مقدمه
بشر، به طور طبيعي در طول زندگي در اين جهان با نگراني ها و اضطراب هاي بسياري رو در رو بوده و همواره براي فايق آمدن بر آن ها و از ميان بردن عوامل پيدايش آن ها کوشيده است. يکي از اهداف پيداش مجموعه بزرگ اختراعات و اکتشافات بشر، خانواده، قبيله، دولت و ديگر سازمان هاي اجتماعي، دين، مذهب، هنر، آداب و رسوم و حتي گاه جنگ ها، دست يابي بشر به آرامش و آسايش در زندگي بوده است. انديشه هاي بشري و مکاتب و آيين هاي گوناگوني نيز در اين جهت به ظهور رسيده اند. در اين ميان، اديان جهاني و آيين هاي بومي نيز وصول به آرامش روح و روان را يکي از مهم ترين اهداف خويش قرار داده اند.
سفارش هاي اخلاقي زرتشت در قالب تصوير نزاع مستمر خير و شر در جهت وصول به آسايش و آرامش و بهروزي انسان و رهايي از رنج و زيان و ناخوشي قابل تفسير است. کوشش نور براي رهايي از سرزمين تاري در انديشه ماني نيز در همين جهت قابل فهم است. تلاش براي رسيدن به آرامش و آسايش از دردهاي جسمي و رواني بشر، مورد توجه بسياري از آيين هاي بومي هند بوده است.[2] آرامش در فلسفه بودا به حالت متمرکز و يک دل و آرام و نيالوده جان تفسير شده و «نيروانا» برترين و واپسين راه رهايي از چرخه تسلسل وار تولد دوباره و بيماري و مرگ بوده و رهايي وارستگي هر رنج و عذاب است.
عهد عتيق و جديد، سراسر آکنده از کوشش هاي فرستادگان خداوند براي رهايي بشر از درد و اندوه و نيل به آرامش و سعادت ابدي در هر دو جهان است. آموزه بشارت و نجات،[3] همواره يکي از بخش هاي مهم آموزه هاي انبياي بني اسرائيل بوده که رهايي از رنج و نگراني فردي و اجتماعي را در خود داشته است. انسان امروز در اثر نگراني ها و ناآرامي هاي دنياي جديد، بيش از پيش به احساس امنيت و آرامش نيازمند بوده، هم چنان در پي يافتن راه هاي جديد براي رسيدن به آرامش معنوي است. مکاتب روان درماني، همگي هدف اصلي خود را رهايي از اضطراب و پديد آوردن احساس امنيت در انسان مي دانند. از ميان کوشش هاي فراواني که براي پيش گيري از ابتلا به نگراني و در نتيجه آن، افسردگي و براي روان درماني افراد مضطرب به عمل آمده، برخي روي کردهاي جديد در ميان روان شناسان به تأثير دين و ايمان در سلامت روان اشاره دارند. ايمان به خدا از نگاه اين گروه از روان شناسان در خود سرچشمه اي بي کران از آرامش و قدرت معنوي را داراست که هر گونه اضطراب و نگراني را از انسان زدوده، در برابر هر گونه فشار دروني و بيروني به انسان مصونيت مي بخشد. روان شناسان بزرگي از قبيل ويليام جيمز، کارل يونگ و هنري لينک تأثير شگرف ايمان در دين اسلام را در سطحي گسترده تر مورد توجه قرار داده اند. بخش وسيعي از آموزه هاي اين دين به ايمان اختصاص يافته و افزون بر ارائه تعريفي جامع از آن به راه کارهاي رواني و رفتاري فراواني براي دست يابي به اين نياز اصيل بشري پرداخته شده است. بر اين اساس، دانشمندان اسلامي به آرامش، نگاهي مقدس افکنده و آن را پديده اي الهي شمرده اند که از سوي فرشتگان بر دل هاي مؤمنان فرود مي آيد و زمينه ساز تقويت ايمانشان است؛ همان گونه که اضطراب و نگراني از جانب شيطان بر دل هاي آلوده به گناه چنگ انداخته و زمينه ساز فسق و کفر است.
