الهه نوروزی
چکیده :
مقاله ای که پیش رو دارید پیرامون حقیقت احباط و تکفیر و راز و اسباب آن ها و عواملی که در ایجاد آن ها نقش دارد می باشد. حبط به معنای باطل شدن است و مقصود این است که پاداش اعمال صالح به واسطه ی گناهان بعدی از بین برود و تکفیر به معنای ساقط شدن گناهانی که شخص انجام داده به وسیله عباداتی که به دنبال آن بجا می آورد می باشد. در ادامه درباره ی آفت پذیری اعمال صالحه و احباط متقابل سخن به میان آمده است. در پایان از تمامی موارد ارائه شده نتیجه گیری شده و منابعی که در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است را بیان کرده است.
کلید واژه :
احباط: بطلان و بی اثر شدن عمل
تکفیر: پوشاندن گناه و محو کردن آن
معصیت: نافرمانی کردن
طاعت: فرمانبرداری کردن، عبادت کردن
همان طور که بدن آدمی در طول زندگی از عوامل طبیعی محیط متأثر می شود، روح او نیز تحت تأثیر عوامل گوناگونی قرار می گیرد و اندیشه و افکارش تحول می یابد. چه بسا افرادی سالیان دراز با ایمان به خدا و روز جزا زندگی کرده اند و در خلال آن مدت کارهای خوبی را بر وفق تعالیم اسلام انجام داده اند اما در نیمه ی راه از مسیر حق منحرف گردیده و راه ضلالت را در پیش گرفته اند. این گروه تمام اعمال خوبی را که در طول چندین سال انجام داده بودند بی اثر می کنند و روز قیامت از پاداش های الهی محروم می شوند.
حبط و تکفیر اعمال خوب و بدمان دو جریان مهم و پایدار در زندگی ماست که قرآن شریف ما را آگاه نموده است. این قابلیت تغییر و تحول تا آخرین روز زندگی که دار تکلیف و عمل است باقی و برقرار می ماند.
حقیقت احباط
احباط اصطلاحی کلامی است و به معنای این است که گناه موجب از بین رفتن طاعت یا ثواب آن است. احباط در لغت مصدر باب افعال از ماده « حبط » به معنای باطل شدن است. مقصود از حبط آن است که پاداش عمل صالح به واسطه ی گناهان بعدی از بین برود. حبط و مشتقات آن در قرآن کریم شانزده بار به کار رفته که در همه ی موارد به عمل منسوب شده است. در آیاتی از احباط با واژگان و مضامین دیگری نیز یاد شده است مانند: ابطال یا باطل، ضایع کردن عمل، اضلال.
آنچه خدای تعالی درباره ی اثر حبط بیان کرده این است که اعمال انسان هم در دنیا و هم در آخرت باطل می شود، پس حبط ارتباطی که با اعمال دارد از جهت اثر آخرتی آن هاست.
اساس حیات انسان را عقیده او تأمین می کند. عقیده و عمل با هم رابطه دارند و حبط اعمال به سبب قطع پیوند آن دو با یکدیگر است. کار مخلصانه مؤمن در نامه ی عمل او ثبت می شود ولی با انکار خدا رابطه ی خود را با آن عمل قطع می کند.
احباط در لغت به معنای ابطال است. وقتی می گوییم « احبط عمل الکافر » یعنی: اُبطِلهُ. مراد از حبط در اصطلاح متکلمین، ساقط شدن ثواب عمل صالح انسان به وسیله ی معصیتی است که بعداً انجام می شدهد.
حبط عمل و راز و اسباب آن
گناه هم چون آتشی است که به خرمن اعمال انسان می زند و اعمال خوب انسان را از بین می برد. همان گونه که خوبی ها بدی ها را نابود می سازد متقابلاً بدی ها و گناهان، اعمال صالح را تباه می سازند.
حبط اعمال صالحه از نظر معنوی مانند آفت های زراعت و اشجار است که در پاره ای از مواقع کشاورزان و باغ داران با آن ها مواجه می گردند. مثلاً زارع زمین را شخم زده به موقع بذر افشانده و تمام شرایط لازم را رعایت نموده است. زراعت سبز می شود، رشد می کند، اما قبل از آن که زمان درو فرا رسد صاعقه می آید مزرعه را به آتش می کشد و محصول کشاورز را از میان بر می دارد.
