فاطمه نظری – پایه سوم – دوم پاره وقت
غیبت
غیبت یکی از گناهان و لغز شکای زبان بزرگ است که قران کریم به شدت از آن نمی کرد. و در نکوهشی آن احادیث فراوانی به دست رسیده است. نظر به اینکه متأسفانه این گناه در بین عموم مردم شیوع فراوان دارد. در روایات غیبت به دو صورت تعریف شده است.
1- غیبت عبارت است از بیان عیب کی که اگر آن بیان بشوند ناراحت می شود. پیامبر گرامی اسلام در تعریف غیبت می فرماید: “ذکرک اُخاک بمایکره"، غیبت آن است که درباره ی برادرت چیزی بگویی که او را خوشی نباید.
2- غیبت عبارت است از بیان عیب مخفی دیگران.
امام کاظم علیه السلام می فرماید: هر کسی پشت سرکسی چیزی بگوید که دیگران از آن خبر دارند، غیبت نکرده است، امااگر کسی چیزی بگوید که حقیقت دارد، ولی مردم از آن بی خبرند، غیبت کرده است و هر کسی چیزی بگوید که حقیقت ندارد، بهتان زده است.
پیامبراکرم اسلام می فرماید: کسی که برای غیبت و ؟ عیب و مسائل خصوصی مسلمانی حرکت کند، اولین قدمی که بر می دارد در جهنم می نهد و خدا عیوب اسرار او را در میان مردم فاش می کند. کسی که غیبت کند، روزه اش باطل می شود.
معمولاً عوامل و انگیزه های متعددی آدمی را به غیبت وادار می کند، مانند، اظهار برتری، خود نشاند حسد، فرونشاندن عصبانیت، رحم و شفقت، …. و ما دو مرد از آن را توضیح می دهیم.
اظهار برتری: یعنی کسانی که ضعف و نقصی در خود احساس می کنند، معایب دیگران را بر می شمرند تا از این راه برتری خود را اثبات کنند.
رحم و شفقت: انسان گاه کسی را گرفتار و مبتلا دیده، غمگین می شود و حال او را برای دیگران بازگو می کند هر چند نظریه پردازان علم اخلاق بازگو کردن حال دیگران را حتی از سر مهربانی و ترحکم غیبت می دانند، ولی امام خمینی قدس شرع معتقد است اگر نقل حال دیگران از سر لطف و مهربانی باشد غیبت محسوب نمی شود.
غیبت گناهی است که بدون شنونده تحقق نمی یابد. شنونده ی غیبت در تحقق این گناه نقشی چشمگیری دارد و به همین دلیل در روایات از فاعل غیبت با صیغه ی دوگانه (متن) یاد شده است.
پیامبر اکرم اسلام صلی اله علیه و آله می فرماید: “المستعمع اُحد المغتابین"، شنونده ی غیبت، یکی از دو غیبت کننده است. از این رو شنونده ی غیبت، همانند غیبت کننده گناهکار بوده و مرتکب گناهی بزرگ است و از این نظر مشمول همه ی احکام غیبت کننده است.
بنابر آنچه از روایات استفاده می شوند، نه شما گوش کردن به غیبت حرام است بلکه بر شنونده واجب است که غیبت کننده را نمی کند و از غیبت شوند دفاع کند پیامبر اکرم صلی اله علیه و اله می فرماید: هر کسی در مجلسی غیبت برداری را بشنود و آن را انکار کند، خداوند در دنیا و آخرت هزار گونه شر را از او باز می دارد: ولی اگر پسندش افتد و انکارش نکند، همانند غیبت کنند، گناهکار است.
منظور از این که فرمود: غیبت را انکار کند، قط نهی از غیبت نیستف بلکه منظور یاری کردن غایب است، یعنی باید عیبی را که به او نسبت داده شده به گونه ای مناسب توجیه و از وی دفاع کند.
از آنجا که ترک غیبت، بسیار مشکل است در آغاز راه باید زخمت بسیار متحمل شد و در کارزاری سخت با نفس در آویخت تا مهار زبان از دست نفس اماره بیرون آمده و در اختیار عقل قرار گیرد. برای رسیدن به این هدف، نخست باید با خود پیمان ببندی که مدتبی این گناه را انجام ندهی و در این مدت از خود مراقبت نموده و خویشتن را محاسبه کنی و چون مدت پیمان به سرآمد، پیمانی جدید منعقد کنیف بدین ترتیب کار آسان می شود و پس از مدتبی احساس خواهی کرد از غیبت نفرت پیدا کرد و از ترک آن لذت می بری.