ايمان در جايگاه جامع ترين مفهوم ديني در اسلام، از ريشه «أمن» به معناي آرامش جان و رهايي از هرگونه هراس و اندوه است که ارتباط ميان پذيرش گفتار خداوند و دست يابي به آرامش روح و روان را نشان مي دهد. آنان که ايمان آورده، آفت ناپاکي را به حريم آن راه ندهند، آرامش از آنِ ايشان است و آن ها همان هدايت يافتگانند: «کساني که ايمان آورده و ايمان خود را با هيچ ستمي نياميخته اند، اينانند که [از خشم خدا] در امانند و اينان هدايت يافتگان اند» واژه اسلام نيز بيانگر تسليم محض انسان در برابر خداوند همه جهانيان است که احساس امنيت و آرامش از پيامدهاي آن به شمار مي رود: «چنين نيست، بلکه هر کس خود را تسليم خدا کند و نيکوکار باشد، اجرش را نزد پروردگارش خواهد داشت، و هيچ ترسي بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد »
قرآن رويکرد توحيدي را در زندگي، يگانه راه دست يابي به امنيت روح و روان مي شمرد: «و چگونه من از آنچه به وسيله آن شرک مي ورزيد بترسم، در حالي که شما از اين نمي ترسيد که چيزي را شريک خدا ساخته ايد که درباره آن دليلي بر شما نازل نکرده است؟
انواع آرامش
آرامش از نگاه قرآن در يک طبقه بندي کلي به دو بخش دنيايي و آخرتي تقسيم مي شود که دو روي يک حقيقت هستند: «آگاه باشيد که دوستان خدا نه ترسي بر آنان است و نه غمگين مي شوند. همانان که ايمان آورده و تقوا پيشه کرده اند. در زندگي دنيا و در آخرت مژده براي آنان است. سخنان خدا تغييرپذير نيست. اين است آن کاميابي بزرگ» آرامش، خود ماهيتي روحي و رواني دارد؛ اما از آن جا که عوامل پديدآورنده آن و موانع به هم زننده آن ممکن است ماهيتي اعتقادي، رواني يا طبيعي داشته باشند مي توان به تقسيم آن پرداخت.
1ـ آرامش اعتقادي
تقاضاي حضرت ابراهيم(ع) از خداوند براي مشاهده نمونه اي کوچک از رستاخيز، براي دست يابي به نوعي آرامش اعتقادي بوده است. او به اين وعده الهي، ايماني کامل و محکم داشت؛ اما ذهن انسان به طور طبيعي باورهاي غير محسوس را به سان باورهاي محسوس، پذيرا نگشته، همواره پرسش هايي درباره ماهيت و کيفيت آن ها در پندار مي آفريند. اين پرسش ها آرامش و ثبات اعتقادي انسان مؤمن را از او مي گيرد؛ از اين روي ابراهيم براي رهايي از اين حالت، خواهان مشاهده چگونگي تحقق آن فعل الهي مي شود. حواريون عيسي نيز بنا به ديدگاه برخي تفاسير از عيسي مائده اي آسماني طلبيدند تا به وسيله آن، پيامبري او و راستي ادعاهايش برايشان آشکار شود و يا با خوردن آن به آرامش اعتقادي دست يابند.
2ـ آرامش رواني
جان انسان همواره طلب رسيدن به مراحل کمال وجودي خويش است؛ بدين سبب همواره از حالي به حالي ديگر در مي آيد؛ اما در هيچ مرحله اي به نهايت مطلوب خويش دست نيافته، باز خواهان دست يابي به مرحله اي ديگر است. قلب انسان در اثر اين حالت، همواره از نگراني و اضطراب آکنده است تا آن که در سير حرکت خويش به خداوند در نقش مبدأ و مقصد همه جهان هستي و جامعه همه کمالات وجودي توجه کند؛ آن گاه خود را در آرامشي بي کران مي يابد: «همانان که ايمان آورده اند و دل هايشان با ياد خدا آرام مي گيرد»
انسان هاي برخوردار از آرامش الهي، خود آرامش بخش ديگران نيز هستند؛ از اين رو خداوند به پيامبر خويش فرمان مي دهد که بر مؤمنان درود فرستد تا بدين وسيله، آنان را در راه ايمان، آرامش بخشد: «و براي آنان دعا کن، زيرا دعاي تو برايشان موجب آرامش است»
