وبلاگ واحد پژوهش مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



وبلاگ پژوهش مدرسه




جستجو






آمار

  • امروز: 111
  • دیروز: 570
  • 7 روز قبل: 3739
  • 1 ماه قبل: 6053
  • کل بازدیدها: 150827




  • کاربران آنلاین




      نحوه شکل گیری و عملکرد گروهک داعش   ...

    نحوه شکل گیری و عملکرد گروهک داعش

    پژوهشگر : جمیله رضاپور

    چکیده

         داعش گروهک تروریستی تکفیری  است که این روزها جنایات زیادی را در عراق و سوریه و سایر نقاط جهان انجام می دهد. این گروهک رشدی همانند سلول های سرطانی دارد و نه تنها بعد گذشت سالها از به وجود امدن آن و ائتلاف خیلی از کشور ها علیه آن، قدرتش کم نشده بلکه در حال حاضر افراد زیادی از کشور های مختلف به دلیل عدم شناخت کافی از اهداف و عقاید آنها در حال پیوستن به این گروهک میباشند. این گروهک توانسته است با ترویج یک اسلام ،به ظاهر زیبا ولی در باطن کاملا غیر واقعی و جنایتکارانه  افراد زیادی را اغفال کرده و پس از پیوستن این افراد به گروه ازآنها جهت انجام مقاصد پلیدش استفاده کند.گروهک داعش توانسته است از راه های مختلفی از قبیل :سرقت ،فروش نفت،گروگان گیری،فروش مواد مخدر و……درآمد های سرشاری را کسب کند و از این طریق علاوه بر پرداخت حقوق نیروی انسانی خویش،هزینه زیادی را صرف راهبردهای رسانه ای خویش کند.و در حقیقت سرمایه گذاری داعش بر روی رسانه و فضاهای مجازی در دراز مدت منجر به جذب نیروی بیشتر از سایر نقاط جهان برای آنها می شود و علاوه بر آن، اکثر عملیات ها و خشونت های اعمال شده بر روی ملت بی دفاع عراق را از طریق همین رسانه جهت ایجاد رعب و وحشت ،در جهان منتشر میکند .                                          

        لازم به ذکر است این گروهک در حال حاضر پس از تصرف بخش هایی از کشور های عراق و سوریه و با به غنیمت گرفتن سلاح و تجهیزات آنها به یکی از قدرمندترین سازمان ها در جهان بدل شده است.داشتن قدرت نظامی به همراه داشتن عقاید سلفی- وهابی باعث شده این گروهک به راحتی جنایات زیادی از قبیل:استفاده از سلاح شیمیایی،برده داری،سنگسار،ترورو……را در مناطق مختلفی از سوریه و عراق انجام دهد.                                                                                                                             

          لذا شناخت این گروهک از واجبات بوده چه بسا اگر این شناخت ایجاد نشود حتی از کشور عزیزمان ایران نیز بعضی افراد جذب این گروهک شوند.

         در نوشتار حاضر ابتدا به سیر تشکیل این جریان و وجوه تفاوت آن با دیگر جریان‌های فعال در منطقه پرداخته‌شده؛ سپس با در نظر گرفتن اولویت آن در مناسبات و مسائل معاصر منطقه و جهان اسلام، نگاهی خواهیم داشت به پدیدآورندگان این جریان و فوایدی که از ایجاد آن، شامل حالشان خواهد شد. و در پایان تحقیق نیز به بررسی نقاط قوت و ضعف این گروهک جهت شناخت هر چه‌بهتر آن برای مواجهه احتمالی با این گروهک پرداخته‌ایم.                                                                                                                           

    کلید واژه ها:

        1-ترور، سلف ، گروهک داعش ،جنایت ، تکفیر

     

    موضوعات: مقالات  لینک ثابت



    [دوشنبه 1397-07-16] [ 09:36:00 ق.ظ ]





      بررسی نماز از منظر آیت الله جوادی آملی   ...

    بررسی نماز از منظر آیت الله جوادی آملی

    پژوهشگر : زهرا محمدی ، حمیده کهنه،سمانه مهرانفر

    چکیده

    تحقیق پیش رو با عنوان بررسی نماز از منظر آیه الله جوادی آملی به بررسی نقش نماز در زندگی و فلسفه و اهمیت وجوب نماز می پردازد.

    به دلیل اهمیت نماز در پذیرش عبادات در روز قیامت و پرسش از نماز بعنوان اولین چیزی که در قیامت از آن سوال می شود و اولین چیزی که خداوند بر امت اسلامی واجب کرده به تدوین و بررسی این مسئله پرداحته شده است.

    نماز گل سر سبد همه عبادات می باشد و اعتبار هر بنده ای به اقامه نماز می باشد.این تحقیق ابتدا به فلسفه نماز می پردازد و نماز را در اسلام و احادیث مورد بررسی قرار می دهد. در ادامه به حکمت عبادات و نماز شب و تاویل اجزای نماز و اسرار مقدمات نماز را می پردازد. و بیان می کند که نماز فشرده بسیاری از عبادات و دستورات ظاهری و باطنی می باشد.

    ادامه »

    موضوعات: مقالات  لینک ثابت



     [ 09:27:00 ق.ظ ]





      عوامل اجتماعی بر انحراف فکری جوانان   ...

    عوامل اجتماعی بر انحراف فکری جوانان

     مریم ملکان

    تهاجم فرهنگی و الگو پذیری از عوامل بیگانه

     نقش الگوها در جهت دهی به زندگی جوانان و نوجوانان بر کسی پوشیده نیست. یکی از شگرد های غربیان برای تسخیر ذهن و افکار و روح جوانان ، معرفی الگوهای مناسب با فرهنگ غرب است   ورزش کاران غربی هنرمندان بی بند و بار ها نیوودی و شبکه های ترکیه و… . الگوی جوانان،  معرفی می شوند به همین ترتیب در همه موارد، زندگی اینان ، غرب زدگی  رسوخ می کند.. با این کار در حقیقت نا خود آگاه آیناسیون و مسخ فرهنگی و ارزشی رخ می دهد. الگوی زندگی یک جوان مسلمان شیعه، یک غربی لیبرال بی دین معرفی می شود. تمام آرزوی این جوان، آن است که مثل فلان هنر پیشه ی هالیوودی یا مثل خواننده شیطان پرست بپوشد، بخورد، بگوید، برود و بنشیند.

    افزون بر این، تلاش گسترده ای در جهت نخبه سازی و الگو سازی، به ویژه در مسائل فکری و فرهنگی صورت گرفته است کار  می گیرند. با استفاده از ابزارهای متعدد تبلیغی و رسانه ای خود، و از طریق  اینترنت و ماهواره ها، دعوت به سیمینارها و مصاحبه های مطبوعاتی و رادیویی و تلویزیونی گاهی نیروهای دست چندم و افرادی که از نظر علمی از سطح متوسط جامعه نیز پایین تر هستند ، به عنوان چهره های علمی موفق معرفی می شوند تا در موقع لازم از آن ها بهره برداری مناسب صورت گیرد[1] به همین سبب جوان با الگوی نامناسب و تبعیت از او به چالش و انحراف کشیده می شود.

     عوامل موثر در الگو پذیری منفی در 20 سال گذشته ،حال به برخی واقعیات ملموس در جامعه که برای احیا و اجرای احکام اسلام، خون هزاران شهید و اسیر و جانباز، را با خود به همراه دارد اشاره می نماییم، تا برخی موانع و تاثیرات سویی که در روند رشد و تربیت سالم نسل نو و ابهام در تشخیص ارزش شناسایی گردد. یکی از این عوامل سوء که تاثیر بر ذهن جوانان ما گذاشته رسانه های خود و بیگانه و اهداف شوم آنان و القای و اعمال فرهنگ غربی در قالب جامعه مدنی و تکرار کلمه ی آزادی، چرا که جوان در پی آزادیست و از سوی دیگر دولتمردان به جای استفاده از رهنمودها و دیدگاه های اسلامی در زمینه حکومت و کشور داری و سایر زمینه ها که انقلاب و جنگ و… از این دیدگاه بوده است از محصولات فکری غربیان وام گرفته اند تا این نقصیه جبران گردد!  ارائه ی بی کم و کاست افکار مسموم و زهر آگین مغرضان که سلطه بیگانه را در ممانعت قاطع و اقدام به نقد و بررسی مسلمات اسلام و هدف تشکیل و حساسیت زایی در بین مردم نسبت به مبانی مقدس اسلام که جز نام مسلمان چیزی از اسلام نمی دانند و باعث تزلزل ایمان و قوه ی عقلانی جوانان پر شور و با هوش و تحریک افکار آنان می شوند.[2] و این والدین و مسئولین هستند که باید در پی تحلیل اهداف شوم غربیان و غربزدگان بکوشند.