منظور از اعمالی که حبط می شود مطلق کارهایی است که انسان به منظور تأمین سعادت زندگی خود انجام می دهد نه خصوص اعمال عبادی و کارهایی که قصد قربت لازم دارد. انسان به مجرد این که عملی را انجام داد مستحق ثواب و یا عقاب می شود ولیکن این استحقاقش دائمی نیست ممکن است دستخوش دگرگونی شود و وقتی از معرض دگرگونی در می آید که دیگر عملی از او صادر نشود.
دلیل دیگری که می رساند مراد از عمل، مطلق کردار است نه تنها عمل عبادی، این است که خداوند حبط را به کافران و منافقان نیز نسبت داده است. در صورتی که کافر شامل بت پرست و ملحد می شود، گرچه بت پرست عمل عبادی دارد ولیکن ملحد اصلاً عبادتی ندارد.
عوامل احباط
همان طور که در قرآن و روایات اسلامی آمده، حبط عمل معلول علل متعددی است که در اینجا به پاره ای از آن ها اشاره می شود:
الف) ارتداد
ارتداد یعنی از دین اسلام برگشتن و بعد از ایمان به کفر گرویدن. در قرآن کریم آمده است: « … وَ مَن یرتدِد منکُم عَن دِینِهِ فَیَمُت… » (217، بقره)، از این آیه بر می آید که کفر و ارتداد باعث آن می شود که عمل از این اثر و خاصیت که در سعادت زندگی دخالتی داشته باشد می افتد هم چنان که ایمان باعث می شود اعمال آدمی حیاتی و جانی بگیرند که به خاطر داشتن آن اثر خود را در سعادت آدمی می گذارد.
بر پایه ی این آیه که تنها در صدد بیان حکم کلامی ارتداد است، در صورتی که مرتد بدون توبه بمیرد نه تنها خیری در دنیا نصیبش نمی شود بلکه در آخرت از بهشت محروم می گردد و در جهنم جاودانه است. در حقیقت این گروه از فیض های سه گانه ی مؤمنان بی بهره اند: حسنه ی دنیا، حسنه ی آخرت و رهایی از آتش.
ب) شرک
شرک یعنی به خدا شریک آوردن و غیر را در ذات یا صفت و یا فعل مؤثر دانستن. در آیه 65 سوره ی زمر آمده است: « وَ لَقَد اوحَی الیکَ… لَئِن اَشرکتَ لیَحبَطنَّ عَمَلُکَ وَ لتکونَ من الخاسِرین ». علت حبط در این مورد این است که اعمال حسنه، موجودیت حسنش در عالم توحید است. وقتی کسی به حق متعال به نظر وحدت نمی نگرد و غیر او را در عمل او شریک قرار می دهد، عمل او هرچه هم به صورت ظاهر چشم گیر و جالب باشد در عالم واقع دارای ارزش نیست.
مثل چنین کسی مانند غلامی است که بسیار در خدمت آقا و مولای خود می کوشد و درختان و گل ها را آب می دهد. تمام این خدمات را انجام می دهد ولی به صاحب خانه و آقای خود کینه ای دارد و در صدد است در وقت انتهاز فرصت او را بکشد، بنابراین با وجود شرک که اعلان محاربه با مالک اصلی جهان است هر عمل خیری محکوم است.
ابن بابویه روایت کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: بهشت را بر جهنم برگزینید و اعمال خود را باطل نکنید تا به رو در آتش بیفتید و در آن جاودانه بمانید.
ج) کفر
کفر در اصل به معنای پوشاندن است. معنای کفر وقتی تحقق می یابد که چیز ثابت و هویدایی باشد که کافر آن را بپوشاند و این معنا در کفران به نعمت های خدا و کفر به آیات او و کفر به خدا و رسولش و کفر به روز جزا وجود دارد.
آیاتی که کفر را عامل احباط معرفی می کنند به چند گروه تقسیم می شوند:
1. کفر به پروردگار: اعمال کافران مانند خاکستری که بادی شدید به آن بوزد نابود می شود. در تفسیر آیه 18 سوره ی ابراهیم « مثل الذین کفروا بربّهم اعمالُهُم کرمادٍ اشتدَّت به الریحُ فی یومٍ عاصفٍ… » آمده است: اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند مانند خاکستر بی ارزش و ناپایدار است. علت این تشبیه کاملاً روشن است، زیرا آنچه به عمل شکل و محتوا می دهد نیت و انگیزه ی آن است. اگر نیت سالم و ارزنده باشد خود عمل نیز چنین خواهد بود ولی اگر برترین اعمال را با انگیزه ای پست انجام دهیم آن عمل به کلی مسخ می شود و مانند خاکستر خواهد بود.