آرامش رواني در نگاه برخي مفسران معاصر، در آرامش اعتقادي نيز تأثيرگذار است. آن که نور ايمان به اعماق وجودش راه يافته باشد، ديگر نه معجزه مي طلبد و نه در پي برهان و استدلال بر مي خيزد؛ بلکه همه هستي خويش را در برابر حقيقتي که با تمام وجود تجربه کرده است، تسليم مي کند. «و کساني که کفر ورزيده اند مي گويند: چرا از جانب پروردگارش معجزه اي بر او نازل نشده است؟ بگو: بي ترديد، خدا هر کس را بخواهد گمراه مي سازد و هر کس را که [به او] باز گردد، به سوي خود هدايت مي کند. همانان که ايمان آورده اند و دل هايشان با ياد خدا آرام مي گيرد. آگاه باشيد که دل ها فقط با ياد خدا آرامش مي يابد. کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند، [در دنيا [زندگي خوش و [در آخرت] بازگشتگاه نيکو براي آنان خواهد بود»
3ـ آرامش طبيعي
برخي پديده ها در اين جهان از طبيعتي آرام بخش برخوردارند. شب را سکونت بخش: «اوست آن که شب را براي شما قرار داد تا در آن بياراميد …» و خواب را مايه آسودگي و استراحت: «و اوست آن که شب را براي شما وسيله پوشش و خواب را مايه آرامش قرار داد» قرار داده است. آرامش حاصل از تاريکي شب به حالت ويژه نظام عصبي انسان نيز ارتباط داشته، واقعيتي علمي به شمار مي رود: از ديگر مصاديق آرامش طبيعي آن است که خداوند براي انسان از نوع خويش همسراني آفريده: [4]«اوست آن که شما را از يک تن آفريد، و جفتش را از جنس او قرار داد تا در کنارش آرامش بيايد» و ميان آن ها محبت و مودت پديد آورد و بدين وسيله هر يک را آرامش بخش ديگري قرار داد: «و از نشانه هاي [قدرت] او اين است که براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد تا در کنارشان آرام گيريد، و ميان شما محبت و شفقتي قرار داد»خانه نيز محلي براي آسايش و آرامش جسم و روح آدمي است: «و خدا براي شما خانه هايتان را مايه آرامش قرار داد»
راههای رسیدن به آرامش از دیدگاه قرآن:
در قرآن در سوره مباركه فتح مي خوانيم: “هوالذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم… ” «اوكسي است كه آرامش را در دلهاي مؤمنان نازل كرد تا ايماني به ايمان شان بيافزايند…».
يقيقا داشتن آرامش در زندگي نخستين چشمه خوشبختي است وكسي كه از اين نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختي نيز محروم است وهيچگاه طعم خوشبختي را نخواهد چشيد. انسان بي ايمان در دنيا با انديشه وافكار موهوم وبا نگراني هاي فراوان دست به گريبان است. ولذا دائما در درون خود دچار پيكاري بزرگ است وهميشه هم در انتخاب مسير زندگي ودر تصميم گيريهايش دچار سر در گمي است. ولي بر خلاف آن انسان با ايمان از همة اينها آسوده است وهمة افكار واهداف وانديشه هارا تحت لواي يك هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش مي كندوبه سوي آن مي شتابد وآن عبارتست از خشنودي خداي متعال. ديگر كاري به اين ندارد كه مردم از او خشنود باشند يا بر او خشم گيرند. ولذا هيچ وقت سردر گم نيست وهميشه در يك آرامش روحي به سر مي برد.
آية «الذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن وهم مهتدون» ‘’ (آري) آنها كه ايمان آوردند،وايمان خود را با شرك وستم نيالودند، ايمني تنها از آن آنهاست وآنها هدايت يافتگانند'’
امنيّت (آرامش)وهدايت از خواص وآثار ايمان است. البته به شرط اينكه روي اين ايمان با پرده هايي مثل شرك وستم پوشيده نشود. ومراد از ظلم در اين آيه به معناي چيزهايي است كه براي ايمان مضرّ بوده وآن را فاسد وبي اثر مي سازد. كه اكثر مفسرين آنرا شرك دانسته واين را از آية(انّ الشرك لظلم عظيم) استفاده كرده اند. تأثير ايمان در آرامش وامنيت روحي براي هيچكس جاي ترديدنيست همانطور كه ناراحتي وجدان وسلب آرامش رواني به خاطر ارتكاب ظلم بر كسي پوشيده نمي باشد.
