مقدمه
افسردگی اختلالی است که بر تفکر، خلق، احساسات و رفتار و سلامت جسمی شما تأثیر می گذارد.
پیش از این عقیده بر این بود که «تمام آن در سر شماست» و اگر واقعاً تلاش کنید می توانید خود را از آن رها کنید. امروزه پزشکان می دانند که افسردگی نوعی ضعف نیست و شما به تنهایی نمی توانید آن را درمان کنید. افسردگی یک اختلال پزشکی با زمینه شیمیایی و یا زیست شناسی است. گاهی اوقات یک زندگی پراسترس محرکی برای افسردگی می شود. در سایر موارد به نظر می رسد که افسردگی بدون یک علت تعیین شده مشخص و بطور خودبخودی روی می دهد.
افسردگی، بدون توجه به علت آن چیزی بیش از یک حالت محزون و با یک خمودگی در آماتیک است. افسردگی می تواند تنها یک بار در زندگی فرد اتفاق بیفتد. به هر حال اغلب به ضورت حملات تکراری در طول زندگی با دوره های بدون افسردگی در بین آن ها اتفاق می افتد و یا می تواند وضعیتی مزمن باشد که نیازمند یک درمان پیوسته در طی زندگی باشد. این اختلال بیش از 18 میلیون آمریکایی را در تمام سنین و نژادها مبتلا کرده است.
داروهایی که در دسترس هستند، حتی در مورد افسردگی های بسیار شدید ایمن و مؤثر هستند. با درمان مناسب، بسیاری از افرادی که افسردگی شدید دارند، در عرض چند هفته بهبود می یابند ومی توانند به فعالیت های طبیعی روزانه خود باز گردند.
چکیده
افسردگی حالتی است که فرد احساس غمگینی، ناامیدی، بی حالی می کند و ممکن است برای مدت کوتاهی ظاهر شود و یا برای مدت طولانی باقی بماند. افسردگی از اختلالات خلقی محسوب می شود که ممکن است فرد را از ادامه ی زندگی به طور طبیعی محروم نموده و انزوا و گوشه گیری اختیار می کند و نمی تواند به فعالیت روزمره خود ادامه دهد.
از نشانه های افسردگی : در ایجاد تمرکز فکری دچار مشکل هستید، شما به فکر کشتن خود هستید، بسیار عصبی و تحریک پذیر هستید و سراغ الکل و دارو می روید و …..
افسردگی که علل جسمی و دارویی دارد غالباً با روش های خاص پزشکی درمان می شود ولی درمان افسردگی هایی که به خاطر افکار و اوهام باطل است، به مراتب سخت تر و مشکل تر خواهد بود و نیاز کامل مراجعه با درمان کننده دارد در چنین مواقعی فرد افسرده باید تمام افکار منفی خویش را از رده خارج نموده و افکار منطقی را جایگزین آن کند. اینها روش های معالجه ی افسردگی است.
کلید واژه : افسردگی، تمرکز فکری، احساس غمگینی، عدم اعتماد به نفس، بی ارزشی، فرد افسرده ، رفتار درمانی.
افسردگی چیست؟
افسردگی حالتی است که فرد احساس غمگینی ، ناامیدی و بی حالی می کند. ممکن است برای مدت کوتاهی ظاهر شود و یا برای طولانی مدت باقی بماند. همچنین امکان دارد شدت آن از یک احساس خفیف تا یک نوع شدید که در آن زندگی فرد مختل می شود تغییر کند.
خرافه هایی درباره ی افسردگی
” تمام آن در سر توست”
“تو برای خودت متأسف هستی”
“کسانی که راجع به خودکشی صحبت می کنند هرگز آن را انجام نمی دهند”
“تو هیچ کاری نمی توانی انجام دهی”
“وقتی یک بار افسرده شدی، برای همیشه افسرده خواهی ماند”
افسردگی می تواند مثل یک ابر سیاه بر تمام زوایای زندگی بیمار سایه انداخته و آنها را تحت تأثیر خود قرار دهد و لذایذ را از زندگی بیرون کند. با این حال در اغلب بیماران قابل درمان و بهبود است.
از دید دیگر
افسردگی، مسئله شماره یک سلامتی در دنیاست و به قدری توسعه پیدا کرده که آن را سرماخوردگی اختلالات دماغی نامیده اند. این اختلال شایع یک انحراف خُلقی است به عبارت دیگر، افکار منحرف و فریب آلود، مجموعه ای از احساسات، غم و اندوه، عدم اعتماد به نفس، بی تفاوتی و بی حوصلگی، خستگی و ضعف، ناامیدی و یأس و …. را تحت عنوان افسردگی در فرد به وجود آورده است. به عقیده ی یکی از روانشناسان مشهور، اختلال افسردگی، شامل تغییراتی در پنج حوزه ی رفتاری عمده می شود که عبارتند از:
1 عواطف منفی 4 تغییرات منفی
2 شناخت های منفی 5 تغییرات رفتاری
3 انگیزش منفی 6 تغییرات نباتی
البته همه ی این موارد تحت محوریت تحولات خلقی انسان صورت می گیرد ومی توان گفت: اختلال خلقی دربرگیرنده ی اختلالاتی است که آشفتگی در خلق علامت اصلی آن می باشد.
