیاری از تنبلی ها نتیجه خشم و پرتوقعی است؛ مثلا شاگردی از ترس مردود شدن، انجام تکالیف درسی خود را عقب می اندازد و از آن نظر که نمی تواند آن رابه طور کامل انجام دهد، بهانه تراشی می کند. مثلا تقصیر را به گردن هم اتاقی خود می اندازد، استادش را مقصر می داند که تکلیف مشکل برای او تعیین کرده است. والدینش را مقصر می داند که او را به مدرسه برده اند و نسبت به معلمان و والدین خود احساس دشمنی می کند. به جای این که از دست خود عصبانی باشد و خود را مقصر بداند، همه تقصیرها را به گردن دیگران می اندازد!
در بررسی آماری که در این مورد به عمل آمده، معلوم شده علت عمده تنبلی در افراد، پرتوقعی و پایین بودن سطح تحمل آنهاست که به خصومت و تنفر آنها از اشخاص می انجامد.
چاره تنبلی چیست؟
در پاسخ باید بگوییم کار و کوشش. اگر منطقی فکر کنید ، تنبلی را کنار خواهید گذاشت. رفتار افراد در مورد شخص تنبل و قضاوت جامعه در مورد او از جمله نگرانیها و ناراحتیهایی است که معمولا افراد تنبل با آن مواجه هستند. انجام کار به موقع هم آسانتر است و هم مزایایی در بر دارد. در صورتی که گذشت زمان، هم کار را مشکلتر می سازد و هم مزایای انجام به موقع آن را از بین می برد. رفتار مسامحه کارانه ناشی از اندیشه شماست. تفکر منطقی می تواند در رفتار شما نقش فعالی داشته باشد. مسامحه کاری از عدم تحرک ناشی می شود. یعنی فرد مسامحه کار کسی است که در کارهایش به سعی و کوشش توجه ندارد.پس منطق و استدلال حکم می کند که هر کس رنج حال را به خاطر راحتی آینده تحمل کند.
با روش منطقی به باورهای غیرواقعی خود فکر کنید و آنها را در کارتان تأثیر دهید. بدین ترتیب شما به رفتاری منطقی و دور از احساس و هیجان دست خواهید یافت و دیری نخواهد گذشت که برای مبارزه با تنبلی در خود احساس آمادگی خواهید کرد.[20]
به هر روی، عوامل تنبلی وبه تعویق انداختن کارها هر چه باشد، گر چه عامل اصلی آن را «ضعف نفس» دانسته اند؛ اما موضوع مهم تر، راه علاج ودرمان آن است که به آن اشاره می کنیم.
درمان تنبلی
1. با یک یا چند شکست خود را حقیر ندانید و در انجام کار همت به خرج دهید. با توجه به فواید کوشش و مبادرت در انجام کارها، می توان با بی حالی و تنبلی به مبارزه برخاست. امام علی علیه السلام در نامه ای به برخی از یاران خود این گونه نگاشته اند: «فتدارک ما بقی من عمرک، و لا تقل غدا و بعد غد …» پس باقی مانده عمرت را قدر بشناس، و [در مبادرت به انجام کار] فردا، پس فردا مکن.
2. عزم را جزم کنید تا بی حالی و سستی را در خود بشکنید. امام علی علیه السلام در این باره فرموده اند: «تداو من داء الفترة فی قلبک بعزیمه»؛ درد سستی را با داروی عزم و اراده ای جازم درمان کن.
3. درک خطرات بی حالی و تنبلی: توجه به خطرات زیان بار تنبلی، موجب عبرت برای خردمندان است. امام امیرالمؤمنین علیه السلام به دنبال همان نامه مرقوم فرموده اند: «… فانما هلک من کان قبلک باقامتهم علی الامانی والتسوی…» البته، کسانی پیش از شما بوده اند که به خاطر افتادن در آرزوها و اهمال کاری ها، به هلاکت افتاده اند.
4. توجه به نتایج وحشتناک اهمال کاری: نکته ای که می تواند انسان را در فرار از تنبلی کمک کند، نگریستن به نتایج اهمال، تنبلی و بی حالی است. امام علیه السلام مطلب را این گونه به اتمام رسانیده اند: «… حتی اتاهم امر الله بغته و هم غافلون»؛ تا این که ناگهان حکم خداوند فرا رسیده، در حالی که آنان در غفلت به سر می برده اند.
5. پرهیز از غفلت: اگر قدری دقت شود، شخص تنبل در غفلت و بی خبری به سر می برد تا به هلاکت رسد. امام علیه السلام در بیان خود توجه داده اند که «و هم غافلون.» نابودشوندگان در ورطه اهمال کاری، در حالت غفلت و بی خبری، همه چیز خود را می بازند. قدری بیندیشید، آیا این گونه نیست؟ اگر چنین است، پس چرا به خویشتن توجه نمی کنید؟ بی شک دانستن علل تنبلی، بی حالی و بی حوصلگی در اصلاح خویشتن مؤثر است.
6. شکستن بستر اهمال کاری: بی شک توجیه حفظ موقعیت شخصی، بستر اهمال کاری است. اهمال کار هر چند بخواهد برای اهمال خود دلیل و برهان اقامه کند ولی خودش می داند که دلایلش قانع کننده نیست، بلکه برای فرار از مسؤولیت، آن براهین ساختگی را عنوان می کند. در ابتدای امر، استفاده از این روش برای فرد اهمال کار قدری شرم آور است ولی به تدریج، با گذشت زمان اقامه این گونه دلایل بی اساس بر او عادی شده و بدتر از آن، درک زشتی توجیه نابجا از بین می رود. از این بدتر، شخص با عذر و بهانه تراشی، رفتار خود را منطقی جلوه داده، در نتیجه با این رفتار، اهمال کاری را در خود تقویت کرده و هر بار که عذری می تراشد، یک گام از اصلاح خود دورتر می شود. انسان هرقدر با سوادتر باشد، از توجیهات دقیق تری برای اغفال خود و دیگران سوء استفاده می کند.