ياد خدا:
قرآن يكي از عوامل آرامش را ‘’ذكر'’(ياد خدا)معرفي كرده است. چنانچه مي فرمايد:
«الّذين آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئنّ القلوب» «آنها (كساني كه به خدا برمي گردند)كساني هستند كه ايمان آورده اند، ودلهايشان به ياد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشيد،تنها با ياد خدا دلها آرامش مي يابد»
” بركات ياد خدا: 1- يادنعمتهاي خدا عامل شكر است 2- . يادقدرت او سبب توكّل بر اوست 3- ياد الطاف او ماية محبّت است 4- ياد قهر و خشم او عامل خوف (ترس)از اوست 5- ياد عظمت وبزرگي او سبب خشيّت در مقابل اوست 6- ياد علم اوبه پنهان و آشكار ماية حيا و پاكدامني ماست7- ياد عفو وكرم او ماية اميد وتوبه است8- ياد عدل او عامل تقوي وپرهيزگاري است “[5]
توكل برخدا:
كساني كه در زندگي احساس فقر وناداري مي كنند ويا دچار ناراحتيها ونگراني هاي ديگري شده اند، براي رفع همة اين مشكلات بهتر است به قدرتي كه فوق قدرتهاست وفنا ناپذير است اعتمتد كنند. وخود را به او بسپارند. وچون قدر تي بالاتر از قدرت الهي نيست بهتر است بر او تكيه كنندوخود و زندگي خود را به او بسپارند. چرا كه به خير ومصلحت بندگانش واقف است.[6]
در حديث معراج مي خوانيم كه وقتي پيامبر (ص)در پيشگاه خداوند سؤال كرد كه: ‘’ايّ العمال افضل'’ فرمود: ” ليس شي ء عندي افضل من التوكل عليّ والرضا بما قسمت ” يعني: چيزي نزد من از توكل بر من وراضي بودن به تقسيم من، با فضيلت تر نيست.
(الا انّ اولياء الله لاخوف عليهم ولا هم يحزنون الّذين آمنوا وكانوا يتّقون لهم البشري في الحيوه الدنيا والآخره….)
«آگاه با شيد (دوستان و) اولياي خدا نه ترسي دارند ونه غمگين مي شوند همانا كه ايمان آوردندو(از مخالفت فرمان خدا)پرهيز مي كردند در زندگي دنيا وآخرت،شاد(ومسرور)ند.
كه دراين آيه اهل ايمان وتقوا را بشارت داده است كه براي آنها در دنيا وآخرت ترس وناراحتي وجود نداردوآنها در امنيت وآرامش به سر مي برند. آري كساني كه اين دو ركن اساسي ايمان وتقوا را داشته باشند چنان آرامش را در درون جان خود احساس مي كنند كه هيچ يك از طوفانهاي زندگي آنها را تكان نمي دهد. بلكه به مضمون روايت (المؤمن كالجبل الراسخ لا تحركه العواصف) همچون كوه در برابر تند باد حوادث استقامت به خرج مي دهند.
توبه:
هنگامي انسان در مقابل خو سايه هاي بي شماري ميبيند كه پشت به نور كرده است اما وقتي به سوي نور باز مي گردد ديگر سايه اي وجود ندارد و همه ي سايه ها از بين مي روند حقيقت توبه همين است كه ما از مسيري كه پر از سايه هاست فاصله بگيريم و به سوي نور الهي بازگرديم و چه زيبا در قرآن آمده است كه: «قل يا عبادي الّذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله انّ الله يغفر الذنوب جميعا انّه هو الغفور الرحيم»
(بگو اي بندگان من كه بر خود اسراف وستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خداوند همة گناهكاران را مي آمرزد زيرا او بسيار آمرزنده ومهربان است.)
چون خاصيّت توبه بازگشت به خداوند است وموجب تخليّة روان از فشار گناه مي شود وحالت پاكي وطهارت نخستين را به انسان بر مي گرداند. براي همين احساس آرامشي عميق وجود انسان را فرا مي گيرد. ووقتي آرامش روحي ورواني ايجاد شد، انسان در زندگي به توفيقات عجيبي دست پيدا مي كند.
شرط پذيرش توبه به سه صورت خلاصه مي شود:
ا- رجوع وبزگشت از گناه 2- ندامت وپشيماني واقعي از گناه 3- عزم بر ترك گناه وتكرار نكردن آن.
انس با قرآن:
قرآن كه خود يك نسخة شفا بخش براي همة دردها مي باشد، خود را به عنوان يك عامل جهت تسكين قلبها ومحكم كردن دل وآرام بخش معرفي مي كند. وهر كس با اين نسخة الهي انس بيشتري داشته باشد وبر خواندن آن مداومت داشته باشد احساس اطمينان وآرامش بيشتري بر وجودش حاكم مي شود[7].