    ادامه »

    موضوعات: مقالات  لینک ثابت



     [ 09:17:00 ق.ظ ]





      عوامل تربیتی بر انحراف فکری جوانان   ...

    عوامل تربیتی بر انحراف فکری جوانان

    نگارنده: مریم ملکان

    چکیده  

    در این تحقیق به عوامل بیرونی انحراف فکری جوانان پرداخته می شود و این که چه تاثیری جامعه بر انحراف جوانان می تواند داشته باشد. عوامل متعددی بر انحراف جوانان نقشی دارد که در این تحقیق به علت محدودیت زمانی به اندکی که اعم آن مسائل اجتماعی است می پردازیم که می توان گفت این عوامل هنگامی می تواند تاثیر بسیار خود را بر جوان بگذارد که جوان از طریق خانواده حمایت نشده باشد چرا که هر فردی هنگامی می تواند جامعه ی فاسد را بشناسد که جامعه ی کو چک خود یعنی خانواده را بشناسد و با نیازها و باید و نباید ها آشنا باشد در این تحقیق به این عوامل اشاراتی شده است امید به آن است که مفید واقع شود. و این که ما هنگامی می توانیم راهکارها و راه حل ها را بیابیم که عوامل موثر بر آن ها را بشناسیم و هنگامی جوان می تواند در خود هماهنگی ایجاد کند که محیط بیرونی خود را به خوبی شناسایی کند و بداند شیاطین در کمین گاه های خود منتظر فرصت می گردند و بدانند که نباید خود را با قید و بند آنان عجین کنند و مسئولین از دموکراسی و بی عدالتی اقتصادی اجتماعی دست بردارند و به فکر چاره ای برای اشتغال جوانان به حول قوه ی الهی باشند ان شاء الله…

    کلید واژه:

    عوامل فکری_انحراف_انحطاط_تاثیر

    ادامه »

    موضوعات: مقالات  لینک ثابت



     [ 09:08:00 ق.ظ ]





      مقاله دیدگاه مستشرقین و اندیشمندان درباره نهضت عاشورا   ...

    مقاله دیدگاه مستشرقین و اندیشمندان درباره نهضت عاشورا

    سمیه ابوترابی

     

    چکیده:

    در باب شیعه هزاران اثر ارزشمند درباره حماسه عاشورا و حماسه سازان عاشورا وجود دارد، اما انگیزه از انتخاب این موضوع، شناخت دیدگاه دیگر آزادی خواهان غیرمسلمان و مسلمان جهان پیرامون این حادثه جاودانه، می‏باشد و همچنین کسب معرفت بیشتر و هم ارادت به اهل بیت می باشد.

     این مقاله پیرامون موضوع، دیدگاه مستشرقین و اندیشمندان درباره نهضت عاشورا می باشد؛ ودر آن دیدگاه متفکرین و صاحب‏نظرانِ شرق شناس و خاورشناس، غربی یا شرقی، مسلمان و غیرمسلمان، به خصوص کسانی که مطالعه درباره عاشورا و امام حسین علیه‏السّلام به طور مفصّل و مبسوط داشته اند، جمع آوری شده است.

    در طول تاریخ انقلاب ها و نهضت های زیادی اتفاق افتاده است، اما همواره یا بعد از مدتی و گذشت اندک زمانی دچار فراموشی شده اند یا با راهیابی بدعت ها و تحریف ها مسیر اصلی آن ها منحرف گردیده است. ولی ، این انقلاب جاودانه بشری، نه تنها دچار نسیان نگردیده، بلکه محبوبیت آن نزد اقوام غیر عرب بیشتر از خود قوم عرب گردیده است؛ و این امر ضرورت پرداختن به شرح و بیان  تأثیرات این انقلاب جاودانه را در بین غیرمسلمانان، ایجاب می کند؛ و هم راهی برای توجه دادن به اصل و ریشه و پیام آن بدون داخل نمودن انحرافات و بدعت هامی باشد؛ که نتیجه آن بازگشت و تعصب کسانی شود که به علت جهالت از مسیر حسینی خارج شده و تفسیر غلطی از این نهضت دارند و سرسختانه هم خود را سهامدار و پیرو فرهنگ عاشورا و حضرت اباعبدالله علیه السّلام می دانند و با خیالبافی‏ها و احساسات کورکورانه جاهلی و بدون مطالعه براین عقیده اصرار ورزیده و بهانه به دست دشمنان مغرض و ستم خورده شیعه می‏دهند که با فریفتن افکار عوام ساده لوح به اصطلاح دوستدار خاندان اهل بیت علیهم السلام، مسیر تأثیر گذاری این انقلاب برای رهایی و آزادی انسان ها از بند ذلت و رسیدن به سعادت را تغییر دهند. ولی با این حال پیام ها و تأثیرات نهضت عاشورا در بین همگان بجامانده است.

     

    کلید واژه: مستشرقین، خاورشناسان، عاشورا، امام حسین علیه‏مالسلام، متفکرین غیرمسلمان و…


     

     

    موضوعات: مقالات  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1397-07-11] [ 09:05:00 ق.ظ ]





      تفاوت اهداف لیبرال دموکراسی با نظام سیاسی اسلام   ...

    تفاوت اهداف لیبرال دموکراسی با نظام سیاسی اسلام

    پژوهشگر: زینب بسطامی[1]

    چکیده

    هیچ ناسازگاری ذاتی بین اسلام و دموکراسی وجود ندارد. با توجه به این که در قرآن از انواع رفتارهای سیاسی و نظام های حکومتی سخن گفته شده و مورد حمایت واقع گردیده است ولی به طور مستقیم از دموکراسی حمایت نکرده است.

    در جایی اسلام و دموکراسی در مقابل هم قرار می گیرند که بحث از حق و زودن فساد باشد، زیرا دموکراسی به معنای آزادی مطلق و رواج فساد و میل به دنیا و غرایز نفسانی و از زن فقط برای ارضای غرایز استفاده می کند و این جاست که اسلام در مقابلش می ایستد و فساد را معرفی می کند و سعی بر از بین بردن آن دارد. هر کدام از این دو دارای ویژگی و شاخص مخصوص به خود دارند و از آن دفاع می کنند. دموکراسی طرفدار مبارزه و این که حرف خود را به کرسی بشاند و اسلام طرفدار حق.

    دموکراسی فقط با شعار آزادی و این که همه برابرند و توجه مردم به نقش محدود دولت در اقتصاد و نظریه نامرئی نظم دهنده مردم را به طرف خود دعوت می کند ولی در اصل برای سرمایه داران مفید است.

    ولی اسلام در محور ولایت فقیه و امامت که مصلحت افراد جامعه را می داند و افراد در حول و محور آن قدم بردارند به سعادت دنیا و آخرت می رساند و فاصله طبقاتی به حداقل خود می رسد حفظ مصالح معنوی در سایه دین تحقق می پذیرد و این مهم ترین نقطه اختلاف بین اسلام و دموکراسی است.

    کلید واژه: دموکراسی، لیبرال، مردم، فاصله طبقاتی، حکومت، اسلام، غرب، ایدئولوژی، آزادی

     


    ………………………………………………….
    [1] - طلبه پایه ی دوم بهمن، مدرسه علمیه امام جعفر صادق (علیه السلام)، شاهرود

    موضوعات: مقالات  لینک ثابت



     [ 09:01:00 ق.ظ ]





      رابطه فقر و ثروت با دین داری   ...