2. کفر به آیات الهی: در آیه ی 21 و 22 سوره ی آل عمران خداوند می فرماید: « انَّ الذین یکفرونَ بَآیات اللهِ… فبشّرهم بعَذابٍ الیمٍ * اولئک الذینَ حبطَت اَعمالُهُم… ». در این آیات نخست به سه گناه بزرگ آن ها اشاره شده (کفر ورزیدن به آیات پروردگار، کشتن به ناحق پیامبران، کشتن کسانی که مردم را به عدالت دعوت می نمودند) هر یک از این گناهان به تنهایی کافی بود که ثابت کند آن ها تسلیم فرمان حق نیستند بلکه صدای حق گویان را در گلو خفه می کنند.
تاریخ پرماجرای یهود نشان می دهد که آن ها علاوه بر انکار آیات الهی در کشتن پیامبران فوق العاده جسور بودند و مجاهدانی را که به حمایت آن ها بر می خاستند از دم شمشیر می گذراندند. از این آیات فهمیده می شود که حبط درباره ی همه گناهان نیست بلکه در مورد گناهان شدیدی است که اعمال نیک را از بین می برد و از این گذشته، نفی شفاعت از این اشخاص نشانه ی دیگری بر شدت گناه آن هاست.
در روایت معروفی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می خوانیم: در روز قیامت مردان فربه و بزرگ جثه ای را در دادگاه خدا حاضر می کنند که وزنشان حتی به اندازه ی بال مگسی نیست. چرا که در این جهان اعمالشان و افکارشان همه تو خالی و پوک بود.
3. کفر به ایمان: موارد مطرح شده مربوط به کفر اعتقادی است اما نمونه ای که اینک درباره ی آن خواهیم گفت کفر عملی است. قرآن کریم می فرماید: « الیومَ احِلّ لکُمُ الطّیباتُ… و مَن یکفُر بالایمان فَقَد حبطَ عملُهُ و هُوَ فی الآخره مِنَ الخاسرین ».
آیه درباره ی کسانی سخن می گوید که از نظر اعتقادی به خدا و وحی الهی ایمان دارند ولی پرده ی کفر روی آن را پوشانده است و چون حائل و مانعی از بروز آثار عملی آن جلوگیری می کند. جمله اخیر « و مَن یکفُر بالایمان » در حقیقت هشداری است به مسلمانان که مبادا از این آزادی که از جانب خداوند به آنان داده شده سوء استفاده کنند و مبادا گذشته بر این پیوند ظاهری، به انان از صمیم قلب ابراز علاقه نمایند و یا آن که گرفتار مکر و فریب شیطانی آنان گردیده و از عمل به تعالیم اسلام خودداری کنند که در این صورت اعمال آنان باطل گردیده و در سرای دیگر بهره ای نخواهند داشت.
عیاشی به سند خود از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: کمترین چیزی که شخص را از اسلام خارج می کند آن است که رأی برخلاف حق دهد و در رأی خود پایداری نماید.
د) نفاق
از جمله عوامل احباط از نظر قرآ« کریم نفاق و دورویی است. هرگاه افراد روی یک سلسله ملاحظات دنیوی به ظاهر خود را مؤمن به خدا و قوانین اسلام معرفی کنند ولی در واقع معتقد به آن نبوده و نسبت به آن انکار قلبی ورزند، اعمال نیکی که احیاناً انجام می دهند حبط و باطل گردیده به هنگام حساب و پاداش در رستاخیز، کم ترین نتیجه ای برای آنان نخواهد داشت.
در سوره ی توبه آیات 68 و 69 « وَعَد الله المنافقین و المنافقاتِ و الکفّار نارَ جهنَّم… * کالّذینَ من قبلکُم کانُوا… اولئک حبطَت اعمالُهُم فی الدُّنیا و الآخره… » نیز نخست آنان را در ردیف کافران قرار داده و آنان را اهل جهنم و از نفرین شدگان و محرومان از رحمت خدا معرفی می کند. آن گاه سرگذشت طغیان کنندگان امت های گذشته را یادآور می شود که از گروه منافق و کافر بسی نیرومندتر و ثروتمندتر بودند ولی سرانجام به خاطر فرو افتادن در لذائذ مادی از اطاعت حق سر برتافتند و کارهایشان به کلی حبط گردید.