اهمال کار برای درمان خویش پیش از هر چیز باید از عامل تقویت و ماندگار شدن اهمال کاری بپرهیزد؛ یعنی از توجیه کارهای خویش اجتناب کند و توجه داشته باشد که خود را گول نزند. امیر بیان علی علیه السلام در این رابطه می فرمایند: «فإن أجله مستور عنه و أمله خادع له، و الشیطان موکل به، یزین له المعصیة لیرکبها،…»؛ البته، پایان کارش بر او پوشیده و آرزویش او را گول می زند، شیطان نیز موکل اوست تا گناه و عصیان را برای او زینت دهد. توصیه دیگر از آن بزرگوار این است که، شخص اهمال کار راه بازگشت مناسب را به هیچ قیمتی از دست ندهد: «… و یمنّیه التوبة لیسوفها إذا هجمت منیّته علیه أغفل ما یکون عنه…»؛ انسان را در انتظار توبه نگه می دارد تا آن را به تأخیر اندازد و تا هنگام فرارسیدن مرگ، از هر زمان دیگر نسبت به بازگشت و رجوع غافل تر باشد. بنابراین، امام علیه السلام سرعت به خرج دادن، اهمال نکردن در توبه و بازگشت را دستورالعملی جدی می بینند.
برای پرهیز از افتادن در ورطه توجیه گرایی، اموری را باید مورد توجه قرار داد:
1. برای موجّه جلوه دادن تأخیر در انجام کار، دلایل گوناگون را دستاویز برای دفاع از خود قرار ندهد.
2. از دیگران هم توجیه برای فرار از وظیفه را نپذیرد، تا اهمال در آن ها تقویت نشود.
3. از کسی که مسؤولیت کاری را داشته، تنها نتیجه کار سؤال شود؛ چرا که برنامه ریزی و مدیریت از وظایف اوست و به ما ربطی ندارد.
4. به فرد توجه داده شود که ما نسبت به سوء برنامه ریزی شخص، هیچ مسؤولیتی نداشته و حتی تمایل به شنیدن توجیهات او نداریم.
5. توجه داشتن و بیدار باش دادن به این که توجیه کردن اشتباه، خود اشتباهی دیگراست.
6. توجه به عواقب توجیه گرایی، که اهمال کاری را به شکل اعتیادی بی درمان در می آورد. هنگامی که توجیه عادت شد، به گفته امام علی علیه السلام ، ناگزیر نابهنجاری بر انسان حکومت خواهد کرد: «العادة عدو متملک»؛ عادت ، دشمن حکومت کننده و سلطه گر است.
7. تلقین درمانی: اکثر روان شناسان بر این باورند که روان درمانی عقلانی هیجانی، سه جنبه شناختی، انگیزشی و رفتاری دارد. این بنیان فکری به فعالیت و کار اهمیت می دهد؛ زیرا کار کردن رفتار منطقی انسان است. اگر رفتار انسان به روشی هدف دار انجام گیرد، جایی برای اهمال کاری نخواهد بود؛ چرا که تنها انجام کار، انسان را از تردید، بی تکلیفی و ترس نجات می دهد. به طور مثال، آن که از سخنرانی در برابر جمع هراس دارد، هر چه آمادگی او برای سخن گفتن کم تر باشد، ترس او بیش تر تقویت می شود؛ چرا که ترس نتیجه ضعف روحی شخص است. در نتیجه، او باید تلاش کند تا با جرأت و بدون واهمه سخنرانی کند. از امام موسی ابن جعفر علیه السلام نقل شده است: «اذا هبت امرا فقع فیه»؛ هرگاه از انجام کاری هراس داشتی، خود را به ناگاه در آن موقعیت قرار ده. وقتی در برابر انجام کاری پاداش دریافت می کنید، در حقیقت بر انجام آن کار تشویق شده اید و آن را در دفعات بعدی با رغبت بیش تری انجام می دهید. ولی هرگاه در برابر کاری که انجام داده اید پاداش دریافت نکنید، در فرصت های بعدی چندان رغبتی برای انجام آن نخواهید داشت. پرمک و هلم به این نظریه، نکته ای را اضافه کرده اند: دو کار کنار هم را در نظر بگیرید، اگر بر یکی از آن ها پاداش بگیرید و دیگری را پاداش کم تر دریافت کنید، تقویت اولی بر کار دومی تأثیر گذاشته و آن کار نیز تقویت می شود.
8. تنبیه و شرطی شدن اجتنابی: گو این که امروزه بسیاری از روان شناسان، تربیت از طریق تنبیه را چندان ارج نمی نهند، اما با تکیه بر قرآن، که کلامی وحیانی و خالی از هر اشتباه است، می توان دریافت که راه تربیت برخی از انسان ها، با شیوه تنبیه هموار می گردد. علاوه بر این، مناجات ها و دعاهای معتبری، همچون دعاهای موجود در صحیفه سجادیه و نیز تجارب فراوان، جملگی دلیل بر مفید بودن تنبیه بجا و مناسب برای درمان اهمال کاری است.
شخصی می گفت: هرگاه به موقع کارم را انجام ندهم، تنها تأسف نمی خورم، بلکه برای خود تنبیهی درخور و مناسب در نظر می گیرم. نوع تنبیهات بستگی به میل و سلیقه افراد دارد، که می تواند میهمان کردن افراد، کمک به مستمندان، تمیز کردن اتاق، کمک بیش از اندازه معمول به دیگران، پرداخت صدقه، کمک به همسر در امر خانه و بالاخره، هر کار خیر دیگری که انجامش چندان مورد رغبت نیست، باشد. اگر شخص در پرداخت و یا انجام این گونه تنبیه ها به خود اعتماد ندارد، می تواند دیگری را در جریان امر قرار دارد و یا پول خود را نزد او به امانت بسپارد تا هنگام تخطی از قرار و تعهد خویش، وی آن را به حساب اعانات واریز کند. البته، یادآوری میزان جریمه به صاحب امانت و پول لازم است و گرنه اگر شخص اهمال کار بی خبر بماند، تأثیر اصلاحی در رفتار وی نخواهد داشت.