اقسام افسردگی
افسردگی اساسی – افسردگی مانیک
الف) افسردگی اساسی
در این نوع اختلال، مُراجع با علائم و ویژگی های خاص خلقی که پیدا می کند شیوع آن حدود 15 درصد در طول عمر، و برای زنان تا 25 درصد نیز گزارش شده است. افرادی که به افسردگی مبتلا می شوند، در واقع عواطف و هیجانات آنها دچار اختلال می شود و قادر به ابراز هیجانات و عواطف خود نیستند. اگر کسی خود را از ادامه ی زندگی به طور طبیعی محروم نموده و انزوا و گوشه گیری اختیار کند او دیگر نمی تواند مثل دیگران به فعالیت های روزمره زندگی مشغول گردد؛ بنابراین از همه چیز وهمه کس فرار می کند.
اگر فردی پنج تا (یا بیشتر) از علایم زیرا را در یک دوره ی یک هفته ای داشته باشد دچار افسردگی شده است؛ البته به شرط اینکه این علایم ناشی از یک بیماری جسمی نباشد.
1 وجود خلقی افسرده در بیشتر اوقات روز و تقریباً همه روز، خواه از طریق گزارش ذهنی، مثلاً احساس غمگینی یا پوچی و خواه مشاهده ی دیگران، همانند غمگینی و اشکبار بودن.
2 کاهش قابل ملاحظه ی علاقه یا احساس لذت، نسبت به همه یا تقریباً همه فعالیت ها در بیشتر اوقات روز.
3 کاهش یا افزایش شدید وزن، بدون رژیم غذایی یا کاهش یا افزایش اشتها تقریباً در همه ی روزها.
4 بی خوابی و پرخوابی، تقریباً هر روز .
5 خستگی یا از دست دادن انرژی ؛ تقریباً هر روز.
6 احساس بی ارزشی یا گناه افراطی.
7 کاهش توانایی تفکر و یا تمرکز، یا بلا تصمیمی؛ تقریباً در هر روز.
8 افکار تکرار شونده در مورد مرگ، البته نه به صورت ترس از مرگ، بلکه اندیشه پردازی مکرر در مورد خودکشی، بدون یک طرح خاص یا اقدام به خودکشی با طرح خاص.
9 تحریک یا کندی روانی- حرکتی تقریباً هر روز.
ب) افسردگی مانیک
دوره ی مانیک دوره ای خاص است که طی آن، خُلق به گونه ی غیرطبیعی خود بزرگ بین و یا تحریک پذیر می شود.
علائم و نشانه ها :
1 عزت نفس مغرورانه یا خود بزرگ بین.
2 کاهش نیاز به خواب.
3 حرّاف تر از معمول و یا احساس فشار برای ادامه ی صحبت.
4 پرش افکار یا تجربه ی ذهنی که افکار در حال رقابت هستند.
5 حواس پرتی، یعنی توجه به محرک های خارجی نامربوط که اهمیت خاصی ندارند.
6 اشتغال مفرط در فعالیت لذت بخشی که پیامدهای دردناک دارند؛ مثلاً اشتغال به خوشگذرانی و ولخرجی و بی احتیاطی های جنسی و یا سرمایه گذاری های زیان آور.
چند علامت و نشانه از افسردگی :
وجود یک یا چند نشانه و علامت از لیست زیر به این مفهوم نیست که شما دچار افسردگی هستید، بلکه گویای وجود یک مشکل است. اگر؛
o شما به فکر کشتن خود هستید و یا سعی به خودکشی کرده اید.
o شما غمگین هستید و یا هیچ توان خاصی را در خود احساس نمی کنید و اغلب اوقات گریه می کنید!
o شما احساس یأس و ناامیدی می کنید و اغلب یا گاهی اوقات احساس گناه دارید.
o هنگام به خواب رفتن دچار مشکل می شوید و یا بیش از حد عادی می خوابید.
o کارهایی را که قبلاً از انجام آن لذت می بردید انجام نمی دهید.
o مراقبت های لازم مثل حمام کردن، مسواک کردن و تعویض لباس را به خوبی گذشته انجام نمی دهید.
o احساس خستگی بیش از حد دارید و یا توان لازم برای انجام فعالیت ها را در خود حس نمی کنید.
o در ایجاد تمرکز فکری دچار مشکل هستید.
o اشتهای شما بیشتر یا کمتر از حد معمول است.
o احساس سنگینی، کندی و بی تحرکی می کنید.
o بسیار عصبی و تحریک پذیر هستید به گونه ای که کنترل آنها برای شما دشوار است.
o از نزدیکان و دوستان خود کناره گیری می کنید.
o وقتی عصبانی و ناراحت هستید به سراغ الکل و دارو می روید.
o تمایل به تماس جنسی در شما کاهش یافته است.
علل افسردگی :
1 علل شیمیایی
داروهایی همانند «رسرپین ها» که برای درمان فشار خون به کار می روند، سبب افسردگی در بیماران می شود؛ زیرا رسرپین از شمار انتقال دهنده های عصبی بنام کاته کولامین می کاهد و کمبود این انتقال دهنده در مغز، سبب افسردگی می گردد. داروهایی مانند «استروئیدها» و فنی کلین و هیدروکلرید موجب بروز نشانه های مانیا می شوند.