عوامل دیگر
در برخی از آیات در کنار موارد ذکر شده عوامل دیگری نیز بیان گردیده است که در ذیل عنوان می شود:
1. نافرمانی خدا و رسول (صلی الله علیه وآله)
2. منت و آزار بعد از انفاق در راه خدا
3. بی حرمتی نسبت به پیامبر (صلی الله علیه وآله)
4. دنیا طلبی
5. انکار معاد و روز جزاء
حقیقت تکفیر
تکفیر مصدر باب تفعیل به معنای پوشاندن است. هر چند معانی دیگری مانند نسبت دادن غیر به کفر و بی دینی هم دارد. تکفیر و واژه های آن چهارده بار در قرآن به کار رفته است.
مراد از آن در اصطلاح، ساقط شدن گناهانی که شخص انجام داده به وسیله ی طاعاتی که به دنبال آن به جا می آورد می باشد و چنین کاری ظلم نمی باشد زیرا کیفر دادن حق خداوند است و گذشتن از حق، احسان و نیکی است نه ظلم و ستم و خداوند سبحان از روی بخشش و احسان خود از بنده اش به خاطر کارهایی نیک که انجام داده در می گذرد.
در تعالیم آسمانی مقابل حبط اعمال صالحه و کارهای خوب، تکفیر سیئات و امحاء آثار گناهان نیز آمده است. در قرآن شریف، از یک سو اعلام شده که بعضی از گناهان نزد خداوند آن قدر بزرگ و زیان بار است که موجب حبط اعمال صالحه ی شخص گناهکار می گردد، آثار و نتایج کارهای خوب وی را از میان می برد و از پاداش اخروی محرومش می سازد و از طرف دیگر اعلام گردیده که بعضی از اعمال خوب در پیشگاه خدا آن قدر مهم و ارزنده است که موجب تکفیر گناهان شخص نیکوکار می شود خداوند معاصی او را می بخشد و آثار گناهان وی را محو می نماید.
عوامل تکفیر
بخشودگی گناهان از جانب خداوند به خاطر یک رشته عواملی است که در ذیل بیان خواهد شد.
الف) ایمان به خداوند
آیاتی که ایمان را به عنوان عامل تکفیر معرفی می کنند گاهی ایمان به تنهایی، گاهی ایمان همراه با عمل صالح را موجب تکفیر قرار داده اند و در برخی موارد ایمان همراه با تقوا و در برخی تقوا به تنهایی را عامل تکفیر شمرده اند در اینجا به برخی از نمونه های آن اشاره می شود.
1. آیاتی که ایمان به همراه عمل صالح را عامل تکفیر بیان می کنند مانند آیه ی 7 سوره ی فتح می باشد که خداوند می فرماید: « وَالّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصالحاتِ لَنُکَفّرنَّ عَنهُم سَیّئاتِهم و لنجزینَّهُم اَحسن الذین کانوا یَعملون ». نُکفّر از ماده ی تکفیر به معنای پوشاندن است و منظور از پوشاندن گناهان، عفو و بخشش الهی است. پس عاقبت ایمان واقعی این است که انسان دارای کمالات و پاداش هایی می شود که برتر از عمل اوست و ایمان واقعی و لوازم آن خود فضلی از ناحیه ی خداست و باید دانست که ایمان و عمل صالح همانند جهاد است.
منظور از تکفیر سیئات، عفو از گناهان است و این که خداوند حساب رسی اعمال ایشان، خرده گیری نمی کند و جهات عیب و نقصی را که در آن هاست به حساب نمی آورد.
2. آیاتی که ایمان به همراه تقوی را عامل تکفیر شمرده است؛ خداوند در سوره انفال آیه ی 29 می فرماید: « یا ایّها الّذین ءامَنُوا اِن نتّقوا الله یجعل لکُم فرقاناً و یکفّر سَیّئاتِکُم و یَغفِر لکُم والله ذوالفضلِ العَظیم ».
تقوی الهی یعنی التزام به اوامر و نواهی خداوند، خداوند خطاب به مؤمنان می فرماید که اگر تقوا داشته باشید خداوند قدرت تشخیص حق از باطل را برای شما ایجاد می کند و این از ثمرات تقوی است.