9. تغییر محیط: شرایط و محیط می تواند در وضع اهمال کاری فرد، تأثیر داشته باشد. بسیاری از شاگردان در اطاق بسته ای، که کتاب های متنوع و وسایل سرگرم کننده دیگر در آن جا نهاده شده است، نمی توانند برای مطالعه یک موضوع خاص تمرکز داشته باشند؛ چون وقت خود را با مطالعه موضوعات گوناگون کتاب ها و یا گوش دادن به رادیو و ضبط صوت و دیدن تلویزیون و یا لم دادن و آرام آرام به خواب رفتن، از دست می دهند. همه این ها دست به دست هم می دهند تا شخص اهمال کار به دنبال فرصتی برای طفره رفتن باشد. در این صورت، به این اشخاص پیشنهاد می شود که به خواسته خود یا در فضای باز به مطالعه بپردازند و یا اگر مکان خلوتی مانند کتابخانه را مناسب تر دیدند، برای مطالعه به آن جا بروند.
10. بازی با احتمالات : بیش تر اهمال کاران منتظر فرصت مناسبی هستند تا حوصله و حال کار پیدا شود، غافل از این که این روش خود بهانه ای برای به تأخیرانداختن فرصت های مناسب است. سؤال این است که چرا از نظریه احتمالات بهره نبریم؟ وقتی کار را با تأخیر انجام دهیم، بی شک شانس بهتر انجام دادن آن را از دست داده ایم. پس چرا با شروع کار، خود را یک گام به بهتر سازی آن نزدیک نکنیم؟ در حالی که، مکرر تجربه کرده ایم، تا شروع نکنیم حال عبادت نیز خود به خود حادث نمی شود، و کارها بی دلیل به انجام نمی رسد.
11. خودتنظیمی و یادآورنده ها: هرگاه کاری را به تعویق انداختیم، آن را در تقویم خود (و یا دفتری که بدین منظور در نظر گرفته شده) یادداشت کنیم. هر روز که به آن نظر می افکنیم، احساس نفرت از اهمال کاری در ما شکل می گیرد. از این رو در صدد درمان برمی آییم. در این روش، هم تنبیه وجود دارد و هم تشویق؛ تشویق از کاهش دفعات اهمال کاری و تنبیه از زیاد شدن دفعات آن. این، همان محاسبه است که دقت در به حساب آوردن می تواند مراقبت انسان را دقیق تر، عمیق تر و جدی تر سازد. در بیان اهل بیت علیهم السلام در این زمینه فراوان توجه داده شده است. امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا»؛ پیش از آن که از شما حساب گیرند، به حساب خود برسید. امام علی علیه السلام ، خودتنظیمی و خویش حسابرسی را عامل امنیت از سستی در کارها دانسته و می فرماید: «من تعاهد نفسه بالمحاسبه امن فیها المداهنه»؛ کسی که با خود پیمان ببندد که از خود حسابرسی کند، از مداهنه (به بیان عامیانه، ماست مالی کردن) در امان است. فرد زمانی کارها را به اتقان خواهد رسانید که به حساب خویش رسیدگی کند.
12. استفاده از هم پیمانی : شخص با خود عهد ببندد که اهمال نکند و اگر با خود قراری گذاشت، تلاش کند تا در انجام آن کوشا باشد. در این گونه موارد می تواند با خدای خود، و یا با پیامبر و امام، استاد، همسر و یا دوست خود، عهد خود را در بیش تر اهمال کاران منتظر فرصت مناسبی هستند تا حوصله و حال کار پیدا شود، غافل از این که این روش خود بهانه ای برای به تأخیرانداختن فرصت های مناسب است. سؤال این است که چرا از نظریه احتمالات بهره نبریم؟ وقتی کار را با تأخیر انجام دهیم، بی شک شانس بهتر انجام دادن آن را از دست داده ایم.
میان بگذارد و از آنان همکاری بطلبد. توجه به الزام آور بودن عهد و میثاق نکته ای غیر قابل انکار و انسانی است. در قرآن کریم، سنت نبوی و اهل بیت علیهم السلام و در فقه شیعه به قانون عقلی مشهور «وفای به عهد» بارها توجه شده است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در ارتباط با پای بندی به عهد و پیمان می فرمایند: «اعتصموا بالذّمم فی أوتادها» عهد و پیمان را پاس دارید بخصوص با وفاداران. در اهمیت این امر همین بس که خداوند در قرآن عهدشکنان را در ردیف مفسدان در زمین قرار داده است و در روایات نیز به صراحت بیان شده است که سلامت دین انسان در گرو وفای به عهد او می باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لا دین لمن لا عهد له». در علم اخلاق این شیوه را “مشارطه” گویند که شخصی برای اصلاح نفس خویش هر سحرگاه با خود شرط و قراردادی مجدد می بندد تا که به سوی کمال سیر کند. در گفتاری حکیمانه از امام متقین علیه السلام در آثار پیمان به وفا آمده است: «تعاهدوا امر الصلاة، حافظوا علیها»؛ با نماز پیمان وفا بند، تا این که بر آن مواظبت کنی. خداوند متعال به مؤمنان دستور می دهد که در پیمان خود، حتی با مشرکان، تا زمان مقرر به آن پایبند باشید: «فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم» (توبه: 4)؛ پس عهد و پیمان با آن ها را تا مدت مورد قرار به سر رسانید.
13. عدم انتظار پیشرفت سریع : پیش از این یادآور شدیم که اهمال کاری در بلندمدت به حالت اعتیاد درمی آید. درمان آن نیز حوصله لازم را می طلبد که بیان آن در این نوشتار نمی گنجد. در اجرای درمان نباید خود را باخت، بلکه باید با امید و تلاش خود را برای درمان آماده کرد. توجه داشته باشید که کارها همیشه در گرو وقت خودش می باشد، تا آن جا که گفته اند: «ان الامور مرهونة باوقاتها»؛ البته هر کاری در گرو وقت خویش می باشد.
14. روش هیجانی غلبه بر اهمال کاری : این شیوه، همان روش رفتار شناختی است که از روش عقلانی درمانی کارل راجرز وام گرفته ایم. چون در این روش مراجعان اعتماد به نفس دارند و تأکید بیش تر بر باقی ماندن آن حالت و به تحرک آمدن است، به برخی از فنون عقلانی هیجانی اشاره خواهیم کرد.