قرآن خطاب به پيامبر (ص) مي فرمايد: «وقال الّذين كفروا لو لا نزّل عليه القرآن جمله واحده كذلك لنثبت به فؤادك ورتّلناه ترتيلا» [8]
وكافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نمي شود ؟! اين به خاطر آن است كه قلب تورا به وسيله آن محكم داريم و(از اين رو)آن را به تدريج بر تو خوانديم.
از اين آيه بر داشت مي شود كه به تدريج خواندن قرآن ومداومت برآن موجب استحكام قلب ودل مي شود. ووقتي كه قلب انسان ثابت ومحكم شد، هيچ غم وناراحتي نمي تواند آرامش آن را بر هم بزند.
” كلمة فؤاد به معناي قلب است ومراد از آن چيزي است كه انسان با آن اشياء را درك مي كندوآن همان نفس انسان است. “
پس همانگونه كه نزول تدريجي قرآن بر قلب آن حضرت (پيامبر (ص))موجب آرامش وسكون نفس ويا استحكام نفس او مي گردد؛ تلاوت مستمر وانس مداوم با آيات قرآن، مي تواند موجب تثبيت قلوب وآرامش نفس هر كسي گردد.
در جاي ديگر خداوند تلاوت اين كتاب آسماني را موجب ترفيع درجات ايمان معرفي مي كند:
«انّما المؤمنون الذين اذا ذكرالله وجلت قلوبهم واذا تليت عليهم آياته زادته ايمانا وعلي ربهم يتوكّلون»
مؤمنان تنها كساني هستند كه هر گاه نام خدا برده مي شود دلهاشان ترسان مي گرددوهنگامي كه آيات او برآنها خوانده مي شود ايمانشان افزونتر مي گرددوتنها بر پروردگارشان توكّل دارند.
وهمچنين برا ي اينكه بر ايمان مؤمنين افزوده شود آرامش را بر آنها نازل ميكند:
” هو الذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم “
او (خداوند) كسي است كه آرامش را در دلهاي مؤمنان نازل كردتا ايماني بر ايمانشان بيفزايد.
از جمع بندي اين چند آيه مي توان به اين نتيجه رسيد كه: آرامش واطمينان قلوب ودلها ونفوس، نصيب قاريان وتلاوت كنندگان قرآني مي شود كه از درجات ايماني بهره مند باشند وهر چه انس آنها با قرآن بيشتر باشد، درجات ايمانشان بالاتر مي رود و هرچه درجات ايمان بالاتر باشد آرامش واطمينان وامنيّت بيشتري را احساس مي كنند.
يكي از عواملي كه موجب آرامش افراد مي شوداميد داشتن به آينده اي روشن است.
اميد، به انسان حالت نشاط وشادابي مي دهد وبرعكس نا اميدي به انسان احساس يأس وسرشكستگي وضعف وناتواني مي دهد. انسان نااميدهميشه شكست خورده است وانسان اميدوار در همة صحنه ها پيروزميدان است.
در اميد يك حالت انتظار به بهره مند شدن از تمتعات ونعمتها در انسان ايجاد مي كند واحساس خوش آيندي در دل او زنده مي كند واورا به تلاش وحركت وا مي دارد.
عبد الواحد بن زید گوید: برای جهاد از شهر بیرون رفتیم. مردی در بین ما بود که این آیه را قرائت کرد:
** اِنّ الله اشتَری مِن المُومنینَ انفُسَهُم و اَموالهُم باَنّ لَهُمُ الجَنّه ** سوره توبه آیه 111
خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده است
جوانی برخاست و گفت: قد بعت نفسی و مالی بان لی الجنه
من جان و مال خود را فروختم تا بهشت از آن من باشد.
همه متاثر شدند.به بلادی از روم رسیدیم،جنگی سخت در گرفت، آن جوان رزمنده آنقدر جنگید تا به مقام بلند شهادت رسید.