    رابطه فقر و ثروت با دین داری

    زهره محمودیان

    چکیده

    فقر زمینه و بسترمناسبی برای پیدایش بسیاری از انحرافات است بر اساس آموزه های دین مبین اسلام، فقر نه تنها بر کردار و رفتار افراد فقیر تأثیر منفی دارد بلکه حتی بنیان های فکر و اعتقادی آنانرا نیز مضطرب و لرزان می سازد چرا که کسب درجات بالای ایمان نیازمند شناخت قوی وخرد دینی است. کسب این امتیازات نیازمند فرصت ها، وسایل و امکاناتی است که در شرایط عادی، فقرا از داشتن این امکانات در حد مطلوب محرومند، هر چند این ارتباط مطلق نیست و اغنیا هم دچار انحراف از نوع دیگر می شوند اما زمینه و بستر در شرایط فقر برای انحراف مساعدتر است.

    تأثیر ویرانگر فقر بر رفتار فقیر به دلیل تحقیر، برچسب کجروی و بیگانگی نسبت به آداب و رسوم پذیرفته شده در جامعه ی می باشد. علاوه بر این افراد محروم در بسیاری موارد امکانات ووسایل و فرصت های موردنیاز برای نیل به اهداف مشروح اجتماعی را در اختیار ندارند. این بدین معنا نیست که انحرافات در فقرا و فقیران خلاصه گردد.بلکه نوع انگیزه، علل و انحراف و کجروی ثروتمندان با فقراتفاوت دارد. حتی کجروی ثروتمندان نسبت به نوع انحراف و کجروی فقرا زیان آورتر و ویرانگرانه تر می باشد.

    از سنخ شناسی انحرافات و کجروی فقرا معلوم می شود که کجروی آنان یا برای تأمین معیشت و یا ناشی از حقارت و ضعف اعتماد به نفس می باشد.

    از این رو به هر میزانی که این دو مشکل برطرف شود به همان میزان احتمال انحراف فقرا نیز کمتر خواهد شد. در بسیاری از موارد دیده شده است که انسان هایی علیرغم فقر، ایمان خود را حفظ کرده اند و ایمان در قشر فقرا بیشتر از ایمان در قشر اغنیاء است.

     

    موضوعات: مقالات  لینک ثابت



     [ 08:57:00 ق.ظ ]





      مقاله مفهوم بصیرت در آیات و روایات و بیانات مقام معظم رهبری   ...

    مفهوم بصیرت در آیات و روایات و بیانات مقام معظم رهبری

    پژوهشگر: مبینا قمی[1]

     

    چکیده

    با توجه به تحولات سیاسی و اجتماعی امروز جهان اسلام و از جمله ایران اسلامی یکی از مهم ترین مسائل جامعه مسأله بصیرت است. بر این اساس با توجه به نقش جایگاه و اهمیت بصیرت در این مقاله با بهره گیری از تحصیل آیات و روایات و اندیشه مقام معظم رهبری مبانی بصیرت، موانع و راه های کسب بصیرت در عرصه های سیاسی گذشته است بررسی شده بصیرت دانایی صرف نیست بلکه دانایی همراه با باور و ایمان است. از این رو موجب هدایت و حرکت است به شرط آن که هیجان ها غرایز حیوانی و وسوسه های شیطانی در آن نباشد و مصداق حق را درست تشخیص دهد. یکی از موضوعاتی که رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای در چندین سال اخیر به آن تأکید داشته اند مفهوم بصیرت و ضرورت برخورداری و بهره مندی از آن در عرصه سیاسی و اجتماعی بوده است. به جرأت می توان گفت دلیل همه انحرافات سیاسی و اعتقادی ملت ها با آن رو به رو بوده اند و بعضاً به نابودی و انحطاط آنان نیز منجر شده رفتارها، تصمیم ها و موضع گیری های بدون بصیرت بوده است که در این مقاله درباره ی مفهوم مواضع و راه های کسب آن نقش و جایگاه رهبری در عبور از فتنه ها و بصیرت دهی پرداخته است.

     

    کلید واژه: بصیرت ـ قرآن ـ ولایت داری ـ تقوا

    ……………………………………………………..
    1 - طلبه پایه ی سوم بهمن، مدرسه علمیه امام جعفر صادق (علیه السلام)، شاهرود

     

    جهت مطالعه مقاله می توانید بر روی کلمه دانلود کلیک کنید

     

    موضوعات: مقالات  لینک ثابت



     [ 08:50:00 ق.ظ ]





      مقاله برگزیده همایش «فاطمه کوثر بشریت»   ...

    جلوه های عزّت و آزادگی در نهضت امام حسین (علیه السلام)

    گرداورنده :مینا شعبانی

    مفهوم «عزّت»

    واژه «عزّت» و بزرگ منشی در فرهنگ واژه شناسان به معنی عزیز، دوست داشتنی، گرامی، نیرومند، بی نظیر(1)، کمیاب، نایاب،(2)ارجمند، ارجدار، سخت، گران و دشوار، انجام ناشدنی، غیرقابل نفوذ و شکست ناپذیر آمده،(3) و نیز وصف و حالتی است که اگر در دنیای وجود انسان راه یافت و فرد، جامعه و تشکیلاتی به آن گوهر گرانبها و زندگی ساز آراسته گردید، آن حالت اجازه مقهور شدن و تن سپردن به ذلّت و فرومایگی را به او نمی دهد، و وی را در برابر مشکلات، موانع رشد، دشواری های طاقت فرسا، دشمنان ددمنش، فراز و نشیب های تند و سخت و انواع وسوسه ها و دمدمه های ویرانگر و لغزاننده، شکست ناپذیر و بیمه می سازد.

    اصل این واژه و مفهوم آن از ریشه «عَزاز» (زمین سخت و نفوذناپذیر) گرفته شده؛ به همین جهت هنگامی که گفته می شود: «اَرْضٌ عَزازٌ»؛ منظور زمین سخت و نفوذناپذیر است، و آن گاه که گفته می شود: «تَعَزَّزَ اللَّحْمُ» منظور این است که: «گوشت، در بازار به گونه ای کمیاب و یا نایاب شده است، که نمی توان به آن دست یافت».(4)

    با این بیان شاید بتوان گفت که این واژه در اصل به مفهوم صلابت، و شکست ناپذیری آمده، آن گاه به تناسب ریشه و از باب توسعه در به کارگیری معانی دیگر، به مفهوم عزیز، ارجمند، نایاب، توانا، و حتی تعصب، خودبزرگ پنداری در برابر حق و حق ناپذیری نیز به کار رفته است.

    قرآن و کاربرد این واژه

    در آیات قرآن نیز واژه «عزّت» و مشتقات آن در این معانی و مفاهیم به کار رفته است:

    1ـ عزیز و ارجمند، در برابر ذلیل و بی ارج و بها:

    «فَلَمّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ»(5)

    «پس هنگامی که برادران یوسف بر او وارد شدند، گفتند: هان ای عزیز! … .»(6)

    2ـ سرفراز و پرصلابت، دربرابر فروتن و نرمخو:

    «یَا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یِاْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرینَ»(7)

    «ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما از دین و آیین خویش برگردد به خدا زیانی نمی رساند، چرا که به زودی خدا گروهی را خواهد آورد که آنان را دوست می دارد و آنان نیز او را دوست می دارند؛ با مردم با ایمان و قانونگرا فروتن و نرمخو هستند، و بر کفرگرایان و قانون ستیزان پرصلابت و سرفراز.»

    3ـ نیرومندتر و پرتوان تر، در برابر ناتوان تر و زبون تر:

    «اَنَا اَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ اَعَزُّ نَفَرا»(8)

    «دارایی من از تو افزون تر است و از نظر شمار نفرات نیز از تو پرتوان ترم.»

    4ـ غالب و چیره، در برابر مغلوب و شکست پذیر:

    «إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ»(9)

    «این برادر من است. او نود و نه عدد میش دارد، و من تنها یک میش دارم، امّا او می گوید: آن را هم به من واگذار کن؛ و در سخنوری بر من چیره شده است.»

    5ـ شکوه و شکست ناپذیری:

    «اَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَاِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعاً»(10)

    «… آیا اینان به راستی سرافرازی و پیروزمندی را نزد حق ناپذیران می جویند؟! این پنداری بی اساس است! چرا که پیروزمندی و سرافرازی یکسره از آن خدا و نزد اوست.»

    6ـ سخت و دشوار:

    «لَقَدْ جآءَکُم رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ …»(11)

    «بی تردید برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او گران است شما در رنج و دشواری بیفتید … .»