15. وادار کردن فرد به انجام کار : به طور طبیعی، حالت شخص از زمانی که خود را باور دارد متفاوت از زمانی خواهد بود که به خود اعتماد ندارد. از این رو، بازخورد او با دیگران در هرکدام از این حالات یکسان نخواهد بود. برای مثال جمله «من مطالعه را دوست ندارم» با عبارت «به طور قطع از مطالعه بی زارم» یکسان نیست. در عبارت دوم، در واقع شما از مطالعه نفرت دارید. در چنین حالتی چه باید کرد؟ تنها راه مبارزه با آفت این بینش است که اگر بنا را بر ادامه تحصیل گذاشته اید، ناگزیر باید وقت بیش تر، تلاش بیش تر، و زمان بیش تری را برای مطالعه صرف کنید. شک نباید کرد که در ما استعداد فراگیری وجود دارد و تنها در ایجاد انگیزه باید تلاش کرد. باید تلقین کنید که کار مشکلی نیست و این مقدار فعالیت از ما ساخته است. آری، تلاش در انجام، تلاش در انجام. امیرمؤمنان علیه السلام می فرمایند: «…متی تکثر قرع الباب یفتح لک»؛ هرگاه بر کوبیدن دری اصرار ورزی، سرانجام به رویت باز خواهد شد. و نیز از پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله نقل است که فرموده اند: «من قرع بابا و لجّ ولج»؛ هر که دری را کوبید و بر آن اصرار ورزید، ناگزیر آن در باز خواهد شد.[21] عامل پنجم آگاه نبودن بسیاری از مردم به مراتب و شرلیط امربه معروف و نهی از منکر است که به آن می پردازیم .
5-1 عدم اگاهي نسبت به مراتب و شرايط امر به معروف و نهي از منكر
از عللي كه مردم نسبت به اين دو فريضه اقدام نمي كنند نبود آگاهي و شناخت نسبت به مراتب و شرايط است. زيرا اين دو فريضه اگر به جاي خود و با شرايط آن انجام نگيرد تاثيرات خوبي بر جاي نخواهد گذاشت . بنابراين شناخت معروف و منكر اولين اقدام است و نيز بايد بدانيم كه امر به معروف و نهي از منكر چه جايگاه و اهميتي در قرآن و روايات اهل بيت دارد.
هر كاري را كه دين و عقل نيكو بشناسند ، معروف است. منكر نيز چيزي است كه بر پايه نقل و عقل زشت و ناشناخته باشد ، بنابراين همه ي واجبات و مستحبات معروف اند و امر به معروف ، فرمان دادن به ديگران در محور واجبات و مستحبات است و نهي از منكر ، بازداشتن ديگران از كارهايي است كه نزد نقل و عقل ناپسند باشد و آنها محرمات و مكروهات اند.
اهميت امر به معروف و نهي از منكر در قرآن
امر به معروف و نهي از منكر از اصلي ترين ارزش هاي ديني است . به نقل از قرآن كريم حضرت ختمي نبوت (ص) در كتاب هاي تورات و انجيل به امر كننده به معروف و نهي كننده از منكر معرفي شد. [22] و نيز لقمان به پسرش فرمود : اي پسرك من ! نماز را به پا دار و به كار شايسته – كه دين و خرد آن را به نيكي مي شناسند - فرمان ده و از كار ناشايست نهي كن و بر مصيبت و رنجي كه به تو رسيده شكيبا باشد (و بدان) كه صبر و شكيبايي برخاسته از اراده ي جدي و تصميم قاطع در كارهاست .[23] اين دو از مهمترين وظايف مومنان و بارزترين ويژگي جامعه ي اسلامي است ، زيرا خداي متعال مي فرمايد : و بايد از ميان شما گروهي باشند كه مردمي را به نيكي فرا مي خوانند و آنان را به كار پسنديده وادارند و از كار زشت و نكوهيده نهي كنند [24] شما بهترين امتيد كه به سود مردم در آمديد ، امر به معروف و نهي از منكر مي كنيد و به خدا ايمان داريد ….[25]
اهميت امر به معروف و نهي از منكر در حديث
حجت خدا بر مردم : رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود : جبرئيل نزد من آمد و گفت : اي احمد! اسلام ده بخش است و كسي كه از اين امور سهمي نداشته باشد زيان ديده است …. ششمين آنها جهاد است كه عزت مي آورد و هفتمين آنها امر به معروف است كه نوعي وفاداري شمرده مي شود و هشتمين آنها نهي از منكر است كه حجت خدا بر مردم به شمار مي آيد. [26]
روش صالحان : امام باقر عليه السلام مي فرمايد : امر به معروف و نهي از منكر راه انبياء و روش صالحان و فريضه اي بزرگ است كه ساير واجبات به آن قوام مي يابند راه ها امن مي شوند ، كسب و كارها حلال مي گردند و حقوق مردم به آنها بازگردانده مي شود و زمين آباد مي شود.[27]
نشان شيعيان : امام موسي كاظم عليه السلام فرمود : رسول خدا صلي الله عليه و آله انگشتر را به انگشت دست راست خود مي كرد و اين نشان شيعيان ماست و با آن شناخته مي شوند (و از ديگر نشانه هاي شيعيان ما) مراقبت بر اوقات نماز، دادن زكات ، ياري برادران و امر به معروف و نهي از منكر است. [28]
مراتب امر به معروف و نهي از منكر
اين فريضه مراحل گوناگوني دارد كه به تناسب مخاطب و مقتضاي زمان و مكان تغيير مي يابد و در احاديث معصومان به اين مراحل عملي ، زباني و قلبي اشاره شده است . رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود : هر كس از شما منكري ديد پس بايد با دستش جلوي آن را بگيرد ، پس اگر نمي تواند با زبانش و اگر آن را هم نمي تواند با قلبش (از آن بيزار باشد)[29].