ب) توبه
یکی از عوامل مهم در مغفرت و آمرزش گناه توبه است. در آیات و روایات بسیاری بر اهمیت و چگونگی توبه به عنوان مهم ترین عامل آمرزش گناهان تأکید شده است. توبه، به معنای ترک گناه به بهترین وجه بوده و یکی از رساترین وجوه اعتذار و عذرخواهی از درگاه ایزد منان است.
در آیه 7 سوره فرقان می خوانیم: « اِلاّ مَن تابَ و آمَنَ و عَمِلَ عملاً صالحاً فَاُلئک یُبدّل الله سَیئاتهم حَسناتٍ و کانَ اللهُ غفوراً رحیماً »، هر گناه کار پشیمانی، می تواند به سوی خدا باز گردد مشروط به این که توبه اش حقیقی باشد که نشانه ی آن عمل صالح جبران کننده است که در آیه آمده، وگرنه مجرد استغفار به زبان، یا پشیمانی زودگذر به قلب، هرگز دلیل توبه نیست.
هنگامی که انسان توبه می کند و ایمان به خدا می آورد، دگرگونی عمیقی در سراسر وجودش پیدا می شود و به خاطر همین تحول درونی، سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات می شود. خداوند هم بعد از توبه، به لطف و کرمش، سیئات اعمال انسان را محو می کند و به جای آن حسنات می نشاند.
ج) اجتناب از گناهان بزرگ
قرآن کریم ترک گناهان کبیره را موجب تکفیر گناهان صغیره می داند. در آیه 31 سوره نساء آمده است: « اِن تجتنبوا کَبائرَ ما تُنهون عنهُ نکفِّر عنکُم سیئاتکُم و نُدخِلکُم مُدخلاً کریماً ». این آیه به کسانی که از گناهان کبیره پرهیز می کنند بشارت می دهد که خداوند گناهان صغیره آنان را می بخشد و این پاداشی است که به این گونه افراد داده شده است. می فرماید: اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی می شوید پرهیز کنید گناهان کوچک شما را می پوشاند و شما را در جایگاه خوبی وارد می سازیم.
حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) می فرماید: با استغفار، هیچ کبیره ای باقی نمی ماند و با اصرار هیچ صغیره ای صغیره نمی ماند.
یعنی پرهیز از گناهان بزرگ خصوصاً با فراهم کردن زمینه های آن یک نوع حالت تقوای روحانی در انسان ایجاد می کند که می تواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید. اجتناب گناهان کبیره به تنهایی نمی تواند سبب تکفیر گناهان صغیره گردد و تا شروط دیگری چون ایمان به خدا و انجام عمل صالح تحقق نیابد اجتناب از گناهان کبیره نقشی در تکفیر گناهان نخواهد داشت زیرا ممکن است شخصی بنا به دلایلی مثلاً ترس بیماری یا زنا، از گناهان کبیره دوری کند در صورتی که اصلاً ایمان به خدا ندارد. در این صورت آیا ممکن است اجتناب از گناه کبیره، گناه صغیره را محو و نابود سازد؟
پس باید به خاطر اطاعت از دستور خداوند از گناهان کبیره دوری کند تا گناهان صغیره ای که قبلاً انجام داده آمرزیده شود.
د) شفاعت
یکی از عوامل آمرزش گناهان شفاعت است. شفاعت در لغت به معنای درخواست یاری کردن برای کسی، پایمردی کردن برای کسی و همین طور به معنی خواهش گری پایمردی و سخن خواهشگر آمده است. شفاعت دارای شرایط خاص بوده و شامل گروهی خاص از انسان ها می شود و در آیات قرآن کریم و روایات منقول از معصومین (علیه السلام) این شرایط و گروه ها معرفی شده اند.
رحم و الطاف خداوند آن قدر وسیع و گسترده می باشد که محدودیتی برای آن تعیین نشده است. یکی از این الطاف شفاعت است که خداوند تعالی آن را برای بندگان گناهکار قرار داده و راهی است برای آن ها تا بتوانند امید از دست رفته ی خود را به دست آورند و به اصلاح نفس خویش بپردازند.