    7ـ عزیزتر و ارجمندتر:

    «قالَ یا قَوْمِ اَرَهْطی اَعَزُّ عَلَیْکُمْ مِّنَ اللّهِ …»(12)

    «هان ای قوم من! عشیره کوچک من بر شما از خدا عزیزتر است که فرمان او را پشت سر خویش افکنده و او را از یاد برده اید؟»

    8ـ تعصب و سرکشی و حق ناپذیری:

    «بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ»(13)

    «آنان که کفر ورزیدند در سرکشی و ستیزه اند.»

    با این بیان، واژه «عزّت» به تناسب مفهوم اصلی اش ـ که سختی و نفوذ ناپذیری است ـ گاه در سرکشی و حق ناپذیری نیز به کار رفته است، که در این صورت، به بیان «راغب» با این واژه، گاه ستایش می گردد و گاه نکوهش.

    حقیقت عزّت و آزادگی

    واژه «عزّت» در فرهنگ قرآن و عترت به مفهوم اوج گرفتن به مرحله توانمندی معنوی و اخلاقی و عظمت روح و توسعه شخصیت و آراستگی به مهر و مدارا و صلابت و شکست ناپذیری روان در برابر باطل و بیداد آمده است.

    این قدرت شگرف و شکست ناپذیر، در مرحله نخست از ژرفای جان انسانِ خودساخته سرچشمه می گیرد و پس از سربرآوردن از رویشگاه خویش، به تدریج در کران تا کران اندیشه و عقیده، زبان و قلم، دست و دیده، گفتار و کردار و برنامه ها و هدف ها و روش زندگی او تجلی می یابد و آن گاه به او عظمت و شکوه و معنویت و مهر و مدارا و شکست ناپذیری می بخشد.

    کسی که به این ویژگی انسانی و معنوی آراسته شود، از سویی به راستی تجسم اخلاص وپاکی، حق گرایی و حق پذیری، فروتنی و بردباری، صلح جویی و مدارا در ابعاد گوناگون زندگی می شود و در همان حال خود را فراتر از برده منشی و دنباله روی، فراتر از بافتن و شنیدن چاپلوسی ها و ستایش های چندش آور و لقب های پوشالی و پرطمطراق، فراتر از فرمانبرداری های چاکرمنشانه و اهانت آمیز می خواهد.

    به مرحله ای اوج می گیرد و خود را عزیز می دارد که نه در برابر زر و زور، نفوذ می پذیرد و نه در برابر نیرنگ و فریب؛ نه بیداد و ناروا را تحمل و نه آن را به دیگران تحمیل می کند و نه می تواند نظاره گر اسارت مردمی در چنگال این آفت های عزّت کش و ذلّت بار باشد و دم فرو بندد.آری، حقیقت عزّت و آزادگی پذیرش مدیریت خِرَد و وجدان بر جان و جامعه و رعایت مقررات و حقوق مردم است، نه انبوهی شعر و شعار بدون عمل و فرصت سوز.

    امیرمؤمنان عزّت و آزادگی واقعی را تواضع و فروتنی در برابر حق و عدالت می نگرد:

    «اَلْعِزُّ اَنْ تذِّلَ لِلْحَقِّ اِذا لَزِمَکَ.»(14)

    امام صادق علیه السلام فرمودند:

    «شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِیامُهُ بِاللَّیلِ وَ عِزُّهُ کَفُّ الأذْی عَنِ النّاسِ.»(15)

    «شرف انسان در شب زنده داری اوست و کرامت و آزادگی اش در عدالت و دست نگاه داشتن از آزار مردم و رعایت حقوق آنان.»

    «اَلصِّدقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ.»(16)

    «آراستگی به راستی و درستی، عزّت و آزادگی است و جهالت و نادرستی، ذلّت و خفت است.»

    «حُسْنُ خُلْقِ الْمُؤْمِنِ مِنَ التَّواضُعِ، وَ عِزُّهُ تَرْکُ الْقِیلِ وَ الْقـالِ.»(17)

    «منش شایسته انسان با ایمان از تواضع و فروتنی اوست و عزّت و آزادگی او، در وانهادن جنجال و هیاهو و زبان و سیاست خشونت بار است.»

    قرآن و جلوه های عزّت و آزادگی نهضت امام حسین (علیه السلام)

    گذشت که «عزّت» به مفهوم توانایی، شکست ناپذیری، استقلال، پیروزی، استواری، ریشه داری، سلطه ناپذیری و عدم تحمیل سلطه در میدان های مادی و معنوی و رعایت کرامت خود و دیگران است، و در برابر آن، وابستگی، دنباله روی، تزلزل، بی ریشگی، ذلّت، حقارت، پستی، زبونی، زورمداری، خودکامگی، از خودبیگانگی، فرومایگی و خودباختگی قرار دارد. آن، از ویژگی های انسان مترقی و جامعه باز، شایسته سالار، قانونمدار، مطلوب و راستین اسلامی است، و این یکی، خصلت فرد و نشان جامعه شرک پذیر، شخص پرست، استبدادزده و ستم پذیر است.

    … و حسین علیه السلام بزرگ آموزگار این ویژگی پرجاذبه انسانی و اخلاقی و درخشان ترین سمبل این راه افتخارانگیز است. یکی از هدف های بلند نهضت عزّت طلبانه عاشورا، نفی ذلّت و ذلّت پذیری از سیما و منش فرد و جامعه در بند استبداد اموی، آن گاه عزّت آموزی و عزّت طلبی و نشان دادن راه آزادمنشی و آزادگی مطلوب قرآن وپیامبر و بهادادن به کرامت و حقوق انسان در عصرها ونسل هاست، واز این زاویه است که می توان جلوه های عزّت وآزادگی مورد نظر قرآن را در نهضت حسین علیه السلام ویا نُمودهای عزّت وآزادمنشی عاشورا را در آینه قرآن به نظاره نشست.

    هنگامی که به زندگی پر افتخار پیشوای آزادی و نهضت آزادی خواهانه عاشورایش می نگریم، به روشنی در می یابیم که آن نمونه درخشان عزّت و شکست ناپذیری قرآن، در حرکت فکری و فرهنگی و ذلّت زدای خویش در تدارک آفرینش عزّت و شکوه برای جامعه و در اندیشه افشاندن بذر سربلندی و سرفرازی در مزرعه خزان زده روزگار خویش و آن گاه شکوفا و بارور ساختن و به گل نشاندن آن هاست.

    آن حضرت موجبات واقعیِ عزّت و آزادگی را در رنگ و نژاد، زبان و لغت، حسب و نسب، قبیله و عشیره، عامل جغرافیایی و رفاه مادّی، تشکیلات حزبی و وابستگی به قطب های زور و تزویر، موقعیت سیاسی و اجتماعی و مذهبی و… نمی نگرد، بلکه به سان قرآن، موجبات عزّت را در بینش و آگاهی ژرف، در ایمان و عشق و رابطه خالصانه و دوستانه با سرچشمه عزّت ها، در اطاعت و فرمانبرداری از او و در توکّل و اعتماد بر او می نگرد،(18) و این یکی از ویژگی ها و ابعاد نهضت استبداد ستیز و آرمانخواهانه آن حضرت است.

    درخشش همواره نهضت عاشورا

    دانشمندان در نگرش به راز صعود و سقوط جامعه ها، برترین و پایدارترین سرمایه جنبش ها را احساس عزّت و شخصیت و استقلال اندیشه و ابتکار عنوان می کنند، و می دانیم که استبداد سیاهکار اموی، گوهر کمیاب احساس عزّت و آزادگی و شجاعت و ابتکار را در جامعه کشت و از آن مردم زنده و بالنده،(19) به تدریج گورستانی سرد و خاموش پدید آورد!

    کار ذلّت پذیری و واپسگرایی و فقدان آزادی اندیشه و بیان مردم، به جایی رسید که به هر انحصارگر و زورمداری ـ که خود را جانشین خدا و پیامبر عنوان می داد و منتقد و مخالف خود را مارک کفر و ارتداد و خیانت می زد ـ تسلیم می شدند و به خواست او، اطاعت از وی و عمالش را واجب، نقد او را حرام، و همکاری و وفای به بیعت اورا لازم پنداشته و او را «اولوا الأمر» و صاحب اختیار مال و جان و ناموس و وطن و دین مردم می خواندند!