كمترين حد نهي از منكر : امير مومنان عليه السلام فرمود : كمترين حد نهي از منكر آن است كه با مردم گناهكار با چهره اي در هم كشيده و ترشروييبرخورد كنيد. [30] ابو بصير مي گويد درباره ي آيه ي مباركه : « قوا انفسكم و اهليكم » (تحريم /6) يعني خود و خانواده ي خود را از آتش جهنم نگهداريد ، از امام صادق عليه السلام پرسيدم : چگونه آنان را نگهدارم ؟ آن حضرت فرمود : آنها را به آنچه خدا به آن فرمان داده فرمان بده و از آنچه باز داشته باز نشان دار. اگر اطاعت كردند ، آنان را نگه داشتي و اگر نافرماني كردند به وظيفه ي خود عمل كرده اي[31] !
امر به معروف و نهي از منكر در اماكن : رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود : حق مجالس ( حضور در اماكن عمومي) را به جاي آوريد. عرض شد : حق مجالس چيست ؟ فرمود : چشم هايتان را از نامحرمان بپوشانيد ، پاسخ سلام را بدهيد ، نابينايان را هدايت و امر به معروف و نهي از منكر كنيد. [32] عامل آخری که در این قسمت به بیان آن می پردازیم آگاه نبودن نسبت به اثرات انجام دادن و ندادن این دو فریضه در دنیا و آخرت است .
6-1 عدم آگاهی نسبت به آثار و پیامدهای انجام و ترک امربه معروف و نهی از منکر
علم و آگاهي نسبت به آثار و پاداش امر به معروف و نهي از منكر و نيز پيامدهاي ترك اين دو تاثير خيلي زيادي در انجام اين دو فريضه ي بزرگ از طرف مردم دارد در اين قسمت لازم است به آثار و پاداش انجام امر به معروف و نهي از منكر آن در قرآن و روايات اشاره اي كوتاه داشته باشيم تا اهميت و حساسيت اين دو فريضه آشكار شود.
آثار و پاداش امر به معروف و نهي از منكر در قرآن :
آیات زیادی در قرآن درباره امر به معروف و نهی از منکر دارد که به روشنی اهمیت اآن را آشکار می سازد از ویژگی هایی که قرآن برای آمر به معروف و ناهی از منکر برشمرده است می توان به موارد زیر اشاره کرد :
از زمره ي صالحان و مومنان بودن : به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند و به كار پسنديده فرمان مي دهند و از كار ناپسند باز مي دارند و در انجام كارهاي نيك شتاب مي كنند و آنان از شايستگان اند. [33] به راستي خدا از مومنان ، جان و مالشان را در برابر اينكه بهشت براي آنان باشد خريده است … مومنان … مردم را به كار پسنديده فرا مي خوانند و از كار ناپسند باز مي دارند و در هر حال پاسدار مقررات الهي اند ، اينان را – ي پيامبر ، به بهشت و سعادتي بزرگ نويد ده .[34]
برخورداري از ياري خدا : قطعا خدا كساني را كه او را ياري مي دهند ياري خواهد كرد … همانان كه اگر در زمين به ايشان قدرت دهيم (تا بتوانند روش زندگي اجتماعي خود را برگزينند … و) به آنچه شايسته است فرمان مي دهند و….[35]
برخورداري از رحمت الهي : مردان و زنان با ايمان بر يكديگر ولايت دارند، از اين رو يكديگر را به كار شايسته فرمان مي دهند و از كار ناپسند نهي مي كنند و نماز را بر پا مي دارند و زكات مي پردازند و از خدا و پيامبرش اطاعت مي كنند اينانند كه به زودي خدا رحمت خود را شامل حالشان مي كند و هيچ كس نمي تواند مانع آن شود چرا كه خدا مقتدري شكست ناپذير و كارهايش همه از روي حكمت است.[36]
رستگاري : و بايد از ميان شما گروهي باشند كه مردم را به نيكي فراخوانند و آنان را به كار پسنديده وادارند و از كار زشت و نكوهيده نهي كنند اينان اند كه نيك بخت خواهند بود.[37]
آثار امر به معروف و نهي از منكر در روايات :
آثار امر به معروف ونهی از منکر در روایت این گونه بیان شده است :
داشتن دنيا و آخرت : امير مومنان (عليه اسلام) فرمود: هر كس در او سه ويژگي باشد دنيا و آخرتش سامان است: كسي كه امر به معروف كند و خود نيز به آن معروف عمل كند، نهي از منكر كند و خود نيز از آن نهي دوري جويد و از حدود الهي نگهباني كند. [38]
آرامش و امنيت اجتماعي : امام باقر (ع) : به راستي كه با امر به معروف و نهي از منكر راه ها امنيت مي يابند ، كسب ها حلال مي شوند ، حقوق غضب شده باز گردانده مي شود و زمين آباد مي گردد و از دشمنان دادخواهي مي شود و امور سامان مي يابند.[39]
عزتمندي : امام صادق (ع) : در وصيتي به فرزندش محمد حنيفه فرمود : فرزندم …. امر به معروف كن تا از اهل معروف باشي و با صالحان مشهور شوي ، زيرا تماميت امور نزد خداي متعال به امر به معروف و نهي از منكر است. [40]