خداوند در سوره مریم آیه 87 می فرماید: « لایَملکون الشَفاعه اِلاّ مَنِ اتّخَذَ عِندَ الرَّحمنَ عهداً ». یعنی آنان هرگز مالک شفاعت نیستند مگر کسی که نزد خداوند رحمان عهد و پیمانی دارد. مفسرین منظور از عهد و پیمان در آیه ی شریفه را ایمان به خدا و پیامبران الهی ذکر نموده اند. تا ایمان به خدا و پیامبران در دل کسی جای نگیرد آن ارتباط معنوی برقرار نشده و شفاعتی صورت نخواهد گرفت.
مسأله ی شفاعت علاوه بر قرآن کریم در روایات معصومین وارد شده است و از مشترکات مذهب تشیع و تسنن می باشد. حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل شده که حضرت فرمودند: شفاعت من به کسانی از امتم که گناهان کبیره مرتکب شده اند نمی رسد.
چند عامل دیگر
غیر از عوامل مطرح شده عوامل دیگری هستند که به عنوان اسباب و عوامل تکفیر و بخشودگی گناه شناخته شده است که به شرح زیر می باشد:
1ـ ایمان به پیامبران الهی و یاری رساندن به آنان
2ـ پرداختن زکات
3ـ قرض دادن در راه خدا
4ـ خوف از خداوند و تقواپیشگی
5ـ صدقه و حسنات
بحث کلامی احباط و تکفیر
بحث پیرامون حبط مربوط به کفر و گناه است که ایمان و اعمال صالح انسان را باطل و بی اثر می سازد در صورتی که محور بحث در تکفیر نقطه ی مقابل آن است. یعنی ایمان و کارهای نیک انسان، کفر و اعمال زشت او را می پوشاند.
در کتاب های تفسیری و کلامی مسأله احباط و تکفیر مطرح شده است. شکی نیست که در قرآن و روایات برای ایمان و اعمال نیک پاداش هایی مقرر گردیده است. از طرف دیگر این مطلب نیز مسلم است که انسان های مرتد و کافر و یا مؤمنانی که برخی از کارهای زشت را انجام می دهند از آن پاداش ها محروم خواهند بود.
این مطلب جای بحث و گفتگو ندارد. سخن اینجاست که آیا کفر و اعمال زشت پاداش های ثابت را از بین می برد یا این که اصلاً پاداش ثابت وجود نداشته تا اعمال زشت بعدی، آن را نابود سازد.
معتزله که به عقل بیش از هر چیز بها می دهند تصور می کنند که مقتضای حکم عقل همان احباط است و اساس دلیل عقلی آنان را پیوستگی عقاب کافر و مرتکب گناه کبیره تشکیل می دهد.
اشاعره به استحقاق ثواب و عقاب معتقد نیستند. آن ها بر این باورند که احباط محال است.
بسیاری از امامیه مخالف احباط معتزله هستند زیرا اجتماع استحقاق ثواب و عقاب را درباره مؤمنی که طاعات و گناهان را با هم در آمیخته بدون اشکال می دانند.
علامه طباطبائی بحث درباره احباط و تکفیر را فرع بحث دقت استحقاق ثواب و عقاب می داند. وی بر این باور است که اعمال انسان موجب پیدایش امور خوشایند و ناخوشایندی می شود که در روز قیامت از آن ها آگاه می شود.
آفت پذیری اعمال صالحه
آفات جمع آفت به معنای آسیب و بلا و زیان و هر چیزی که مایه تباهی و فساد است می باشد. آفت یک عبادت گاهی یک جهت گیری فکری، گاه یک عمل اقتصادی، چرخش زبان، حالت دل، حرکت دست و پا و هرچه که به گونه ای به عبادت آسیب برساند می باشد.
علامه مطهری در کتاب عدل الهی در مبحثی با عنوان آفت زدگی بیان می کند که عملی هم دارای حسن فعلی و هم حسن فاعلی است به عبارت دیگر هم پیکر صحیح دارد و هم روح و جان سالم. هم از وجهه مُلکی و طبیعت خیر باشد و هم از وجهه ملکوتی ولی در عین حال از نظر ملکوتی به خاطر آفت زدگی تباه و پوچ گردد و هم چون بذری سالم که در زمین مساعد پاشیده می شود و محصول هم می دهد ولی قبل از این که مورد استفاده قرار گیرد دچار آفت می گردد. قرآن کریم این آفت زدگی را حبط می نامد.