2 علل نرونی
از جمله نخستین اختلالات جسمانی می توان به غیر طبیعی بودن نرونی آن اشاره کرد، ناشی از آسیب یا بد عمل کردن مغز است. بیماری (دهانتیگتون) که در آن فرد به تدریج توانایی های ذهنی خود را از دست می دهد و از کنترل اندام های خود می ماند، عوارض و اختلال افسردگی مانیا، نیز معمولاً پس از آغاز چنین بیماری ظاهر می شود. بیماری پارکنیون هم یک بیماری نرونی ، عصبی است اغلب افسردگی اساسی و عمده را ایجاد می کند.
3 سکته
یکی دیگر از علل افسردگی، سکته است که در اثر قطع ناگهانی خون به بخشی از مغز ایجاد می گردد.
4 علل غددی
سیستم اندوکرین، شبکه غددی بدن را شامل می شود این غدد، هورمون هایی را به جریان خون سرازیر می کنند که روی تمام اندام های بدن تأثیر می گذارد. غده ی تیروئید که در ناحیه گردن قرار دارد، بخش مهمی از نظام غددی اندوکرین بدن را تشکیل می دهد و در اثر کم کاری علاوه بر عوارض جسمی، اختلال افسردگی را نیز به همراه دارد.
5 علل ژنتیک
بدون شک می توان یکی از علت های افسردگی را عامل ژنتیک دانست، مطالعات در این زمینه نشان داده است که در دو قلوهای یک تخمکی که ژن های کاملاً یکسان دارند، اگر یکی از دوقلوها از افسردگی یا از مانیا رنج ببرد، به احتمال 50 تا 90 درصد، همتای دیگر او نیز دچار این اختلال خواهد شد و ژن حامل این اختلال به فرزندان خانواده هایی که از افسردگی و اساسی و عمده رنج می برند منتقل می شود.
6 علل روانی اجتماعی:
مانند رویدادهای زندگی و استرس محیطی .
7 علل ژنتیکی :
مطالعات خانوادگی نشان می دهد که با کم شدن میزان قرابت خانوادگی، احتمال ابتلا به اختلال خلقی نیز کاهش می یابد. همچنین اگر یکی از والدین مبتلا به اختلال افسردگی است، 25 درصد شانس بچه ها برای ابتلا به افسردگی (50 تا 70 درصد) افزایش می یابد.
8 علل زیست شناختی:
نوسان در پیک های عصبی به ویژه دو ناقل عصبی به نام های نوراپی نفرین و سروتونین - نقش مؤثری در اختلالات خلقی دارند - گفتنی است همه ی انسان ها نوسانات خلقی و غمگینی را در زندگی تجربه می کنند و نباید به محض غمگینی احساس کنند که به اختلال افسردگی مبتلا شده اند. فقط در صورتی می توان برچسب افسردگی را به کسی زد که حداقل پنج علامت از نشانه های ذکر شده به صورت مستمر در او مشاهده شود.
6 افکار منفی
به تصوراتی که احساسات منفی؛ از قبیل افسردگی ایجاد می کند، افکار منفی می گویند که در اینجا می توان به برخی از آنها اشاره کرد:
(1- 6) تفکر همه یا هیچ (کامل و بی نقص بودن): در این تفکر فرد همه چیز را سفید و در غیر این صورت، سیاه می بیند.
(2-6) تعمیم مبالغه آمیز: هر حادثه منفی و از جمله ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار تلقی می کنند.
(3-6) فیلتر ذهنی (عینک بدبینی) : تحت تأثیر یک حادثه منفی، همه واقعیت ها را تاریک می یابد و بیشتر به جنبه های منفی حوادث توجه دارد.
(4-6) بی توجهی به امر مثبت: با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت، اصرار بر بی اهمیتی امور مهم دارد.
(5-6) نتیجه گیری شتابزده: بدون زمینه محکم و استدلال منطقی، نتیجه گیری شتابزده می کند.
(6-6) درشت نمایی: از یک سو درباره ی اهمیت مسائل و شدت اشتباهات خود مبالغه نموده و از سوی دیگر اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه که هست، محاسبه می کند.
(7-6) استدلال احساسی: فرد دارای افکار منفی، فرض را بر این می گذارد که احساسات منفی لزوماً منعکس کننده واقعیت ها هستند
(8-6) بایدها: فرد انتظار دارد، اوضاع همان طور که او می خواهد وتوقع دارد، رقم بخورد؛ مثلاً باید این کار را انجام دهد و در صورت عدم موفقیت، احساس گناه و ناتوانی می کند.
(9-6) برچسب زدن: این حالت، شکل حادّ تفکر همه یا هیچ است، فرد به جای اینکه بگوید، اشتباه کردم، به خود برچسب منفی می زند و می گوید «من بازنده هستم» ، «من عُرضه هیچ کاری را ندارم».
(10-6) شخصی سازی و سرزنش (به خود گرفتن): این افراد خود را بی جهت مسئول وقوع حادثه ای می دانند که اساساً به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشتند؛ بنابراین به شکل کلی می توان گفت که اندیشه منفی علت العلل اکثر بیماری های روحی و روانی، خصوصاً افسردگی است. چنانچه که مونا می فرماید:
ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی ور بود خاری تو هیمه ی گلخنی
چه چیزهایی موجب افسردگی می شود؟
عواملی بسیاری می توانند سبب پدیدار شدن افسردگی شوند. از جمله آن عوامل، اثر آسیب نخاعی، اتفاقات زندگی، مسایل شخصی، دیگر مسایل و مشکلات پزشکی، برخی داروها، الکل و مواد مخدر می باشد.