ورود به بهشت : باديه نشيني نزد رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد : به كاري راهنماييم كن كه ب آن داخل بهشت شوم. حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله فرمود : گرسنه را غذا بده ، تشنه را سيراب كن و امر به معروف و نهي از منكر انجام بده. [41]
پيامدهاي ترك امر به معروف و نهي از منكر
ترك اين مسئوليت ديني – اجتماعي پيامدهاي زيانباري در پي دارد كه فرد و جامعه از آنها در امان نخواهند ماند. برخي از آنها به قرار زير است :
1-زوال بركات : رسولخدا (ص) فرمود : مردم تا هنگامي كه امر به معروف و نهي از منكر مي كنند و همديگر را احسان و نيكوكاري و تقوا ياري مي كنند ، پيوسته در خير و خوبي اند ، پس هرگاه چنين نباشند ، خير و بركت از آنها برداشته مي شود.[42]
2- سلطه ي نا اهلان و نداشتن دادرس : رسول خدا در بخش ديگر اين حديث فرمود : اگر مردم امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنند بعضي از آنها (نا اهلان ستمگر) بر بعضي ديگر سلطه مي يابند و ياوري در زمين و در آسمان ندارند. [43]
3- عدم قبولي دعا : امام كاظم (ع) فرمود : يا امر به معروف و نهي از منكر مي كنيد يا خداي متعال بدانتان را برشي مسلط مي كند ، آنگاه صالحانتان دعا مي كنند مستجاب نمي شود . [44] به همين مضمون از امام باقر (ع) نيز نقل شده است . [45]
4- مرده در ميان زندگان : امير مومنان (ع) فرمود : هر كس با قلب ، زبان و دست خود نهي از منكر را ترك كند، مرده اي در ميان زنده هاست. [46]
5- دشمني با خدا : امام صادق (ع) فرمود : اگر كسي كار ناپسندي را ببيند و با داشتن توانايي از آن مانع نشود ، دوست داشته كه خدا را نافرماني شود و هر كسي دوست داشته باشد كه (از فرمان) خدا سر پيچي شود به يقين دشمني با خدا را آشكار ساخته است. [47]
6- روا شمردن گناه : رسول خدا (ص) فرمود : هر گاه امر به معروف اندك باشد به حريم تجاوز شود. [48]
7-شريك شدن در گناه گناهكاران : سكوت و بي تفاوتي در برابر ارتكاب گناه و ترك واجبات ، در منطق دين به معناي رضايت به اين رفتار زشت تلقي موجب سهيم شدن در كيفر گناه آن مي شود. امام صادق (ع) مي فرمايد : هر كس همسايه اهل معصيتي دارد و او را نهي نمي كند . در گناه او شريك است .[49]
در قصه «اصحاب بست» قرآن ماجراي قومي از يهود را يادآور مي شود كه حرمت روز شنبه را رعايت نكردند . مومناني كه در اين طغيان شركت نكردند ، دو گروه بودند : گروهي ضمن دوري از ارتكاب گناه حركت شكني ، ديگران را نيز نهي مي كردند ، و گروه ديگري كه فقط خود مرتكب گناه نمي شوند ودر مقابل عمل طغيانگرانه ديگران سكوت پيشه ساختند . وقتي عذاب نازل شد ، گروه تارك نهي از منكر را نيز فرا گرفت : « پس هنگامي كه اندرزي كه به آنان داده شده بود فراموش كردند ، كساني را كه از بدي باز مي داشتند نجات داديم و ستمگران را به خاطر نافرماني و گناهي كه مرتكب شدند به عذابي سخت گرفتيم .» (اعراف /165).
از امام باقر (ع) نيز نقل شده است كه خداوند به حضرا شعيب (ع) وحي فرمود : يكصد هزار نفر از قوم تو را عذاب مي كنم كه چهل هزار نفر آنان معصيت كار و شصت هزار نفر بقيه نيكوكارند. شعيب (ع) عرض كرد : خدايا ، اين عده (چهل هزار نفر ) از اشرارند و (مستحق عقوبت) اما گناه نيكان چيست ؟ خداوند فرمود : آنان با اهل معصيت سازشكاري كردند و به خاطر غضب من ، غضب نكردند [50]!
8- محروم شدن از درجات عالي اخروي : مومناني كه از انجام اين دو وظيفه ي در شرايط مقتضي شانه خالي مي كنند ، روز قيامت به كيفر ترك اين وظيفه از رسيدن به درجات عالي محروم مي مانند . امام علي (ع) مي فرمايد : « فساد ظاهر شده است ، اما انكار كننده و تغيير دهنده گناه و منع كننده اي براي آن نيست . آيا اين گونه مي خواهيد در بهشت قدس الهي مسكن گزيدند و مجاور باشيد. و از عزيزترين اولياي او گرديد ؟ بسيار دور است ! خداوند در وارد كردن افراد به بهشت فريب نمي خورد و بدون طاعت نمي توان به رضاي خدا دست يافت .[51]
9- تسلط اشرار : امام رضا (ع) مي فرمايد : بايد امر به معروف و نهي از منكر داشته باشيد وگرنه اشرار شما بر شما مسلط مي شوند و پس از آن نيكان دعا مي كنند ، اما دعاي آنها مستحاب نمي شود . در اين روايت براي ترك امر به معروف و نهي از منكر دو اثر مذكر شده است :
1-باگذشت زمان ، افراد شرور و فاسد زمام امور را به دست مي گيرند پس عاملي كه مي تواند از تسلط و حاكميت افراد تبهكار جلوگيري كند امر به معروف و نهي از منكر است .