    نهاد قدرت خود را فراتر از قانون می پنداشت و هر آنچه را می خواست، دیکته می کرد ومردم در بند نه تنها دم بر نمی آوردند که ناگزیر، استقبال هم می کردند و به تمام مظاهر خودسری و زورگویی و اسارت و تحقیر، آفرین هم می گفتند.

    یکی از سرایندگان آن زمان در وصف سرطان مرگبار دنباله روی و خفّت پذیری جامعه از استبداد چنین می سراید:

    «فَإنْ تَأْتُوا بِرَمْلَةٍ اَوْ بِهِنْدٍ نُبایِعُها اَمِیْرةَ مُؤْمِنِینا!»

    «اگر از زنان و کنیزکان کاخ اموی، به سان “رمله” یا “هند” را هم نامزد رهبری و خلافت کنند، ما مردم دربند از فرط ذلّت پذیری و سرکوب شدگی با آنان بیعت می کنیم!»(20)

    … امّا نهضت شکست ناپذیر و زندگی ساز عاشورا به مردم ذلّت زده و تحقیر شده و مقهور خشونت و استبداد، جرأت بخشید تا خود را انسان و صاحب حرمت و کرامت بنگرند، خود را به سان حاکمان و مدیران جامعه دارای حقوق و آزادی و امنیت بخواهند، قدرت و حکومت را برخاسته از خواست خدا و نظارت پذیر و تضمین گر حقوق مردم بطلبند، و به خود جسارت و شهامت اندیشه و مقایسه و سنجش و گزینش و نفی آزادانه بدهند.

    کار سِتُرگ و عزّت آفرین حسین علیه السلام و عاشورا این بود که آن شخصیت عزّت خواه و آن منش آزادی طلب و آن روح و اندیشه استقلال جوی پرورده قرآن و پیامبر را با روشنگری فکری و دهش عقیدتی و شورانگیزی و حماسه سازی و الگودهی عینی و عملی خود و خاندان و شاگردان و یارانش زنده و بالنده و پرطراوت ساخت.

    «فَأَنَا الْحُسَینُ، نَفْسِی مَعَ اَنْفُسِکُمْ وَ اَهْلِی مَعَ اَهْلِکُمْ وَ لَکُمْ فِیَّ أُسْوَةٌ … .»(21)

    پس از نهضت عزّت ساز عاشورا و رسیدن پیام شکست ناپذیری و صلابت آن بر جای جای قلمرو اسلام و اثرگذاری معجزه آسای آن در زدایش نکبت و حقارت و ترس و ستم پذیری، و دمیده شدن روح شهامت و آزادگی در کالبد جامعه و تزریق خون شرف و کرامت در رگ ها، در وصف دگرگونی مطلوب و مترقی دل ها و اندیشه ها بر ضدّ استبداد و اختناق، همان شاعر آزادمنش، که پیش از عاشورا از ذلّت پذیری و حقارت مردم آن گونه در نهان می نالید، این بار بلند و آشکارا چنین سرود:

    «حَشَیْنَا الْغَیْظَ حَتّی لَوْ شَرِبْنا دِماءَ بَنِی أُمِیَّه مـا رَوَیْنـا!»

    «گستره دل های ما به اندازه ای از خشم و کینه استبدادگران اموی مسلک انباشته است، که اگر خون پلید آنان را هم بیاشامیم سیراب نخواهیم شد!»(22)

    اگر پس از مبارزه آزادمنشانه امام حسین علیه السلام و شهادت انتخابی و حماسه ساز او و خاندان و یاران عزّتمند و شکست ناپذیرش می بینیم به تدریج لب ها گشوده و زبان ها باز و چهره ها و استعدادها ظاهر شده و مردم منش مترقی و مردم نواز و عادلانه آل علی علیه السلام را زندگی ساز و احیاگر اسلام و قرآن وصف می کنند و خود آنان را به عنوان سمبل آزادی و آزادگی و بشردوستی می ستایند و تاعرش بالا می برند و در برابر آن، استبداد و اختناق و خشونت و فساد اموی و مهره ها و دژخیم های پلید آن را به باد نفی و نکوهش و لعنت و نفرین می گیرند و با شورش ها و قیام های پیاپی آنان را به دوزخ می فرستند، همه این ها پرتوی از شعله عزّت آفرین و ذلّت ستیز عاشوراست.اگر در راه کربلا، سخن شورآفرین جوان دانشمند امام حسین علیه السلام ، روح آزادمنشان را می نوازد که جان پدر! با این موضع حق طلبانه، چه باک از مرگ پر عزّت و افتخار انگیز؟ «یا أَبَةِ إِذَنْ لا نُبالی بِالْمَوْتِ»(23) و روز عاشورا با این بینش و منطق شکست ناپذیر، دلیرانه در برابر بیداد قامت بر می افرازد: به خدای سوگند نباید این فرومایه و فرزند فرومایه بر مردم ما حکم براند … «وَاللّهِ لایَحْکُمُ فیْنَا اَبْنُ الَّدعِیّ …»(24) و دیدگاه و منطق یادگار ارجمند امام مجتبی علیه السلام در پاسخ پرسش پیشوای آزادی از مرگ آزادمنشانه، سندِ شکوه و افتخار می گردد که از عسل مصفّا شیرین تر و دلنشین تر است؛ «اَحْلی مِن العَسَلِ!»(25) و اگر در آستانه عاشورا آن موضع گیری بی همتای سردار عاشورا و برادرانش را در برابر امان و امان نامه «شمر» می نگریم که دست های خیانت بارت بریده باد! و ننگ و نفرین بر امان نامه ات ای دشمن خدا! آیا از ما می خواهی که برادر و سالارمان حسین علیه السلام ، فرزند ارجمند فاطمه علیهاالسلام را رها سازیم و سر بر آستان لعنت شدگان بساییم و ننگ و عار فرمانبرداری آن خودکامگان انحصارگر و سیاه کار را پذیرا شویم؟ «تَبَّت یَداکَ وَ لُعِنَ ما جِئْتَ بِهِ مِنْ أمانِکَ یا عَدُوَّ اللّهِ…»(26) همه این جلوه های عزّت و صلابت و درایت، پرتوی از تابش روح ستم ستیز و عزّت آفرین حسین علیه السلام و عاشورای او بر دل هاست.

    نیز اگر پس از بسته شدن راه بر کاروان حسین علیه السلام ، و واکنش آن حضرت که ضمن روشنگری دلیرانه ای فرمود: در چنین شرایط ظالمانه ای مرگ را جز سعادت نمی بیند؛ و زندگی با ستمگران خشونت کیش را ملال انگیز و جانفرسا می داند! «فَإنّی لا أَرَی المَوْتَ إلاّ سَعادَةً، وَالْحَیاةَ مَعَ الظالِمینَ إلاّ بَرَماً»، هر کدام از خاندان و یارانش در برابر سهمگین ترین فشار و ددمنشی استبداد، ضمن پاسخ های لبریز از صفا و وفا، یکصدا با صلابت و قوّت قلب به پا می خیزند وپافشاری می کنند که: نه، حسین جان! تو را رها نخواهیم ساخت! زشت باد چهره زندگی پس از تو! «لا أَرانَا اللّهُ ذلِکَ اَبَدا… لا وَاللّهِ لانُفارِقُکَ أَبَدا حتی نَقیکَ بِأسیافِنا وَ نُقْتَلُ بَیْنَ یَدیک …»(27) این موضع شکوهبار، پرتوی از تابش روح سِتُرگ حسین علیه السلام بر جان های حق طلب و ارواح کمال جوی آنان است.

    اگر در گرماگرم آن نهضت ذلّت ستیز، شهامت و شکست ناپذیری سفیر آزادی را می نگریم که در برابر امان نامه استبداد، ندای آزادگی سر می دهد که:

    «أقْسَمْتُ لا أُقْتَلُ اِلاّ حُرّاً وَاِنْ رَایتُ المَوتَ شَیْئاً نُکْراً … .»(28)

    «سوگند یاد کرده ام که جز به آزادی خواهی سر بر بستر شهادت نگذارم.»