از نظر تعلیمات اسلامی هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل آدمی بر جای می گذارد و در نتیجه میل و رغبت به کارهای نیک و خدایی کاهش می یابد و رغبت به گناهان زیاد می شود. متقابلاً عبادت و بندگی وجدان مذهبی انسان را پرورش می دهد، میل و رغبت به کار نیک را افزون می کند.
احباط متقابل
این موضوع را می توان از نتایج احباط دانست. برای تبیین این مطلب، این پرسش قابل طرح است: آیا اعمال انسان در یکدیگر اثر متقابل دارند و همدیگر را باطل می کنند یا کردار شایسته حکم و اثر خود را داراست و گناهان نیز حکم و اثر خود را دارند؟
این معنا از نظر قرآن مسلم است که چه بسا کردار شایسته انسان، اثر سیئات او را از بین می برد: انّ الحسنات یذهبنَ السّیئات. بعضی گفته اند هر یک از آن ها به جای خود محفوظ و به هیچ وجه اعمال بر روی یکدیگر فعل و انفعال و تأثیر و تأثری نمی تواند داشته باشد و بعضی درست در مقابل این عقیده بر آنند که تمام اعمال بر روی یکدیگر اثر دارند و حبط و تکفیر به عمل می آید.
ولی حق این است که بگوییم حبط فقط در بعضی از موارد است و در بقیه ی جاها به طور اطلاق حبط و تکفیر تحقق نمی پذیرد. چون اصل اولی، اقتضای عدم حبط و تکفیر را دارد. چون انسان اعمالی انجام داده است و هر یک از آن ها ثبوت و تحققی داشته است و بر روی نفس انسانی تأثیری داشته است و بدون دلیل و علتی نمی تواند عملی، عمل دیگر را حبط کند. هم چنین آیات قرآن کریم و روایات وارده این واقعیت را می رساند. خداوند در سوره ی زلزال آیات 7 و 8 می فرماید: هر کس به اندازه ی سنگینی یک ذره کار خیری به جا آورد آن را می بیند.
نتیجه گیری
از مجموع بحث این نتیجه به دست می آید که آدمی در این دنیا مانند مسافری است که باید به عالم آخرت برود و راهی دراز و منازلی سخت را یکی پس از دیگری بپیماید. او موظف است از این سرای گذران که دار تکلیف است برای سفری که در پیش دارد زاد و توشه برگیرد، خویشتن را به ذخایر لازم مجهز سازد و موجبات رفاه خود را در منازلی که باید طی کند فراهم نماید.
کسی که راه تقوا را در پیش گیرد و به انگیزه اطاعت از اوامر الهی به تمام تکالیفی که عهده دار است عمل کند توانسته است هر روز توشه ای بیاندوزد و با کارهایی که انجام می دهد ذخیره ای برای فردای خود تهیه کند به شرط آن که تا پایان عمر آن ها را نگاه داری نماید و با اعمال ناروای خویش موجبات حبط و بطلان آن ها را فراهم نیاورد و این خود یکی از مهم ترین امور مورد نظر قرآن و اولیای گرامی اسلام است.
فهرست منابع
1. « قرآن کریم »
2. بهشتی، محمد، « نهج البلاغه »، انتشارات تابان، چ نهم، اسفند 79
3. فرید تنکابنی، مرتضی، « رهنمای انسانیت »، ترجمه نهج الفصاحه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ ششم، 1385
4. مکارم شیرازی، ناصر، « تفسیر نمونه »، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چ بیست و چهارم، 1385
5. طباطبایی، سید محمد حسین، « تفسیر المیزان »
6. قرائتی، محسن، « تفسیر نور »، انتشارات مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، چ هفتم، 1386
7. حجتی، محمد باقر ـ شیرازی، « تفسیر کاشف »، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376
8. جوادی آملی، عبدالله، « تفسیر تسنیم »، مرکز نشر اسراء، چ ششم، 1386
9. ( … )، « تفسیر موضوعی قرآن در قرآن »، مرکز نشر اسراء، چ سوم، 1381
10. ( … )، « تفسیر موضوعی معاد در قرآن »، مرکز نشر اسراء، چ دوم، 1383
11. ( … )، « تفسیر موضوعی توحید در قرآن »، مرکز نشر اسراء، چ اول، 1382
12. مصباح یزدی، محمد تقی، « ره توشه »، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چ دوم، 1387