2- با حاكميت اشرار ، دعاي خوبان نيز اثري نخواهد داشت البته برخي معناي لطيف تري براي قسمت آخر ذكر كرده اند و آن اينكه وقتي مردم امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنند آن قدر پست مي شوند و هيبت و عزت و كرامتشان از بين مي رود كه وقتي به درگاه ظالمان مي روند ، هر چه ندا مي كنند به آنها اعتنايي نمي شود و كسي براي حرف آنها ارزشي قائل نيست [52]
بنابراين امر به معروف و نهي از منكر وظيفه ي عموم مسلمانان و به ويژه كساني است كه دغدغه دين دارند و مي خواهند فضاي حاكم بر جامعه ، همواره فضايي ديني و اسلامي باشد . آنان بايد با شناخت درست معروف ها و منكر ها و ديگر افراد را به انجام معروفها و ترك منكرات فراخوانند و مبادا با اهمال و سستي از اين دو جواب ديني دست بردارند ! شرط « احتمال تاثير » نيز كه از شرايط وجوب آن به شمار مي رود مربوط به امر و نهي در امور جزئي و كوچك است و گرنه درباره ي كارهاي اساسي و مهم جامعه كه اساس اسلام بر آنها متوقف است ، جاي هيچ گونه ملاحظه اي نيست و بايد حتي با بذل جان و مال در راه انجام آنها اصرار ورزيد . اما خميني (ره) درباره ي اهتمام به اين دو واجب مي فرمايد : « اين دو از والاترين و شريف ترين واجبات مي باشند و به وسيله ي اينها واجبات بر پا مي شود و وجوب اينها از ضروريات دين است و منكر آن در صورت توجه به لازمه و ملزم شدن به آن از كفار مي باشد … و از حضرت رضا (ع) نقل شده است كه رسول خدا (بارها) مي فرمود : وقتي امت من امر به معروف و نهي از منكر را واگذارند ، پس بايد با خدا اعلان جنگ نمايند. [53]
ب) بعد اجتماعي
1-2 نبود حمايت جمعي
جامعه از گروهي از مردم تشكيل شده است كه با يكديگر تعامل دارند و يك جامعه با توجه به تعداد افرادي كه در آن وجود دارد مي تواند كوچك يا بزرگ باشد و هرچه جامعه بزرگتر باشد افراد بيشتري در آن حضور دارند در نتیجه افراد داراي شخصيت هاي متفاوت و با انگيزه ها و اهداف مختلف بیشتراز یک جامعه کوچک وجود دارند که این ویژگی باعث می شود که توجه به انگیزه های آنان برای حمایت نکردن از یک کار تا حدی مشکل به نظر برسد ولی با در نظر گرفتن اين تفاوت ها كه در طرز فكر و رفتار هر فردي مشخص است مي توان اينگونه نتيجه گرفت كه اکثر این تفاوت ها در افراد مختلف مشترک هستند ونیز می توان این گونه به این سوال که چرا يك جمعي از امر به معروف و نهي از منكر حمايت نمي كنند و به جاي حمايت كردن ترجيح مي دهند سكوت كنند، پاسخ داد : بعضاً در بسياري از شركت ها و موسسات چه دولتي و چه خصوصي اين امر مشاهده شده است و هرجا كه يك جمع و گروهي هستند خيلي به ندرت پيش مي آيد كه همه هماهنگ با هم از كاري حمايت كنند زيرا هدف ها يكي نيستند و هر فردي جذب گروه و اجتماعي مي شود كه با آنها هم فكر و هم عقيده و هم جهت باشد. اين يكرنگي در جامعه ي ما كه اكثريت آنان مسلمان هستند روز به روز در حال كمرنگ شدن است از جمله علت هايي كه مي شود بيان كرد اين است كه پایبندی به تقوا و دستوارات دینی در جامعه ي ما كم شده است و مردم كمتر به قوانين ديني چه در حوزه ي فردي و اجتماعي مقید هستند . و حفظ کردن منافع شخصی از جمله حفظ مقام و موقعیت و جایگاه فرد که ممکن است با نهی از منکر دچار تزلل شود و یا از دست دادن وجه و آبروی و دیگر نزد دیگران عزیز و محبوب نبودن و نیز خسارات مادی و معنوی بسیاری که امر یا نهی ما می تواند به ما وارد سازد ولی با تمام این حرف ها باید گفت اگر این کار از روی دلسوزی و آگاه بودن با تکنیک های روانشناسی و حفظ عزت و شخصیت طرف مقابل انجام بگیرد ، خطرات احتمالی آن بسیار کاهش پیدا می کند و اگر اتفاق ناخوشایندی هم پیش بیاید با توکل به خداوند قابل رفع است و خداند کسی را که برای اطاعت فرمان خویش قیام کند یاری می کند و لزوماً نباید از خود توقع داشته باشیم که هر کاری را بدون عیب و نقص انجام دهیم و به این خاطر دو امر واجب را ترک کنیم و از هرکس به قدر توانایی او انتظار می رود نه بیشتر .
نتیجه گیری :
در کنار همه عوامل فردی و اجتمتعی که در زمینه مهجور ماندن امربه معروف و نهی از منکر بیان کردیم لازم است به این نکته نیز اشاره کنیم که از عواملي كه مي تواند ما را ياري كند يك جمع يا گروه زيادي را در جهت خاصي هدايت كنيم رسانه ها هستند زيرا اين رسانه ها وسايل ارتباط اجتماعي هستند که می شود با استفاده درست آگاهانه از آنها یک عده کثیری از افراد را تحت یک بینش و طرز فکر واحد درآورد و تلويزيون به عنوان يك رسانه ي پر بيننده كه در دسترس همه ي مردم قرار دارد نقش خيلي مهمي را در این زمینه ايفا مي كند. و مسؤلیین می توانند از آن برای رسیدن به اهداف فرهنگی از جمله ترویج امر به معروف ونهی از منکر استفاده کنند. ما براي اينكه امر به معروف و نهي از منكر را ترويج كنيم و از حمايت اكثر مردم در اين باره بهره ببريم نياز داريم كه مردم را در اين كار با خود همراه كنيم زيرا وقتي كه مردم از كاري حمايت كنند اين حمايت يك قدرت بسيار زيادي ايجاد مي كند و خيلي راحت تر مي توان با اين قدرت به اهداف اسلامي در يك جامعه ي ديني دست يافت. براي اين كار لازم است اول به مردم آگاهي داد و همانطور که در قسمت های قبل بیان شد از آثار و پيامدهاي اجرا شدن و اجرا نشدن اين دو فريضه مهم اجتماعی ياد كرد و در گام بعدي برنامه هايي ساخته شود در قالب (سريال ، فيلم، نماهنگ ، سخنراني، مسابقه و…) با مضمون معروف ها و منكرها و شناسايي آنها و شناساندن آنها به مردم از جمله نكاتي كه بايد در اين راه در نظر گرفت . استفاده از واقعيت هاي تاريخي از جمله نهضت عاشورا است كه به عنوان مهمترين منبع براي الهام گيري در ساخت برنامه هايي با مضمون امر به معروف ونهي از منكر یکی دیگر از راهههایی است که می توان از آن برای ترویج این دو فریضه استفاده کرد . ان شاء الله مسئولين در اين زمينه اقدامات و توجهات لازم را بفرمايند. در انتهای این مقاله باید بگوییم که ما تا خودمان نخواهیم تغییر نمی کنیم و اگر می خواهیم در زمینه امر به معروف و نهی از منکر موفق عمل کنیم باید ابتدا از تغییر خودمان شروع کنیم و راهکارهایی که در این نوشته ارایه شده تنها با عمل کردن تأثیر خود را شان خواهد داد . إن شاءالله که با توکل بر خداوند و همت بالا به این مهم دست خواهیم یافت .