    اگر میزبان دلیرش، «هانی» و نیز «قیس صیداوی»، آن نامه رسان درایت مند و شجاع و نیز زن آزاده ای چون «طوعه» را می نگریم، که خانه گلین خود را به سنگر آزادگی و پناهگاه «مسلم» تبدیل می سازد،(29) و اگر پس از روز سِتُرگ عاشورا و پس از طنین افکن شدن ندای آزادی خواهی حسین علیه السلام بر بام گیتی در آن روزگار وحشت و ترور، قیام شجاعانه «عبداللّه بن عفیف ها» در مسجد و مجلس دژخیم کوفه و ندای عزّت خواهانه دختر آزاده او را می نگریم؛ اگر صدای اعتراض زنان دگراندیش و مخالف استبداد، نظیر زن «خولی» و «نوار» خواهر «کعب» ـ از فرماندهان سپاه استبداد ـ و همانندهای او در خانه ها و کوچه ها ضدّ جنگ و جنون سرداران دین فروش اموی به گوش می رسد و حتی درون خانه هایشان بر آنان ناامن می شود، اگر نهضت شجاعانه توّابین، قیام دلیرانه مختار، انقلاب مدینه، قیام «ابن زبیر» در مکّه و شورش «نجده حنفی» در «یمامه» یکی پس از دیگری زبانه می کشد؛ اگر فریاد یحیی بن حکم ها، زید بن ارقم ها، جوان حق جوی شامی، سفیر آزادمنش رومی، عالم نواندیش مذهبی یهود در مجلس یزید و خروش زنان و دختران بزرگ و آزاده مدینه، نظیر «اُم سلمه»، زینب دختر آزاده عقیل و دیگر زنان و مردان استبدادستیز مدینه و جای جای قلمرو اسلام، به آسمان بر می خیزد، همه و همه پرتوی از خورشید ظلمت سوز و عزّت آفرین حسین علیه السلام و عاشورای اوست.

    بالاتر از همه این ها، اگر امام سجّاد علیه السلام ، زینب علیهاالسلام ، فاطمه، اُمّ کلثوم، سکینه، رقیه و دیگر خواهران و دختران دانشمند و عدالت خواه حسین علیه السلام توانستند با به دوش کشیدن داغ لاله ها، با فرصت سازی و مدیریت و شجاعت خویش همه جا را به دانشگاه عزّت و آزادگی تبدیل ساخته و از کنار شهادتگاه پیشوای آزادی تا دروازه کوفه، کاخ «عبید»، منزلگاه های میان کوفه و شام تا کاخ دمشق و خرابه شام و در هر کوی و برزن، رعدآسا و ظلمت سوز و شعله افکن، شوری دیگر برپا کنند و شعوری تازه بر انگیزند و دنیا را پر صدا سازند، و حتی سراپرده اموی را نیز به اعتراض وشورش ضدّ استبداد برانگیزند، همه این ها از جلوه های عزّت و شکست ناپذیری عاشورا وثمره دمیده شدن روح همّت و شهامت بر کالبدها و تزریق خون کرامت بر رگ های مردم بلازده، ومساعد ساختن شرایط و فضابرای تنفس و روشنگری و تحول مطلوب است.

    به راستی آیا مدینه، مکّه و کوفه، آن سه مرکز بزرگ آن روز جهان اسلام، و شام ـ که قلمرو استبداد اموی بود و نیروی تاریک اندیش و خشن آن که به سیاهکاران اموی امکان آن فجایع را می داد(30) ـ پیش از هجرت تاریخ ساز و مبارزه سِتُرگ و شهادت عزّت طلبانه حسین علیه السلام ، به سان پس از آن بود؟

    آیا پیش از عاشورا و در آن فضای پر اختناق و آکنده از تملق و بت سازی و ظالم پروری ـ که آگاهان و خیرخواهان جامعه دهانشان دوخته و قلم هایشان شکسته، و اوباش و سگ های هار استبداد همه جا بی مهار و رها می لولیدند ـ ممکن بود امام سجّاد آن خطبه روشنگر و رسواساز را در جهت نجات مردم و تزلزل ارکان استبداد، در مکّه یا مدینه و کوفه ایراد کند؟

    آیا کسی می توانست در تالار استانداری کوفه و در برابر «عبید»، آن دژخیم سیاه رو و یا در کاخ یزید بر سبک استبدادی حاکم و رایج اعتراض کند و آن را نقد نماید؟

    اگر این گونه بود، چرا کوفه، مکّه، مدینه، شام و دیگر شهرها پیش از عاشورا، در برابر آن فجایع دهشتناک خاموش و مرده بود؟ چرا ندای اعتراض و پایداری و شهامت از هیچ جا بر نمی خاست و دعوت به حق و هشدار از بیداد و خشونت و ددمنشی و داغ و درفش و زنده به گور ساختن آزادیخواهان و دریدن حلقوم حق طلبان و بنیاد و گسترش دخمه های مرگ و شکنجه و به یک کلام تبدیل سیره و سیستم عادلانه و آزادمنشانه و بشردوستانه پیامبر و علی علیه السلام به یک مذهب سالاری خشن و هراس انگیز و منحط و عقب مانده، جز از خاندان علی علیه السلام و برخی رهروان راه آنان، از جایی شنیده نمی شد؟ و چرا پس از جاباز کردن پیام عاشورا در دل ها بود که نمایندگان مردم مدینه و برخی شهرهای دیگر پس از دیداری از شام و ملاقات با خلیفه و شکایت از عمال خشونت کیش او، وقتی به شهرهای خود باز گشتند، تازه فریاد اعتراضشان مردم را شوراند که ای وای! ما از نزد رهبر و خلیفه بیدادگر و پلیدی می آییم که همه مقررات خدا را شکسته و حقوق مردم را پایمال می سازد؟

     جلوه های آزادگی و شکست ناپذیری عاشورا در نگاه دانشمندان

    نهضت عزّت آفرین عاشورا از آغاز تا انجام و تا هماره تاریخ، دانشگاه عزّت و صلابت وچشمه سار شکوه و آزادگی است، و در منطق و پیام، موضع گیری و روشنگری، دیدار و خطبه، سند و نامه و هر پیک و سفیرش گوهر کمیاب عزّت و آزادگیِ مورد نظر قرآن و پیامبر و همه آزادمنشان ـ از هر مذهب و تاریخی ـ موج می زند.

    این دریافت، نه تنها دریافت و باور دوست و آشنا، بلکه هر پژوهشگر بی طرف و بیگانه وحتی مخالف نیز هست؛ برای نمونه:

    1ـ دانشمند نامدار اهل سنت «ابن ابی الحدید» در این مورد نوشته است:

    «سالار پرشکوه شکست ناپذیران روزگار و قهرمان کسانی که در برابر ذلّت و تحقیر سر فرود نیاورده، و به عصرها و نسل ها درس جوانمردی و شرافت و مرگ پر افتخار را زیر سایه شمشیرهای آخته داد، و آن را بر سازش با بیداد و فریب برگزید، پدر یکتاپرستان گیتی حسین علیه السلام ، فرزند رشید علی علیه السلام است. استبدادگران اموی به آن شخصیت تسخیرناپذیر و یارانش امان دادند، امّا او بدان دلیل که نمی خواست در برابر ذلّت و بیداد سر خم کند، و نیز بیم آن داشت که اگر با پذیرش امان نامه کشته هم نشود، ذلّت بر او و دیگر آزادمنشان رهرو راهش از سوی «عبید» و دیگر خودکامگان سیاهکار و حقیر تحمیل گردد، مرگ پر عزّت و افتخار را بر زندگی ذلیلانه برگزید.»

    2ـ شاعر دانشمند «ابونصر سعدی» از سرایندگان نامدار قرن چهارم در وصف آزادگی و عزّتمندی حسین علیه السلام از جمله چنین می سراید:

    الْحسینُ الَّذِی رَأی الْمَوتَ فِی الْعِزِّ حَیاةً وَالْعِیشَ فِی الُّذلِ قَتْلاً …(31)

    «حسین علیه السلام همان کسی است که مرگ با عزّت و آزادگی را زندگی حقیقی می نگریست و زندگی باذلّت و حقارت را مرگ.»

    3ـ از «مصعب بن زبیر» آورده اند که وقتی «سکینه» دخت آزاده حسین علیه السلام و همسر ارجمند خویش را اندوه زده دید، گفت:

    «لَمْ یَبْقِ اَبُوکِ لِابْنِ حُرّةٍ عُذْراً.»(32)

    «پدرت حسین علیه السلام دیگر برای هیچ آزادمنش و آزادیخواهی عُذر سکوت و سازش با استبداد و ذلّت را باقی نگذاشته است!»