حوادث زندگی:
جدایی، از دست دادن احساس عشق ورزیدن و ابراز محبت نسبت به دیگری، از دست دادن شغل، خانه و بازنشستگی از عواملی هستند که در زندگی هر فردی ممکن است رخ داده و باعث افسرده شدن او گردد.
مسایل شخصی:
ناتوانی در انجام امور، کم بودن حمایت از سوی خانواده و دوستان، انزوا و تنهایی، سابقه ی افسردگی یا بیماری دوقطبی در فرد یا خانواده از عوامل شخصی محسوب می شوند.
دیگر مسایل و مشکلات پزشکی:
یک عدم توازن شیمیایی در مغز، که ممکن است به سبب مشکل قلبی یا سکته مغزی پدید آمده باشد، میگرن ها، آسیب های خفیف مغزی، دیالیز کلیه، از معدود مواردی هستند که موجب افسردگی می شوند.
شیوه ها و راهکارهای افسردگی
1- افزایش فعالیت های خوش آیند و مطبوع: برای افزایش میزان فعالیت های دلخواه لازم است به فرد تکالیف شخصی داده شود؛ البته باید انجام این تکالیف غیر عملی و خارج از حد توانایی مُراجع نباشد.
2- افزایش بازده رفتار: چون انجام موفقیت آمیز وظایف مختلف، در تخفیف افسردگی مؤثر است، باید شرایط را طوری فراهم کرد که فرد بتواند کارهای مختلف را با موفقیت به پایان برده و تقویت دریافت نماید.
3- ایجاد مهارت های شناختی، جهت اداره نمودن خود: در این روش از مُراجع می خواهیم؛ از باب نمونه، شش نکته مثبت در مورد خود بیان کند و این شش نکته را روی ورقه کوچک نوشته و همراه خود داشته باشد و در فرصت های مناسب، این صفات مثبت را برای خویش قرائت کند؛ البته می تواند صفات مثبت دیگری را نیز به لیست خود اضافه کند و با این عمل بعد از مدتی، نظر منفی فرد به شکل قابل ملاحظه ای تغییر می کند.
4- روش فرافکنی زمان «لازاروس» : اساس این روش عبارت است از تصور یا تجسم حوادث و فعالیت های مثبت و مطبوع در آینده و مواقعی که فرد احساس افسردگی می کند. این فعالیت ها می تواند از کارهای ساده ای همانند خوردن غذای لذیذ و گرفتن دوش آبگرم شروع به کارهای فکری و اجتماعی و اعمال پیچیده ای که در آینده برای خود تصور می کند، ختم گردد.
5- مسئله گشایی و تصمیم گیری: توانایی در تصمیم گیری، یکی دیگر از مشکلات افراد افسرده می باشد که باید با آموزش مراحل الگوی حل مسئله به شکل عملی، فرد افسرده را امیدوار و در حل مشکل و معضل ، او را یاری نموده؛ لازم به ذکر است که مسائل باید خیلی ساده و روان مطرح شود تا فرد افسرده با حل موضوعات ساده، اعتماد به نفس از دسته رفته خود را بازیافته و به حل مسائل مشکل تر مبادرت نماید.
6- ثبت اعمال در جدول روزانه: معمولاً به افراد افسرده توصیه می شود که تمام کارهای روزانه خود را در جدولی ثبت کنند و بعد توسط مشاور مورد بررسی و تقویت مثبت قرار گیرد تا مُراجع باور کند که می تواند کارهای مثبت نیز انجام دهد.
7- ثبت افکار و اوهام باطل و احساسات منفی در جدول: این جدول که با عنوان افکار منفی نامگذاری شده است، در قالب سه ستون مشخص که به ترتیب عبارتند از : افکار منفی، خطای شناختی، واکنش منطقی- طراحی می شود، این جدول به افراد افسرده کمک می کند که به جای درونی کردن یک فکر آن را بر روی کاغذ آورده و به شناسایی و ریشه یابی آن بپردازند. فرد در مرحله ی بعدی می تواند این فکر را در قالب یکی از ده فکر غیر منطقی و منفی که قبلاً اشاره نمودیم، قرار داده و فکر منطقی را که باید در این وضعیت انتخاب شود، در ستون آخر بنویسد.
با این روش می توان بر اوهام منفی خویش غلبه نمود و برای عینی تر شدن کار از نمونه ها و الگوها نیز استفاده کرد، مثلاً اگر به واسطه خطایی که انجام داده اید از شما انتقاد می کنند و شما سریعاً به خود تلقین می کنید: من هرگز کاری را درست انجام نمی دهم و همیشه بازنده هستم، می تواند این فکر را در ستون اول به عنوان افکار اتوماتیک و غیرارادی که منفی نیز می باشد، ثبت نمایید؛ سپس در ستون دوم خطاهای شناختی این فکر را مورد بررسی و ملاحظه قرار داده و منشأ آن را پیدا نمائید؛ پس از این مرحله، سریعاً به ستون سوم مراجعه و فکر منطقی و درست را پیدا نموده و آن را ذکر کنید. در پایان فرد افسرده می تواند این جملات را به خود تلقین نماید.