سخن پایانی :
خداوندا ! آیینه دل را به نور اخلاص روشنی بخش ؛ و زنگار شرک و دوبینی را از لوح دل ما پاک گردان و شاه راه سعادت و نجات را به این بیچارگان بیابان حیرت و ضلالت بنمایان و ما را به اخلاق کریمانه آراسته گردان ، لشکر شیطان و جهل را از مملکت قلوب ما خارج کن و سپاه علم و حکمت و رحمان را به جای آن ها جاگزین ساز ، ما را با محبت خود و خاصان درگاهت از این سرای درگذران و عاقبت کار ما را قرین سعادت بگردان . [54]
منابع :
- قرآن مجید
- نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی
- عالم ربانی ملا احمد نراقی ، معراج السعاده ، ص 161،، ناشر: انتشارات هاتف مشهد ، 1387
- آیه الله جوادی آملی ، مفاتیح الحیاه ، ص 504الی 510، ناشر : مرکز نشر اسراء،1392
- محسن قراءتی ، دقایقی با قرآن ، ص 63 ، ناشر : مرکز درسهایی از قرآن ، 1390
- پژوهشکده تحقیقات اسلامی، انسان مطلوب ، ص 608، ناشر: زمزم هدایت ، 1389
- جواد محدثی ، بر کرانه شرح چهل حدیث امام خمینی ، ص 1 ، ناشر : نشر هاجر ، 1393
- ابوالقاسم بشیری ، پرسشها و پاسخهای دانشجویی ،ص 39 ، ناشر : نشر معارف ، 1390
- سایت تربیت ماندگار
- سایت عصر ایران 2
- سایت نیک صالحی
- سایت ویستا نیوز
- سایت لحظه نما
- سایت پرشین بلوک
- سایت آفتاب
[1] آل عمران110
[2] نهج البلاغه ، حكمت 252
[3] كنز العمال ، ج 3 ، ص 170
[4] مائده ، 78
[5] بحار الانوار ، ج 44 ، ص 328
[6] كافي ، ج 5 ، ص 55
[7] نساء ، 140 و انعام 67
.[8] به نقل از مقالات سایت آفتاب
[9] . به نقل از سایت لحظه نما « مجله خبری سبک زندگی »
[10] . به نقل از سایت : Vista News
[11] كنز العمال ، ج 3 ، ص 453 ح 7415 ، به نقل از معراج السعاده ، ص 160
[12] كنز العنال ، ج2 ، ص 200 ، ح 3748 به نقل از معراج السعاده ، ص 160
[13] معراج السعاده ، ص 162-163
15.کتاب پرسشها پاسخ های دانشجویی ، ابوالقاسم بشیری ، ص 39
[15] . سایت پرشین بلوک
[16]. به نقل از سایت نیک صالحی
[17] الارشاد ،ج 1 ، ص 298 ، به نقل از كتاب مفاتيح الحياه ، ص 89
[18] تحف العقول ، ص 300 به نقل از كتاب مفاتيح الحياه ، ص 89
[19] تحت العقول ، ص 304 به نقل از كتاب مفاتيح الحياه ، ص 89
[20] منبع: انجمن روانشناسی اجتماعی ایران به نقل از سایت عصر ایران 2
[21] . روانشناسی تربیت به نقل از سایت تربیت ماندگار
[22] اعراف / 157
[23] لقمان /17
[24] آل عمران / 104
[25] آل عمران / 110
[26] علل شرايع ، ص 249 به نقل از كتاب مفاتيح الحياه ، ص 505
[27] الكافي ، ج 5 ،ص 55 به نقل از كتاب مفاتيح الحياه ، ص 506
[28] علل الشرايع ، ص 158 به نقل از كتاب مفاتيح الحياه ، ص 506
[29] مستدرك الوسائل ، ج 12 ، ص 192 به نقل از كتاب مفاتيح الحياه ، ص 507
[30] عوالي اللئالي ، ج 3 ، ص 190 به نقل از كتاب مفاتيح الحياه ، ص 507
[31] عوالي اللئالي ، ج3 ، ص 191 ، به نقل از كتاب مفاتيح الحياه ، ص 507
[32] مكارم الاخلاق ، ص 26 ، به نقل از كتاب مفاتيح الحياه ، ص 507
[33] آل عمران /114
[34] توبه /111-112
[35] حج/ 40-41
[36] توبه /71
[37] آل عمران / 104
[38] مستدرك الوسايل ، ج 12 ، ص 206 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص 509
[39] الكافي ، ج 5 ، صص 55-56 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص 509
[40] تهذيب الاحكام ، ج 6 ، ص 177 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص 510
[41] الفقيه ، ج 4 ، ص 387 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص 510
[42] تنبيه و نزهه النظر ،ج 1 ، ص 105 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص510
[43] تهذيب الاحكام ، ج 6 ، ص 181 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص510
[44] تهذيب الاحكام ، ج 6 ، ص 181 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص510
[45] عوالي الئالي ، ج 3 ، ص 19 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص510
[46] الكافي ، ج 2 ، ص 374 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص510
[47] تهذيب الحكام ، ج 6 ، ص 181 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص510
[48] الكافي ، ج 5 ، ص 108 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص510
[49] ارشاد القلوب ، ص 39 به نقل از مفاتيح الحياه ، ص510
[50] تفسير صافي ، فيض كاشاني ، ج1 ، ص 287 به نقل از انسان مطلوب ، ص 610
[51] نهج البلاغه ، خطبه ي 129 به نقل از انسان مطلوب ، ص 610
[52] حماسه حسيني ، مرتضي مطهري ، ج 2 ، ص 45 به نقل از انسان مطلوب ، ص 611
[53] تحرير الوسيله ، ج 1 ، ص 424. به نقل از انسان مطلوب ، ص 611
[54] سخن امام خمینی ، کتاب برکرانه شرح چهل حدیث امام خمینی «ره» ،جواد محدثی ، ص 1
آخرین نظرات