    4ـ نیز پس از فروپاشی یاران و همراهانش هنگامی که دید دیگر یار و یاوری ندارد، به خواندن این شعر حماسی پرداخت:

    فإِنَّ الْأُلی بِالطَّفِّ مِنْ آلِ هاشِمِ      تَأَسَّوا فَسَنُّوا لِلْکِرامِ التّأَسِّیا(33)

    «آن پیشتازان راه آزادی و عدالت که در کرانه های فرات در برابر استبداد و تحمیل سرفرود نیاوردند، برای همه صاحبان عزّت و شرف، نمونه و الگوی جاودانه ای به یادگار نهادند و به صورت آموزگار و مقتدای شکست ناپذیر برای همه آزادمنشان جلوه کردند.»

    5ـ سراینده و دانشمند بزرگ «شیخ کاظم ارزی» که روزی با تعمق در جلوه ها و نُمودهای عزّت و آزادگی عاشورا دگرگون شده بود، شعری سرود که یک بند آن این گونه است:

    قَدْ غَیَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ کُلَّ جـارِحَةٍ    اِلاّ الْمَکارِمَ فِی اَمْنٍ مِنَ الْغِیَرِ …

    «نیزه های بیداد استبدادِ عنان گسیخته و بی مهار توانست همه اندام و اعضای پیکر آن آزادمنشان عدالت خواه را دگرگون سازد؛ امّا اراده شکست ناپذیر و منش بزرگوارانه و مترقی و همّت والای آنان را هر گز نتوانست تغییر دهد!»

    هنوز سراینده این شعر، آن را برای کسی نخوانده بود که یکی از آشنایان او در عالم رؤیا ریحانه سرفراز پیامبر فاطمه علیهاالسلام را دید که آن حضرت به او فرمود: برو و این سروده را از «شیخ کاظم ارزی» بگیر!

    او از خواب بیدار شد و شگفت زده راه خانه شاعر را در پیش گرفت و با این که با او میانه خوبی نداشت به در خانه اش آمد و گفت: هان ای دوست عزیز!خوب بشنو ببین تو این شعر را سروده ای؟

    قَدْ غَیَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ کُلَّ جـارِحَةٍ    اِلاّ الْمَکارِمَ فِی اَمْنٍ مِنَ الْغِیَرِ …

    او غرق در حیرت شد و پاسخ داد آری! امّا هنوز آن را برای کسی نخوانده ام، تو را به خدا بگو تو از کجا خبر داری و آن را از کجا به دست آورده ای؟!

    او گفت: من در عالم رؤیا فاطمه علیهاالسلام را دیدم وآن حضرت این شعر را برای من خواند و فرمود: برو این سروده را از «شیخ» بگیر! و من پس از این که از خواب بیدار شدم راه خانه تو را در پیش گرفتم.(34)

      شکوه صلابت و آزادگی نهضت عزّت ساز عاشورا در نگاه دشمن

    اسناد حماسه ساز عاشورا نشانگر این حقیقت است که حسین علیه السلام و یاران آزاده اش در گذر زمان در برابر استبدادی ددمنش و خون خوار و سپاهی دژخیم و بی شمار در بیابانی خشک و سوزان رو به رو شدند.

    دشمن هر آن چه در توان و امکان داشت بسیج کرد و با همه امکانات از جنگ روانی وبمباران دروغ و تحریف و کتمان حقایق و ترور شخص و هدف تا بستن آب بر روی کودکان وبیماران، خشونت و بی رحمی بی حد و مرز و کشتن و اسب تاختن بر بدن ها و شکنجه و مثله کردن ها و با آنچه در تصور نمی گنجد کوشید تا نهضت آزادی خواهانه و ذلّت ستیز عاشورا را به پذیرش تسلیم و تحقیر و رأی دادن به مدیریت به سبک استبدادی و امضای اسارت مردم مجبور سازد، امّا سرانجام در برابر اراده شکست ناپذیر حسین علیه السلام جز شکست و رسوایی ابدی چیزی ندروید!

    این حقیقت درخشان حتی در گزارش و سخنان دشمن نیز آمده است؛ به عنوان نمونه:

    1ـ «حُمید بن مسلم» از گزارشگران رویداد عاشورا در وصف شکوه و شکست ناپذیری پیشوای آن می گوید:

    «فَوَاللّهِ لَقَدْ شَغَلَنِی نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمالُ هِیْبَتِهِ عَنِ الْفِکْرَةِ فِی قَتْلِهَ.»(35)

    «به خدای سوگند که فروغ فروزان سیمای حسین و جمال و هیبت او به گونه ای مرا مجذوب و واله ساخته بود که اندیشه کشتن او را از یاد بردم!»(36)

    2ـ پس از رویداد جانسوز عاشورا، یکی از منتقدان، برخی از سپاه شوم اموی را نکوهش کرد که ننگ و نفرین بر شما! چگونه فرزندان پیامبر را آن گونه ناجوانمردانه قتل عام کردید؟

    او پاسخ داد:

    «دوست من! بیهوده سخن مگو! اگر تو نیز آن روز آنچه را ما با آن روبه رو شدیم می دیدی، جز جنایت و بیدادی که از ما سر زد از تو سر نمی زد؛ چرا که ما باگروهی کم شمار رو به رو شدیم که دست هایشان بر قبضه شمشیر بود و شیرآسا از هر سو، جنگاوران و رزمندگان را به خاک هلاک می افکندند و خودرا بی هیچ هراسی به دریای مرگ می زدند! آنان مردمی بودند که نه در برابر ثروت و مقام سر فرود می آوردند و نه امان و امان نامه و نه زور و خشونت و مرگ! چیزی نمی توانست میان آنان و مرگ هدفدار یا چیرگی بر حکومت مانع شود و اگر ما اندکی در برابر آن اراده های مصمم و شکست ناپذیر کوتاه می آمدیم جان همه سپاه اموی را می گرفتند! با این وصف ای بی مادر! ما تیره بختان چه می توانستیم انجام دهیم؟»(37)

    نتیجه گیری

    با بازنگری و جمع بندی آنچه آمد، به این نتیجه می رسیم:

    1ـ عزّت نفس و کرامت روح و رفتار بزرگوارانه از بنیادی ترین دهش های اسلام به انسان، و از هدف های بزرگ تربیتی پیامبران و از ویژگی های ارجدار اخلاقی و انسانی است.

    2ـ این ویژگی اوج بخش در رشد و بالندگی انسان، و قانون گرایی و سلامت فرد و جامعه ومدیریت آن نقش معجزه آسایی دارد؛ چرا که اگر انسان به گوهر کمیاب عزّت و بزرگ منشی ومیوه های دل انگیز آن دست یافت و از بلای ذلّت و احساس پوچی و یابزرگ پنداری وخودکامگی و ره آورد ویرانگر آن رها شد، تنها سرِ بندگی در برابر خدا ـ که سرچشمه عزّت و توانایی و زیبایی است ـ فرود می آورد و در برابر غیر او، سربلند و استوار و شکست ناپذیر می ایستد و زمامدار خود وفراتر از خود می شود. چنین فرد و جامعه ای، نه تاریک اندیشی و ستم و تباهی را بر می تابد و نه به دیگران روا می دارد؛ چه که پیش از هر چیز خود را عزیزتر و برتر از این حقارت ها و تباهی ها می نگرد و می یابد.

    3ـ نهضت عدالت خواهانه عاشورا، دارای ابعاد گوناگون و آموزه های ارزشمندی برای زندگی سرشار از عزّت و آزادگی است. این حرکت سِتُرگ با این وصف که از آغازین روزهای شکل گیری تاکنون با الهام از بینش و منطق حسین علیه السلام و طلایه داران راه او، مورد پژوهش قرار گرفته وهزاران کتاب و مقاله در تحلیل آن نگارش یافته، باز هم گاه به بُعدی از آن می توان راه یافت که اندیشه ها به آن راه نجسته است. موضوع «جلوه های عزّت و شکست ناپذیری عاشورا بر اساس آموزه های قرآن» یکی از آن مفاهیم جالب است.