انتقاد وارد است، من در این مسئله خطا کردم و باید جبران کنم. این را به راحتی می توان انجام داد. با این مثال روشن می شود که انسان خطای خود را می پذیرد و وقوع آن را امری طبیعی قلمداد نموده و تمام کارها و توانایی های مثبت خویش را زیر سئوال نمی برد.
روش مواجهه و مقابله
در بحث درمان، افسردگی هایی که علل جسمانی و دارویی دارد- غالباً با روش های خاص پزشکی درمان می شود؛ ولی درمان افسردگی هایی که به خاطر افکار و اوهام باطل است، به مراتب سخت تر و مشکل تر خواهد بود و نیاز به همکاری کامل مُراجع با درمان کننده دارد. در چنین مواقعی فرد افسرده باید تمام افکار منفی خویش را از رده خارج نموده و افکار منطقی را جایگزین آنها نماید.
بهترین شیوه ی درمان در افسردگی، معمولاً آمیزه ای از دو روش رفتار درمانی و شناخت درمانی است و با جدا کردن کامل این دو روش از یکدیگر، نمی توان کار شایسته و مناسبی انجام داد؛ زیرا اکثر شیوه های درمان، در افسردگی به ظاهر شیوه های رفتاری است که درمانگر با ارائه راهکارها و روش های کاربردی و عملی سعی در درمان مُراجع خویش دارد؛ در حالی که هر کدام از این شیوه ها با یک ضمیمه ی شناختی و معرفتی همراه است.
افسردگی چگونه درمان می شود؟
در مجموع، دو نوع شیوه ی پیشرفته برای کمک به افسردگی وجود دارد.
روان درمانی: روشی است که با استفاده از گفتگو، وضعیت روانی وهیجانی و احساس فرد را تحت درمان قرار می دهد، بدون اینکه از دارو سود جوید.
روان دارو درمانی : به شیوه ای است که از دارو برای درمان حالات بالا بهره می گیرد. این دو روش هم به تنهایی و هم آمیخته با یکدیگر قابل به کارگیری هستند. یک قانون متعارف برای درمان افسردگی وجود ندارد. در واقع درمان بر اساس نیاز هر فرد شکل می گیرد، بستگی دارد که چه چیزی موجب افسردگی شما شده باشد، وضعیت شخصی و خصوصی، جلوه های شخصیتی و یا نحوه کنار آمدن شما با مشکلات، همه بر نحوه ی درمان مؤثرند.
روان درمانی نیز انواعی دارد: یک نوع روان درمانی فردی است که شما درمانگر به تنهایی با یکدیگر به گفتگو می پردازید. نوع دیگر، همراهی دیگران در گفتگوهاست. برای مثال هنگامی که مشکل اصلی در خانواده باشد و یا افسردگی سبب بروز مشکل خانوادگی شده باشد. در این موارد اعضای خانواده و یا همسر باید در بحث ها حضور یابند و در آن ها درگیر شوند.
افسردگی زمانی که درمان نشود می تواند کشنده باشد.
افسردگی بزرگترین عامل خطرزای خودکشی است. دیگر عواملی که خطر خودکشی را بالا می برند، عبارتند از:
• وابستگی به الکل و دیگر مواد.
• فقدان و یا ناکارآمدی شبکه ی حمایت های اجتماعی.
• اقدام به خودکشی در گذشته، «در کسانی که در گذشته قصد خودکشی و اقدام به آن کرده اند، برای انجام مجدد آن کار مستعد هستند».
مهمترین عامل در پیشگیری از خودکشی حمایت از افسردگی در مراحل اولیه و درمان آن در اسرع وقت است.
علل بروز افسردگی
سوال متداول افراد افسرده همیشه این است : «چرا من ؟» و یا «چرا حالا ؟» اغلب دلیل منطقی برای بروز افسردگی ناشی از غم و اندوه وجود دارد ولی بیشتر وقتها علت آن نامعلوم است .
اینکه به دنبال علل بروز افسردگی باشیم همیشه هم کار آسانی نیست . نه هر کسی که دچار حادثه می شود و یا کارش را از دست می دهد و یا بیمار می شود ، به دام افسردگی می افتد .
بعضی از افراد معمولا بیشتر در خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند و گروهی کمتر . ولی بطور کلی هر کس تحت شرایط معین می تواند افسرده شود .
عوامل متعددی در بروز افسردگی تأثیر دارند :
علم به زمان خیلی طولانی احتیاج داشت تا بفهمد که چرا یک انسان افسرده می شود و اغلب بیشتر از یک علت عامل بروز افسردگی است .
ژن :
ژن ها نقش مهمی در بروز افسردگی دارند . ژنهای بسیاری در این جریان
دخیل هستند و هنوز به طور روشن نمی دانیم که آنها چگونه عمل میکنند . برای اکثر انواع افسردگی ها هیچگونه دلیلی که ناشی لز تاثیرارثی مستقیم در بروز آن باشد ، وجود ندارد . مطمئنا” انسان به این دلیل افسرده نمی شود که پدر یا مادر یا خواهر یا برادرش افسرده بوده اند . ولی افرادی که در خانواده چنین مشکلی را دارند امکان ابتلا آنها به افسردگی بیشتر می شود . بالا ترین خطر را باید در دوقلو های یکسان دید . اگر یکی از آنها افسرده باشد خطر ابتلا دیگری هم بسیار بالاست . خیلی مشکل است که درصد ابتلا را اعلام کرد چون تاثیر ژن ها در مورد انواع افسردگی ها متفاوت است .