عوامل نگرانی و آرامش قلب در قرآن
اطمینان و آرامش قلب
“ اطمینان” و طمأنینه در لغت به معنی آرامش خاطر بعد از بیتابی و اضطراب است. اطمینان در علم اخلاق به اعتدال صفات و حالات انسان و ثبات شخصیت آدمی گفته میشود و در اصطلاح فقهی به حالت استقرار نمازگزار اطلاق میشود. “اطمینان قلب” یعنی فکر انسان بر چیزی که باور دارد آرام گیرد و به خود تردید راه ندهد گاهی هدف از اطمینان قلب، اعتماد در کار و یا توقع امید فراوان به آن است. بشر در طول زندگی خویش همواره با نگرانیها و اضطرابها روبروست و همیشه تلاش کرده تا این عوامل را از بین ببرد، برای رسیدن به آرامش اکتشافات کرده، اختراعات نموده، خانواده تشکیل داد و…. آموزۀ بشارت و نجات از مهمترین راهکارهای انبیاء مخصوصاً پیامبران بنیاسرائیل بوده، بوجود آمدن مکاتب روان درمانی که هدف اصلیشان رهایی از اضطراب و ایجاد امنیت بود. اما از میان همۀ کوششهایی که برای رسیدن به آرامش، یا پیشگیری از ابتلا به نگرانی و افسردگی به عمل آمد، تأثیر دین و ایمان در سلامت روان از جمله رویکردهای جدید است که در میان روان شناسان مورد توجه قرار گرفته است.[9]
عوامل نگرانی و پریشانی:
گاهی اضطراب و نگرانی به خاطر آیندۀ تاریک و مبهمی است که در برابر فکر انسان خود نمایی میکند، احتمال زوال نعمتها، ضعف و بیماری و ناتوانی، درماندگی و احتیاج و… همۀ اینها آدمی را رنج میدهد.
گاهی گذشته تاریک زندگی فکر انسان را به خود مشغول میکند. گاهی ریشۀ نگرانی، احساس پوچی در زندگی و بیهدف بودن آن است
گاهی انسان زحماتی را متحمل میشود و خدماتی را انجام میدهد ولی کسی از او قدر دانی نمیکند، لذا مضطرب میگردد.
عوامل اطمینان قلب:
اگر دل آدمی نسبت به حق یقین داشته باشد و گمان و دو دلی در آن راه نیابد و خوف و اندوه او را آشفته نسازد، با تمام آمال و آرزوهایش به سوی پروردگار خویش برود (پروردگاری که) چیزی قویتر و تواناتر از او نیست، این خود باعث اطمینان و پایداری میشود. ایمان به خدا و اینکه در آینده درمانده نیستیم و خدایی توانا و دانا و مهربان داریم، میتواند نگرانی ما را از آینده برطرف سازد.
اینکه خداوند غفار و توبه پذیر است و گذشتۀ ما را میبخشد نگرانی و اضطراب از گذشته را از بین خواهد برد.
هدف قرار دادن خداوند در زندگی و اعتقاد براینکه در عوض تلاشهایمان در آن دنیا پاداش خواهیم گرفت خود آرامش بخش است. ترس و اضطراب اثر گرایش و دلبستگی به دنیاست، ناآرامی افراد عادی به دلیل اتکای آنان به چیزهایی است که خود تکیهگاهی ندارند، کسانی که در محبت دنیا عرق شدهاند هر لحظه احساس خطر میکنند و به این و آن متمسک میشوند تا از اضطراب برهند ولی نمیتوانند، توجه به این نکته که آرامش دلها در گرو ایمان به خداست و نگرانی و اضطراب و سختیها، محصول فراموشی پروردگار، باعث بیدار شدن انسان از خواب غفلت میشود و در اثر آن انسان به اطمینان قلب میرسد.
انواع آرامش:
اعتقادی: ذهن انسان به طور طبیعی باورهای غیر محسوس را مانند باورهای محسوس نمیپذیرد و همواره پرسشهایی دربارۀ ماهیت و کیفیت آنها در پندار خویش میآفریند این پرسشها آرامش اععتقادی را از انسان میگیرد. از این روست که ابراهیم (ع) از خدا تقاضای مشاهدۀ نمونۀ کوچکی از زنده شدن مردگان را نمود تا به نوعی آرامش اعتقادی برسد.آرامش روانی: انسان همواره طالب رسیدن به مراحل تکامل است و همواره از حالی به حال دیگر در میآید و در هیچ مرحلهای به نهایت مطلوب خویش دست نمییابد و خواهان رسیدن به مرحلۀ دیگر است به همین خاطر همواره در نگرانی و اضطراب است. رسیدن به خداوند که مبدأ و مقصود جهان هستی است و جامع این کمالات است باعث میشود انسان به آرامشی بیکران دست یابدآرامش طبیعی: خواب، شب، همسر و خانه، از جمله مواردی هستند که در این جهان به طور طبیعی به انسان آرامش میدهند
اطمینان قلب در قرآن:
احساس امنیت و آرامش در دین اسلام در سطحی گستردهتر مورد توجه قرار گرفته و بخش وسیعی از آموزههای این دین مقدس به آن اختصاص یافته است، اسلام به راهکارهای روانی و رفتاری فراوانی برای دست یابی به این نیاز اصیل بشری پرداخته است. «…قُلْ إِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ.الَّذِینَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ » «…بگو خداوند هر کس را که بخواهد گمراه و هر کس که باز گردد به سوی خویش هدایت میکند. آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (آرام) است. آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد.»