13. ابراهیمی فر، عبدالجواد، « شایانه های ارزش »، انتشارات هاجر، چ اول، 1387
14. مطهری، مرتضی، « سیری در نهج البلاغه »، انتشارات صدرا، چ چهل و سوم، 1388
15. ( … )، « مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی »، انتشارات صدرا، چ پانزدهم، 1379
16. سبحانی، جعفر، « محاضرات فی الهیات »، انتشارات امام صادق (علیه السلام)، چ اول، 1418 هـ.ق
17. ( … )، « منشور جاوید »، انتشارات دارالقرآن الکریم، 1410 هـ.ق
18. مولوی حاجی آقا، احمد، « آثار فردی و اجتماعی گناه از دیدگاه قرآن و روایات »، انتشارات دارالعلم، چ اول، 1386
19. حرانی، ابومحمد، « تحف العقول »، ترجمه: حسن زاده، صادق، انتشارات آل علی، چ نهم، 1387
20. مجلسی، محمد باقر، « عین الحیات »، انتشارات بوستان کتاب قم، چ دوم، 1385
21. بیستونی، محمد، « تفسیر جوان »، انتشارات بیان جوان، پاییز 1382
22. بروجردی، ابراهیم، « تفسیر جامع »، چاپ جلیل، 1380
23. هاشمی رفسنجانی، اکبر، « تفسیر راهنما »، انتشارات بوستان کتاب، چ چهارم، 1386
24. الهامی نیا، علی اصغر ـ طاهرزاده، غلامعباس، « اخلاق عبادی »، انتشارات افق فردا، چ دوم، 1379
25. جوادی آملی، « ادب فنای مقربان »، مرکز نشر اسراء، چ پنجم، 1386
26. قرائتی، محسن، « 114 نکته درباره ی نماز »، انتشارات ستاد اقامه نماز، چ هجدهم، 1374
27. مکارم شیرازی، ناصر، « پیام امیرالمؤمنین (علیه السلام) »، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چ اول، 1382
28. قلی پور گیلانی، مسلم، « تقوا و پارسائی در نهج البلاغه »، انتشارات فروزش، چ دوم، 1385
29. مکارم شیرازی، ناصر، « اخلاق در قرآن »، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)، چ دوم، 1379
30. مجلسی، محمد باقر، « حق الیقین »، انتشارات کانون پژوهش، چ دوم، 1381
31. جوادی آملی، « تفسیر موضوعی اخلاق در قرآن »، مرکز نشر اسراء، چ دوم، 1378
32. دستغیب، عبدالحسین، « قلب سلیم »، انتشارات مطبوعاتی دارالکتب، چ نهم، 1387
33. کلینی، محمد بن یعقوب، « اصول کافی »
34. سبحانی، جعفر، « معادشناسی »، انتشارات دارالکفر، چ اول، 1385
35. پسندیده، عباس، « اخلاق پژوهی حدیثی »، انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی و دانشگاه ها، چ اول، 1388
36. تحریری، محمد باقر، « جلوه های لاهوتی »، انتشارات دارالمعارف، چ اول، 1384
37. فتحعلی خانی، محمد، « آموزه های بنیادین علم اخلاق »، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، چ اول، 1379
38. مطهری، مرتضی، « حکمت ها و اندرزها »، انتشارات صدرا، چ ششم، 1388
39. عباس زاده، عباس، « بعد از مرگ بر ما چه می گذرد »، انتشارات شاکر، چ چهارم، 1386
40. موسوی خمینی، سید روح الله، « شرح چهل حدیث »، انتشارات تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ چهل و ششم، 1387
41. فلسفی، محمد تقی، « معاد از نظر روح و جسم »، انتشارات فرهنگ اسلامی، چ چهارم، 1382
42. قرائتی، محسن، « گناه شناسی »، انتشارات پیام آزادی، چ اول و دوم و سوم، 1369
43. صادقی فدکی، جعفر، « ارتداد »، انتشارات بوستان کتاب، چ اول، 1388
44. حسینی طهرانی، محمد حسین، « معادشناسی »، انتشارات علامه طباطبایی، 1430 هـ.ق
45. مصطفی شاکر، کمال، « ترجمه و خلاصه تفسیر المیزان »، انتشارات اسلام، چ ششم، 1387
46. « دائره المعارف قرآن »، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، انتشارات بوستان کتاب، 1382
47. حسینی دشتی، مصطفی، « معارف و معاریف دائره المعارف جامع اسلامی »، مؤسسه فرهنگی آرایه، 1385
آخرین نظرات