عوامل ژنتیکی در مورد افسردگی های شدید نقش بزرگتری را ایفا می کنند تا در مورد افسردگی ها با درجات سبک تر . ضمنا” این عوامل برای بروز افسردگی در افراد جوان تر تیز نقش اساسی تری دارند تا در انسان های مسن تر . ژن مهم ترین نقش را در ایجاد افسردگی مدل مانی ایفا می کند . در این نوع افسردگی ، انسان گاهی افسرده و گاه به شدت سرحال و شنگول می باشد .
ضمنا” اگر بین اعضا خانواده مواردی از افسردگی وجود داشته باشد ، معمولا” باید واقعه ای سنگین و آزار دهنده ای روی دهد تا افسردگی بروز نماید .
شخصیت فردی :
شخصیت فردی بخصوصی که عامل ابتلا به افسردگی باشد وجود ندارد . با این وصف در افراد وسواسی و مقید ، یکدنده ، تندخو و خشک ،که احساسات خود را پنهان می دارندو بروز نمی دهند خطر ابتلا به افسردگی بیشتر از کسانی است که به طور عادی احساسات خود را بروز می دهند . افرادی که بطور مرتب خلق و خوی خود را عوض می کنند در معرض خطر بیشتری هستند که به افسردگی از نوع مدل مانی مبتلا شوند . به هر حال بخش عمده بیماران مشخصه ی ویژه ای را بروز نمی دهند
عواملی که شما را در معرض ابتلا قرار می دهند :
ژن ها
خصوصیات فردی
وجود افسردگی در افراد خانواده
جنسیت
طرز تفکر
بی تفاوتی نسبت به سرنوشت خود
استرس و وقایع و حوادث زندگی
بیماری های جسمی
کمبود روشنایی روز
وجود افسردگی در افراد خانواده :
احتمال آن می رود که وجود بعضی از وقایع و حوادث آزار دهنده ی معین در دوران بچگی ، احتمال ابتلا به افسردگی افزایش می دهد .
فقدان یکی از والدین در دوران کودکی :
نشانه هایی وجود دارند که ثابت می کنند افرادی که در دوران کودکی مادرشان را از دست داده اند برای ابتلا به افسردگی مستعد تر هستند. این ضایه از دست دادن مادر از طرفی می تواند روان شخص را جریحه دار و دچار اختلال نموده و شخص را برای ابتلا به انواع افسردگی ها هر چه بیشتر مستعد سازد ،از سوی دیگر در بعضی ها می تواند سبب قوی تر شدن روحیه شود . امکان دارد که پیامد های روانی اجتماعی و اقتصادی گاه خیلی اهمیتش در این جریان بیشتر از صرف از دست دادن یکی از والدین باشد .
رفتار پدر و مادر :
بعضی از روان شناسان ادعا می کنند که والدین سختگیر و بداخلاق که بطور مرتب از بچه هاشان انتظار موفقیت دارند و هر موفقیتی را یک چیز بدیهی می شمارند ولی در مورد هر گونه عدم موفقیت آنها ایراد می گیرند و با شدت عمل برخورد می کنند ،فرزندان خود را مستعد ابتلا به افسردگی در آینده می سازند . روانکاوان بر این باورند افرادی که در بچگی کمتر مورد علاقه و محبت مادر بوده اند در سنین بزرگسالی به افسردگی ئچار می شوند . این نظریه تا کنون از احاظ علمی تأیید نشده است .
رفتا خشونت آمیز با کودکان:
تحقیقات نشان داده است که افرادی که در بچگی مورد خشونت شدید جسمی و روحی قرار گرفته اند شراطی خیلی مستعد تری برای ابتلا به افسردگی داشته اند . وطالعات علمی در این مورد نشا می دهدند که تقریبا” نیمی از کسانی که به روانشناسان مراجعه و ازآنها طلب مشاوره و کمک می نمایند در کودکی و نوجوانی از لحاظ جسمی و روحی آسیب دیده اند . افرادی که در کودکی با آنها با خشونت رفتار شده است ، معمولا” این خشونت ها را دوباره به یاد می آورند ولی بعضی از آنها وقتی به یاد این خشونت های شدید می افتند دچار افسردگی می شوند . معذالک در این مورد بین متخصصان اختلاف نظر وجود دارد و گاهی متخصصان در مورد اصالت این یادآوری ها شک دارند . بعضی از متخصصان نگران آن هستند که روانکاوان ممکن است بیماران خود را به گزافه گویی سوق دهند و آنها چیزهایی از گذشته و دوران کودکی خویش را تعریف کنند که هرگز اتفاق نیفتاده است این افراد با استفاده از ترفند های مختلف و ماهرانه می توانند افراد را طوری هدایت کنند که هر چه خودشان می خواهند از دهان آنها بشنوند و این وضعیت اصطلاحا” فالس مموری سیندرم نامیده می شود .