آرامشی که در این آیه بدان توجه شده است، آرامش در برابر عوامل مادی است که غالب مردم را نگران میکند ولی مسلماً افراد با ایمان در برابر مسئولیتهای خویش نمیتوانند نگران نباشند، و نگرانیهای ویرانگر در آنها وجود ندارد اما نگرانی سازنده که انسان را به انجام وظیفه در برابر خدا و خلق و فعالیتهای مثبت زندگی وا میداد در وجود آنهاست و باید هم باشد. (منظور از خوف خدا نیز همین است.
منظور از ذکر خدا تنها نام او را بر زبان آوردن نیست و مکرر تسبیح و تهلیل و تکبیر گفتن نیست بلکه منظور آیه این است که با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهیش و حاضر و ناظر بودنش گردد. هر نعمتی از جانب خدای سبحان نازل میشود اما نقمتها و عذابها و ناراحتیها، هر چه باشد، چیزی نیست که از ناحیه او نازل شده باشد. و آن عبارتست از افاضه نکردن خدا و خودداری او از رساندن نعمت و تزول رحمت. وقتی مسلم شد که هیچ شری از ناحیۀ خدا نازل نمیشود و ترس هم همیشه از شری است که ممکن است پیش آید نتیجه میگیریم حقیقت ترس از خدا همانا ترس آدمی از اعمال زشت خویش است که باعث میشود خداوند از انزال رحمت و خیر خود خودداری نماید.
بنابراین هر وقت دل انسان به یاد خدا بیفتد اولین اثری که از خود نشان میدهد این است که متوجه گناهان خویش گشته و متأثر شود، دومین اثرش این است که متوجه پروردگارش شود که هدف نهایی فطرت اوست در نتیجه خاطرش سکون یافته و بیاد او آرامش مییابد. توجه به این نکته بسیار ضروری است که خداوند در این آیه میفرماید با یاد خدا دل
آرامش مییابد ولی در آیۀ دوم از سورۀ انفال میفرماید:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ…» «مؤمنان تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود دلهایشان ترسان میگردد.»
جمع این دو آیه اینگونه است که انسان با توجه به پاداش و نعمتهای بی حد الهی آرامش خاطر پیدا میکند ولی با توجه به کیفر و انتقام پروردگار خائف و پریشان خاطر میگردد در آنجا خداوند بندگان خود را تشویق میکند که دلهای خود را با توجه به این نعمات تسکین دهند زیرا وعدۀ خداوند حتمی است و هیچ چیز برای آرامش دلهای مضطرب بهتر از نویدهای صادق نیست. ترس از خدا گاهی به خاطر درک مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظایف است و گاهی به خاطر درک عظمت مقام و
توجه به وجود بیانتها و پر مهابت (خدای متعال) است. «اَلا اِنَّ اَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیْهمْ وَلا هُمْ یَحْزَنونَ»
«آگاه باشد (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند نه غمگین میشوند »
“اولیاء” جمع ولی به معنی نبودن واسطه میان دو چیز و نزدیکی و پی در پی بودن آنهاست. به همین دلیل هر چیزی را که نسبت به دیگری قرابت و نزدیکی داشته باشد (خواه از نظر مکان، یا زمان، یا نسب، یا مقام) “ولی” گفته میشود، بنابراین اولیاء خدا کسانی هستند که فاصلهای میان آنها و خدا نیست، هیچ گونه شک و تردیدی به دلهایشان راه نمییابد و آنچه غیر از خداست در نظرشان کوچک و کم ارزش است.