    4ـ اگر این نهضت عزّت طلبانه و ذلّت ستیز، در ابعاد گوناگون مورد پژوهش دقیق و همه جانبه قرار گیرد، از همان جرقه های آغازین نفی بیعت خواهی زورمدارانه از سوی پیشوای آزادی تا نپذیرفتن پیشنهاد همکاری با استبداد، سکوت و کنار آمدن با آن، دورافکندن امان و امان نامه ها، به هیچ انگاشتن فشارها و تهدیدها، محتوای نامه های روشنگر، خطبه های شعور آفرین، موضع گیری های حماسه ساز، دیدارها و اتمام حجت ها، تا لحظه لحظه رشد و شکوفایی و اوج آن در روز عاشورا و شهادت حسین علیه السلام ، و تا طنین تلاوت قرآنِ سرِ سرفراز او بر فراز نیزه و در کاخ بیداد و پیام رسانی کاروان اسیران آزادی بخش و بازگشت پیروزمندانه آنان به کرانه های گلگون فرات و …، سراسر عزّت آفرین و افتخارانگیز و ستم ستیز و عدالت خواهانه است.

    5ـ از شاهکارهای سِتُرگ حسین علیه السلام این بود که شخصیت عزّت خواه و منش آزادی طلب وروح و اندیشه استقلال جوی پروردگان قرآن و پیامبر را ـ که زیر فشار استبداد دیرپا نابود شده وکار فریب و سرکوب و تحمیل ذلّت به جایی رسیده بود، که اگر یکی از کنیزکان دربار اموی را هم نامزد رهبری می کردند، با او بیعت می شد ـ با روشنگری فکری و شورانگیزی و حماسه سازی والگودهی عینی و عملی خویش، زنده و بالنده و پرطراوت ساخت.

    به مردم ذلّت زده و تحقیر شده و مقهور خشونت و استبداد، جرأت بخشید تا خود را انسان وصاحب حرمت و کرامت بنگرند، خود را به سان حاکمان و مدیران جامعه، دارای حقوق و آزادی وامنیت متقابل بخواهند، و به خود جسارت و شهامت اندیشه و مقایسه و سنجش و گزینش و نفی آزادانه بدهند.

    6ـ سرانجام این که عاشورا به مفهوم حقیقی، نه تحریف شده آن، روح همّت و آزادگی در کالبدها دمید، خون شهامت و شجاعت و شکست ناپذیری و ایمان و عدالت بر بوستان جان ها تزریق کرد و با افروزش شعله های حیات و حرکت در جنبش ها و نهضت های اصلاحی و انسانی وسلب امنیت از ستمکاران و خودکامگان راه رسوایی و نابودی استبداد را تا هماره تاریخ وتضمین کرامت و حقوق انسان گشود، تا کدامین جامعه آن درس ها را آن گونه که باید فرا گیرد.

    پی نوشت ها:

    1ـ سوره فصلت (41) آیه 41.

    2ـ الرائد، ج 2، ص 1183 واژه «عزّت».

    3ـ منجد الطلاب، واژه «عزّت».

    4ـ مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، واژه «عزّت»، ص 344.

    5ـ سوره یوسف (12) آیه 88؛ سوره فصّلت (41) آیه 41؛ سوره نمل (27) آیه 34.

    6ـ گفتنی است که واژه «عزیز» یکی از صفات خداست، و در قرآن، فراتر از 92 بار، ذات بی همتای او با این صفت یاد شده و این واژه در این مورد به کار رفته است.

    7ـ سوره مائده (5) آیه 54.

    8ـ سوره کهف (18) آیه 34؛ سوره منافقون (62) آیه 8.

    9ـ سوره ص (38) آیه 23.

    10ـ سوره نساء (4) آیه 139؛ سوره یونس (10) آیه 65؛ سوره صافّات (37) آیه 180؛ سوره ص (38) آیه 82؛ سوره شعراء (26) آیه 26؛ سوره فاطر (35) آیه 10؛ سوره مریم (19) آیه 81.

    11ـ سوره توبه (9) آیه 128.

    12ـ سوره هود (11) آیه 92.

    13ـ سوره ص (38) آیه 2؛ سوره بقره (2) آیه 206.

    14. میزان الحکمة، ج 6، 290.

    15ـ همان.

    16ـ همان.

    17ـ همان.

    18ـ این عوامل عزّت ساز، هر کدام از منطق و منش جالب او دریافت می شود، که در ادامه بحث به تدریج به آن ها می رسیم.

    19ـ سوره فتح (48) آیه 29.

    20ـ پرتوی از عظمت حسین علیه السلام ، ص 429.

    21ـ تاریخ طبری، ج 7، ص 300؛ مقتل الحسین مقرّم، ص 218.

    22ـ همان، ص 447.

    23ـ لهوف، ص 131.

    24ـ در رواق چشم های اشکبار، ص 175.

    25- همان، ص 178.

    26ـ لهوف، ص 150.

    27ـ لهوف، ص 152.

    28ـ لهوف، ص 120.

    29ـ الشهید مسلم بن عقیل، ص 156.

    30ـ نهج البلاغه، خطبه 206.

    31ـ مثیرالأحزان، ص 49؛ لهوف، ص 141.

    32ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص 245.

    33ـ پرتوی از عظمت حسین علیه السلام ، ص 429.

    34ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص 248.

    35ـ از مدینه تا کربلا، ص 206.

    36ـ قصّه کربلا، ص 449.

    37ـ آنان که به چشم خویش دیدند تو رارفتند و به پای دل رسیدند تو را

    و آن کـوردلان که بـر دلت تیـر زدنددیـدند تـو را ولـی ندیـدند تـو را!

    38ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص 263.

    منابع و مآخذ

    *قرآن کریم

    1. محمد بندرریگی ، منجد الطلاب ، چاپ دوم ، انتشارات اسلامی

    2.راغب اصفهانی ، مفردات الفاظ قرآن ، چاپ اول ، انتشارات ذوی القربی

    3. محمد ری شهری ، میزان الحکمه ، چاپ هشتم ، پژوهشکده دارالحدیث

    4. محمد جریر طبری ، تاریخ طبری ، انتشارات دارالحیاء التراث

    5. سیدعبدالرزاق مقرم  ، مقتل الحسین ، چاپ دوم ، انتشارات نصایح

    6.سیدابن طاووس ، لهوف ، مترجم ، محمد جواد مولوی نیا ، چاپ ستاره ، انتشارات سرور

    7.ابن ابی الحدید ، محمد ابولفضل ابراهیم ، شرح نهج البلاغه ، موسسه انتشارات وزارت ارشاد و ثقافیه اسلامی

    8. حاج شیخ عباس قمی ، در کربلا چه گذشت ، چاپ دوم ، انتشارات نصایح

    موضوعات: فعالیت های پژوهشی  لینک ثابت



    [جمعه 1397-02-28] [ 08:17:00 ق.ظ ]





      نقد مقاله علمی_ ترویجی   ...

    روز شنبه  نقد مقاله علمی_ ترویجی در  واحد پژوهش مدرسه علمیه امام جعفر صادق(ع)، سطح(2) شاهرود برگزار گردید.

     هدف از تشکیل این نشست، آشنایی اعضای کانون پژوهش با نحوه ی نقد و تحلیل ساختاری و محتوایی مقالات علمی_ ترویجی بود.                                                                  

    در ابتدای جلسه، استاد محترم جناب آقای طالع زاری ویژگی های بدنه ی مقاله و چکیده و نتیجه را برای حضار توضیح دادند.

    ایشان چکیده را به دو قسمت یعنی چکیده تمام نما و چکیده راهنما تقسیم نمودند و هر یک از آن ها را تشریح نمودند.

    آقای طالع زاری در ادامه جلسه به تحلیل محتوایی و ساختاری مقاله” ابتکار علامه طباطبایی در حل مسئله روح در قرآن با استفاده از آیه خزائن” پرداختند و سپس از طلاب خواستند به نقد این مقاله بپردازند.

    ایشان در پایان جلسه، از اعضای کانون پژوهش خواستند در جلسه ی آینده به  تحلیل ساختاری و محتوایی  مقاله علمی_ ترویجی «تعارض شهادت ها در اثبات جرم قتل» بپردازند.

    موضوعات: فعالیت های پژوهشی  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1397-02-13] [ 08:53:00 ق.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    وبلاگ پژوهش مدرسه