جنسیت:
تعداد زنان افسرده دو برابر متعداد مشابه در مردان برآورد شده است البته این موضوع بدان معنی نیست که زنان مستعد تر از مردان در ابتلا به افسردگی می باشند. امکان دارد دلیلش آن باشد که زنان زودتر و بیشتر از مردان بیماری افسردگی خود را برملا نموده و فاش می سازند .
در ضمن زنان فشارهای اجتماعی بیشتری را نسبت به مردان تحمل می کنند که مشابه این فشارها در مورد مردان خیلی به ندرت اتفاق می افتد . مثلا اینکه زنان مجبورند با بچه های کوچک تنها در خانه بمانند .
علاوه بر این زنان دچار تغییرات هورمونی در اثنای عادات ماهیانه ، تغییرات هورمون در طول بارداری و موقع تولد نوزاد می باشند که این تغییرات هورمونی ،خود، نیروی مقاوم زنان را کاهش می دهد و یا حتی می تواند آنها را دچار یک دوره افسردگی سازد .
طرز تفکر:
روانشناس امریکایی آرون بک در سال 1967 یک نمونه طرز تفکر را توصیف نموده است که اغلب در مورد انواع افسردگی ها روی می دهد. افرادی که دارای این طرز تفکر هستند بیشتر از سایرین در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند . انسان های دارای طرز تفکر و تلقی بسیار منفی که بخوصوص این منفی بافی که در مورد شخص خود دارند به احتمال بسیار زیاد خود را به بیماری افسردگی دچار می سازند .
اکثر ما دارای یک طرز تفکر و تلقی مثبت و خوشبینانه از زندگی هستیم که این نوع روش فکر باعث می شود که با هر چیز برخورد سالم و مطبوع داشته باشبم . دارندگان این روش فکری مایلند اشتباهات خود را کوچک تر و موفقیت هاشان را بر جسته تر نشان دهند . برای مثال اگر شما در کافه ای مملو از مشتری باشید که واقعا” راه عبور خیلی سخت باشد . اگر در این صورت لیوان نوشابه شما واژگون شود شما خواهید گفت این لیوان بیش از حد پر بوده یا می گویید یک نفر شما را هل داده و این اتفاق روی داد و در هر صورت این جریان را به عنوان اشتباه خودتان تلقی نمی کنید . حال اگر شما موفق شوید لیوان نوشابه خود را از میان این ازدحام تا سر میز خود بدون آنکه حتی یک قطره آن بریزد ببرید ، طبیعتا” نخواهید گفت که در مسیر کسی مرا هل نداد . شما این موفقیت را به حساب توانایی و مهارت خود خواهید گذاشت .
گروهی از افراد که تمایلات ابتلا به افسردگی را دارند درست بر خلاف این گروه مذکور فکر می کنند . آنها مرتبا” موفقیت های خود را در زندگی کوچکتر جلو داده و بدبیاری و اشتباهات خود را بیشتر و برجسته تر عنوان کرده و مرتبا” وی این اشتباهات تأکید می کنند . این موضوع ثابت شده است که در افراد افسرده اینگونه فکر می کنند ولی دلایلی که ثابت کند آیا آنها قبل از ابتلا به افسردگی نیز همین طور می اندیشیده اند ، ثابت نشده و مورد تردید است . آنچه در این تئوری تعیین کننده و حائز اهمییت بسیار می باشد آن است که یک راه و روش درمان تفسیری را پدید آورده است که یکی از جدیدترین و جالب توجه ترین روش های درمان افسردگی تلقی می گردد .
بیچارگی و درماندگی :
بعضی ازمتخصصان در این باورند که افرادی که در شرایط استیصال هستند و به کمک دیگران محتاج می باشند کنترولی بر شرایط پیش آمده ی خود ندارند امکان ابتلا به افسردگی پیدا می کنند . این ایده متعلق به یک روانشناس می باشد که تجربیات خود را در این زمینه روی سگها انجام داده است . او متوجه شد که سگها در موقعی که صاحبشان آنها را بدون دلیل مجازات کرده بود ، دچار حالت ترس شده و از مقدار خوردن متناسب غذا خودداری کرده نموده بودند . سایر متخصصان این امر این نتیجه گیری و مطالعه علمی را رد کرده اند و معتقدند که رفتار سگهارا در اینجا نمی توان با رفتار انسان ها مقایسه کرد و در ضمن آن تردید دارند که اصولا” سگها دچار افسردگی شوند . ولی نتیجه آنچه که مسلم است این است که درصد مبتلا به افسردگی در بین افرادی که همیشه باید در بستر دراز بکشند و یا معلولینی که محکوم به زندگی کردن بر روی صندلی های چرخدار هستند و منحصرا” به کمک افراد دیگر نیازمند می باشند بسیار بالاست .
بیماری های طولانی مدت :
عدم رضایت ، معلولیت ، وابستگی به دیگران و عدم اعتماد به نفس می توانند انسان را به بیماری افسردگی دچار سازند اکثر انسان ها آرزو دارند که مستقل باشند و دوست دارند بین دیگران زندگی کنند.