از اینجا روشن میشود که چرا آنها ترس و اندوهی ندارند زیرا خوف معمولاً از احتمال فقدان نعمتهایی است که انسان در اختیار دارد و یا از خطراتی است که در آینده او را تهدید میکند، اولیاء خدا از هرگونه وابستگی و اسارت جهان ماده آزادند. بنابراین غمهایی را که دیگران نسبت[10] به گذشته و آینده دارند، در وجود اینان راهی نیست. به این ترتیب امنیت و آرامش واقعی بر وجود آنها حکم فرما است. غم و ترس معمولاً ناشی از روح دنیا پرستی است اولیای خدا از این رذیله به دورند و از غمهای مادی و دنیوی آزادند و وجودشان از خوف خدا مالامال است. اگر انسان بداند همه چیز ملک خداوند است و خود را، مالک چیزی نداند در این صورت دچار خوف و اندوه نمیگردد اولیای خدا نه در دنیا و نه در آخرت از چیزی نمیترسند مگر اینکه خدای تعالی اراده کند که آنان از چیزی بترسند یا اندوهناک شوند.[11] مفهوم آرامش در قرآن از راه کلید واژههایی مانند، اطمینان
سکینه (فتح/۴)، سکن (توبه/۱۰۳)، اَمْنیت (ثین/۳)، ثبات (فرقان/۴۷) و… قابل پیگیری است
منابع:
راغب اصفهانی، مفردات، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۴، دوم، چ ۲، ص ۵۰۰٫
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرة المعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵ ج۳، ص ۱۵۸٫
شرباصی، احمد؛ دایرة المعارف اخلاق قرآنی، ترجمه محمد بهاء الدین حسینی، سنندج، تازه نگاه، ۱۳۷۹، اول، ج ۱، ص ۱۰۶٫
دایرة المعارف قرآن کریم، پیشین، ص ۱۵۴-۱۵۳٫
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴، اول ج ۱۰، ص ۲۱۱٫
سلطانی، غلامرضا؛ تکامل در پرتو اخلاق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۲ چهاردهم، ج ۱، ص ۲۶۲-۲۶۱٫
دایرة المعارف اخلاق قرآنی، پیشین، ص ۱۰۸٫
الهی، محمد و دیگران، شادی و آرامش از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه، تهران، بیان جوان ۱۳۸۴، اول، ص ۸۴-۸۲٫
فتح/۴٫
طه/۱۲۴٫
شادی و آرامش از دیدگاه قرآن و نهجالبلاغه، پیشین، ص ۷٫
بقره/۲۶۰٫
رعد/۲۸٫
دایرة المعارف قرآن کریم، پیشین، ص ۱۶۳-۱۶۰، رجوع شود به سورههای یونس/۶۷، نبا/۹، روم/۲۱ و نحل/۸۰٫
دایرة المعارف قرآن کریم، پیشین، ص ۱۵۶-۱۵۵٫
رعد/۲۸، ۲۷ (ترجمه آیات از آیةالله مکارم شیرازی میباشد
تفسیر نمونه، پیشین، ص ۲۱۵٫
طباطبائی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴، پنجم، ج ۱۱، ص ۲۸۶٫
طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان، ترجمه مترجمان، تهران، فراهانی ۱۳۶۰، اول، ج ۱۰، ص ۱۶۱٫
تفسیر نمونه، پیشین، ج ۷، ص ۸۶٫
تفسیر نمونه، پیشین، ج ۸، ص ۳۳۴-۳۳۳٫
تفسیر المیزان، پیشین، ج ۱۰، ص ۱۲۲٫
دایرة المعارف قرآن کریم، پیشین، ص ۱۵۵٫
[1] اوستا، دفتر يکم، يسنه هات 30، بند 11 ؛ يسنه هات 46، بنده 2 ـ 8.
[2] زبور، ماني، فرگرد نخست، مزبور 223.
[3] تاريخ تمدن، 1 / 479 ـ 485 و 490.
[4] بودا، ص 555 و 556 و 571.
[5] معجم اللاهوت الکتابي، 321 ـ 325.
[6] آرامش بيکران، ص 87 ـ 155.
[7] انعام/ 82.
[8] بقره/ 112
[9] دين و روان، ص 178.
[10] الروح، ابن قيم، ج 1، ص 256 و 257.
[11] العين، ص 55 ؛ مفردات، ص 90؛ لسان العرب، ج 1، ص 223، «لمن».
صفحات: 1· 2
آخرین نظرات