اگر انسان فواید یا نهان غیبت را با هم مقایسه کند، در این مقایسه معلوم می شود که فایده ی غیبت یک فایده ی خیالی است و در حقیقت هیچ فایده ای ندارد: زیرا انسان چند دقیق بذله گویی کرد و با بیهوده گویی، مجلسی آرایی می کند و از این راه چیزی جز ارضای آنی نفسی، عاید او نمی شود، ولی زیانمایی که در دنیا و آخرت به بار می آورد، از حد محاسبه بیرون است؛ زیرا در دنیا انسان را در نظر دیگران بی اعتبار می کند و ممکن است خداوند متعال نیز او را رسوا کند، علاوه بر این ممکن است انسان در دنیا به واسهط ی غیبت گرفتار بدعاقبتی شود, با چون غیبت به مثابه کاشتن بذر دشمنی با غیبت شونده در قلب انسان می باشد.
اثر دیگر غیبت آن است که غیبت شونده نیز با خبر شود و به غیبتی تلافی کند یا آسیبی به غیبت کننده برساند و بدین سان بذر عدواتی کاشته شده و این تأثیر و تأثرات ادامه یابد. عارضه ی مهم دیگر این است که با غیبت کردن کارهای نیک انسان به پرونده ی غیبت شونده منتقل می شود و گناهان او بر عهده غیبت کننده نهاده می شود؛ بنابراین اگر اسنان با کسی دشمن است، مقتضای دشمنی آن است که از او غیبت نکند.
در حکایت است که مردی به دیگری گفت: شنیده ام از من غیبت می کنی. او در جوابش گفت: آن قدر برای من عزیز نیستی که حسنات خود را در اختیارت بگذارم تاهرگونه خواهی درباره ی آنها حکم کنی و گناهانت را به گردن بگیرم.
اگر با غیبت دیگران را به مسخره می گیرد و می خواهد کسی را رسوا کند، بداند که خویشتن را در پیشگاه خدای متعالی، فرشتگان، پیامبران و اوصیای ایشان رسوا کرده است؛ پس خود شی به مسخره و استهزا سزاوار تر است. اگر از سرترحم و شفقت غیبت می کن. بداند که ترحم به دیگران به خودی خود نیکو است، ولی شیطان به او حسد ورزیده، به غیبت وادارش می کند. تا کارهای نیک و حسناتش به دیگران منتقل شود.
اگر از گناه و عیب دیگری به تعجب آمده وزبان به غیبت او گشوده بهتر است از کار خودش تعجب کند که به خاطر دین یا دنیای دیگری دین خود را از کف می دهد و از عقویت دینا هم در امان نیست، چرا که ممکن است همان طور که او به بهانه ی تعجب، پرده از کار دیگری بر می دارد خدا هم پرده از کارهای وی بر دارد و رسوایش کند.
غیبت از گناهانی است که مشتمل بر دو حق است، حق الله و حق الناس، یعنی غیبت کننده، از دو جهت مدیون است با نخست نسبت به خدای تعالی که فرمایشی را نادیده گرفته و با او مخالفت کرده است. دوم نسبت به کسی که آبرویش به وسیله ی غیبت لطمه دیده است: بنابراین کسی که می خواهد توجه کند باید از هر دو جهت تسویه حساب کند.
برای حق الله، طبق قاعده ی عمومی توجه، لازم است از کرده ی خود پشیمان و متأسف باشد و تصمیم بگیرد دیگر این کناه را مرتکب نشود. برای ادا حق الناسی، قاعده کسی آن است که صاحب حق را راضی کند. در مورد پاره ای از اخبار نیز بر لزوم طلب حلالیت از صاحب حق دلالت دارند.
پیامبر گرامی اسلام می فرماید: غیبت از زنا بدتر است. گفتند: علتش چیست با رسول الله ؟
فرمود: زیرا زناکار توبه می کند و خدا توبه اش را می پذیرد، ولی غیبت کننده توبه می کند، اما خداوند توبه اش را نمی پذیرد تا طرف مقابل حلالت نمی کند. نتیجه اینکه برای جبارن حق الناس در غیبت، طلب حلیت از صاحب حق ضروری است و توجه تنها کافی نیست.
از نبی اکرم صلی اله علیه و آله پرسیدند: کناره ی غیبت چیست؟ فرمود: اینکه هروقت آن کسی که غیبتش را کرده ای به یادآوردن، برای او طلب مغفرت کنی.
آخرین نظرات