افرادی که به شدت بیمار می باشند و در یک موقعیت نومیدی و استیصال قرار می گیرند خیلی سریع و به آسانی افسرده می شوند . نیرویی که آنها در اصل برای مبارزه با افسردگی نیاز دارند در راه این بیماری طولانی مدت مصرف شده و آنها دیگر فاقد انرژی کافی هستند . نگرانی های مالی هم می تواند نقش مهمی در بروز افسردگی داشته باشند .
وقایع زمینه ساز افسردگی :
مشکلات مزمن یا حاد می تواند نقش عمده ای در بروز و ظهور افسردگی ایفا کنند . دلیل بروز افسردگی به طور معمول می تواند ناشی از هرگونه فقدان و ضایعه و جدایی باشد – چه از دست دادن کار چه از دست دادن فرد مورد علاقه و یا از دست دادن همسر (بخاطر طلاق) – ضمنا” بیماری های جسمانی نیز می توانند از جمله ی عوامل بروز افسردگی باشد .
استرس و حوادث و وقایع زندگی :
استرس در هر نوع شکل خود می تواند باعث بروز افسردگی شود فرقی نمی کند که آیا یک استرس ناگهانی پیدا کرده ایم و یا دچار استرس دراز مدتع هستیم .
در طی شش ماه پس از روی دادن وقایع و حوادث زندگی که به مقدار زیادی آزار دهنده می باشند انواع افسردگی ها ظاهر می شوند . و معمولا” در این شش ماه ی اول شش برابر مواقع دیگر بروز و ظهور می کنند .
وقایعی مثل از دست دادن همسر کار و یا شغل می تواند مثل قطراتی عمل کنند که سرانجام کوزه را پر کرده و سپس لبریز می شوند ، در حالی که شاید مدتها بوده که آنها از مشکلاتی مثل مشکل مسکن ، مشکل زناشویی ویا مشکل در محیط کار رنج می برده اند . مشکلاتی که مدتهای طولانی دوام دارند طبیعتا” تاثیر یک مشکل جدید را بشدت افزایش می دهند . بقیه مشکلات زمینه ساز افسردگی مبهم هستند مثلا” از دست دادن آبرو و یا از دست دادن اعتماد به نفس در یک زندگی زناشویی پرجنجال و آشقته . به هر حال از آن ده نمونه وقایع و حوادث سنگین که به اصطلاح از آنها به عنوان «حوادث و واقایعی که بنحوی فقدان را نمایش می دهند » نام می بریم هر یک می توانند افسردگی ایجاد کنند با این تفاوت که هر کس در برابر این حوادث به نحو خاصی عکس العمل ناشی از استرس نشان می دهد .
نتیجه گیری
نتیجه می گیریم که افسردگی یک بیماری واقعی با علائم واقعی است که موجب مشکلات جدی در بهداشت، منزل و شغل شما می شود. چرا که افسردگی، به بهداشت روانی شما وابسته است و بسیاری از مردم از توضیح درباره ی آن شرمسار می شوند. گاهی خانواده یا دوستان به شما می گویند با آن درگیر شو، با آن بجنگ ، آن را بیرون بینداز و یاد بگیر چگونه با آن زندگی کنی.
به همین خاطر بسیاری از بیماران افسرده نمی دانند که می توان به آن ها کمک کرد، یا اینکه ایشان فکر می کنند نیاز به کمک ندارند. ما می توانیم این افسانه ها و باورهای غلط را نقض کنیم و نشانه های افسردگی را شرح دهیم. اگر دچار افسردگی باشیم به کمک نیاز داریم. ما می توانیم توضیح دهیم که چگونه با محبت کردن به دیگری می توان از کمک او بهره مند شد و در زندگی خویش پیشرفت داشت.
منابع و مآخذ :
1- نام کتاب: اختلالات رفتاری مؤلف: ابوالقاسم بشیری ناشر: دفتر نشر معارف سال 79
2- نام کتاب: مشاوره کاربردی نویسنده: رضا شاکری ناشر: انتشارات سنابل 78
3- نام کتاب: افسردگی در بیماران نویسنده: مؤسسه بیماران آمریکا گردآوری و ترجمه: دکتر رضا امینی 83
4- نام کتاب: کاپلان سادومک (خلاصه ی روانپزشکی) ترجمه: پورافکاری 85 انتشارات: شهر آشوب
5- نام کتاب: دیدگاه های روانشناختی آیت الله مصباح یزدی نویسنده: محمدصادق شجاعی 85 ناشر: مؤسسه فرهنگی خانه خِرَد
6- نام کتاب: چکیده ای از روانشناسی تربیتی کاربردی نویسنده: غلامعلی افروز 83 ناشر: بنیاد پژوهش های فرهنگی
7- نام کتاب: روانشناسی رشد نویسنده: سوسن سیف 78 ناشر: مؤسسه فجر
8- نام کتاب: نقد ولاک های به هنجاری افسردگی در روانشناسی بر نگرش به منابع اسلامی 80 نویسنده: علی ابوترابی ناشر: مرکز بین المللی قائم
9- نام کتاب: آنچه که زنان می خواهند مردان بدانند و آنچه که مردان می خواهند زنان بدانند نویسنده: دکتر باربارادی آنجلیس ترجمه: زهرا کربایسان- فرنوش گیوه کی ناشر: بنیاد پژوهش های فرهنگی 87 انتشارات رامانیدش .
آخرین نظرات